به پرتال ثبت شرکت ارشیا خوش آمدید امروز : جمعه ، 24 اسفند 1403
ثبت شرکت

جستجو در سایت

پلمپ دفاتر 1396

انجمن ثبت شرکت ایران

ثبت شرکت در سراسر ایران :
موضوع مناسب برای ثبت شرکتها

سایر امور ثبتی :
ثبت برند در تهران
سایر محلات تهران

چرا سوپراستارها اين همه پول مي گيرند؟

چرا سوپراستارها اين همه پول مي گيرند؟

چرا سوپراستارها اين همه پول مي گيرند؟

 

 

امروزه در امريکا درآمد يک پزشک معمولي حدود 200,000 دلار، درآمد يک پليس 50,000 دلار و درآمد يک کارگر مزرعه 20,000 دلار در سال است. اين مثال به خوبي تفاوت هاي وسيع در درآمدهاي اشخاص را نشان مي دهد. اين تفاوت ها به خوبي توضيح مي دهند که چرا برخي از مردم در خانه هاي مجلل شبيه کاخ زندگي مي کنند، ليموزين سوار مي شوند و تعطيلات خود را در سواحل فرانسه مي گذرانند، در حالي که ساير مردم در آپارتمان هاي کوچک زندگي مي کنند، اتوبوس سوار مي شوند و تعطيلات خود را در پارک نزديک خانه ي خود مي گذرانند.
به چه دليل درآمدهاي اشخاص تا اين حد متفاوت است؟ طبق نظريه ي اساسي نئوکلاسيک ها در بازار نيروي کار، دستمزدها را نيروهاي عرضه و تقاضا تعيين مي کند. تقاضاي نيروي کار در جاي خود نشان دهنده ي بهره وري نهايي نيروي کار است. در تعادل به هر کارگر مبلغي معادل ارزش مشارکت (سهم) نهايي او در توليد کالاها و خدمات اقتصادي پرداخت مي شود.
اين نظريه ي بازارکار اگر چه به طور همه جانبه مورد پذيرش اقتصاددانان است، ولي فقط گام نخست و شروع داستان است. براي درک تفاوت زيادي که بين درآمدها مشاهده مي کنيم، بايد در وراي اين چارچوب کلي به بررسي دقيق تر عوامل تعيين کننده ي عرضه و تقاضاي انواع نيروي کار بپردازيم. همين مسئله هدف اصلي ما در اين مقاله است.

برخي عوامل تعيين کننده ي دستمزدهاي تعادلي

کارگران به دلايل مختلف با يکديگر تفاوت دارند. مشاغل نيز هم از جنبه ي دستمزدي که پرداخت مي شود و هم بر اساس سهم يا آثار غيرپولي ويژگي هاي خاص خود را دارند. در اين مقاله به بررسي اين مسئله مي پردازيم که چگونه ويژگي هاي کارگران و مشاغل بر عرضه ي نيروي کار، تقاضاي نيروي کار و دستمزدهاي تعادلي تأثير مي گذارد.

تفاوت حقوق و مزاياي شغلي

وقتي يک کارگر قصد انتخاب شغل دارد، دستمزد فقط يکي از عوامل بسيار زيادي است که باعث جذب کارگر به آن شغل مي شود. برخي مشاغل بسيار راحت، سرگرم کننده و مطمئن اند؛ در مقابل، برخي مشاغل بسيار سخت، کسالت بار و خطرناک اند. هر چه شغلي ويژگي هاي غيرپولي بيش تري داشته باشد مردم بيش تري به کار در آن شغل در هر سطح دستمزد تمايل خواهند داشت. به عبارت ديگر، عرضه ي نيروي کار براي مشاغل راحت، سرگرم کننده و مطمئن بسيار بيش تر از عرضه ي نيروي کار براي مشاغل سخت، کسالت بار و خطرناک است. در نتيجه دستمزدهاي تعادلي مشاغل «خوب» کم تر از دستمزدهاي تعادلي مشاغل «بد» است.
مثلاً فرض کنيد شما در جست و جوي يک شغل تابستاني در يک منطقه ي ساحلي هستيد. دو نوع شغل به شما پيشنهاد مي شود. يک شغل «مسئول کنترل ساحل» است که رفت و آمد جهانگردان را در ساحل زير نظر دارد و مجوزهاي قانوني آن ها را بررسي مي کند. شغل دوم جمع آوري آشغال ها، زباله ها و مواد زائدي است که جهانگردان در سطل هاي زباله و مکان هاي ديگر ريخته اند. بايد قبل از طلوع آفتاب سوار بر کاميون هاي کثيف و پُر سر و صدا شويد تا قبل از فعاليت جهانگردان کار خود را به اتمام برسانيد. شما خواهان کدام شغل هستيد؟ اکثر مردم با دستمزد يکسان اول شغل اول را ترجيح مي دهند. براي جذب مردم به شغل دوم (جمع آوري مواد زائد) قطعاً بايد دستمزد پيشنهادي به «جمع آوري فضولات» بيش از دستمزد پرداختي به «مسئول کنترل ساحل» باشد.
اقتصاددانان براي تفاوت در دستمزدهاي ناشي از ويژگي هاي غيرپولي مشاغل از واژه ي تفاوت حقوق و مزاياي شغلي (1) استفاده مي کنند: تفاوت در حقوق و مزاياي شغلي مسئله ي بسيار معمول و رايجي در اقتصاد است. در اين جا چند مثال ارائه مي کنيم:
• به کارگران معدن زغال سنگ در مقايسه با ساير کارگران و با آموزش يکسان دستمزد بيش تري پرداخت مي شود. حقوق و دستمزد بالاتر اين کارگران جبران کننده ي کار سخت، کثيف، طاقت فرسا و خطرناک در معدن زغال سنگ است، کارکردن در معادن زغال سنگ به مدت طولاني مشکلات و بيماري هاي زيادي براي کارگران به همراه دارد.
• پرداختي به کارگراني که در نوبت شب کارخانه ها کار مي کنند بيش از پرداختي به کارگران صبح کار است. پرداخت حقوق و مزاياي بالاتر تا حدي کار و بي خوابي در شب را که در نظر بسياري از مردم بسيار سخت است، جبران مي کند.
• حقوق و مزاياي اساتيد دانشگاه کم تر از وکلا، حقوق ها و پزشکان است، هر چند تحصيلات يکسان دارند. حقوق و مزاياي کم تر اساتيد دانشگاه به علت رضايت شغلي و پيشنهادهاي مختلفي است که به آن ها مي شود. (در واقع تدريس اقتصاد به قدري جالب و سرگرم کننده است که تعجبي ندارد اگر به آن ها حقوق و دستمزدي پرداخت نشود!)

سرمايه ي انساني

واژه ي سرمايه معمولاً به موجودي تجهيزات و ساختمان ها گفته مي شود. موجودي سرمايه شامل تراکتور يک کشاورز، کارخانه ها و تشکيلات توليدي بنگاه هاي اقتصادي و تخته ي سياه يک معلم مي شود. جوهره ي سرمايه اين است که سرمايه يک عامل توليد است که مي تواند خود را توليد يا بازتوليد کند.
نوع ديگري از سرمايه وجود دارد که در مقايسه با سرمايه ي فيزيکي چندان قابل لمس و رؤيت نيست، اما نقش بسيار حياتي در توليد اقتصادي دارد. سرمايه ي انساني انباشت سرمايه گذاري ها بر انسان هاست. مهم ترين نوع سرمايه ي انساني آموزش است. مشابه ساير انواع سرمايه، آموزش نشان دهنده ي صرف هزينه بر منابع در يک محدوده ي زماني به منظور افزايش بهره وري در آينده است.
ولي با وجود سرمايه گذاري به صورت هاي مختلف، سرمايه گذاري در آموزش وابسته به افراد خاص است و اين ارتباط همان چيزي است که ما آن را سرمايه ي انساني مي ناميم.
تعجبي ندارد اگر کارگران با سرمايه ي انساني بيش تر در مقايسه با افراد با سرمايه ي انساني کم تر درآمد بيش تري به دست آورند. درآمد فارغ التحصيلان دانشگاه هاي امريکا دو برابر کارگراني است که تنها دوره ي آموزش متوسطه را به پايان برده اند. اين تفاوت عظيم در بسياري از کشورهاي جهان نيز وجود دارد: اين تفاوت در کشورهاي در حال توسعه که کارگران ماهر و آموزش ديده ناياب است، بيش تر از ساير کشورهاست.
با توجه به تغييرات عرضه و تقاضا به راحتي مي توان نتيجه گرفت که به چه دليل آموزش باعث افزايش دستمزد مي شود. بنگاه ها ( که تقاضاي نيروي کار دارند ) در صورتي حاضر به پرداخت هزينه هاي آموزش اند که پاداش و سود اين سرمايه گذاري را دريافت کنند. در اصل تفاوت بين دستمزدهاي بالاي کارگران ماهر و کارگران غيرماهر را مي توان همان تفاوت در حقوق و دستمزد اين دو گروه يا هزينه هاي آموزش به حساب آورد.
***

مطالعه ي موردي: افزايش ارزش مهارت

«ثروت ثروت مي آورد و فقر فقر». اين ضرب المثل هم مثل ساير ضرب المثل ها هميشه صحيح نيست، ولي در سال هاي اخير صحت خود را اثبات کرده است. پژوهش هاي معتبر بسيار زيادي که در مورد شکاف درآمدي بين کارگران ماهر و کارگران غيرماهر انجام شده، حاکي از افزايش شکاف درآمدي بيم اين دو گروه طي دو دهه ي گذشته است.
در جدول 1 اطلاعات و آمار مربوط به درآمد متوسط فارغ التحصيلان دانشگاه و فارغ التحصيلان دوره متوسطه را (که هيچ آموزش ديگري نديده اند) ملاحظه مي کنيد. آمار جدول نشان دهنده ي افزايش پاداش با سود ناشي از آموزش در اقتصاد است. در سال 1980 درآمد متوسط يک کارگر مرد با تحصيلات متوسطه 44 در صد بيش از يک فرد بدون ديپلم بود، اين تفاوت در سال 2000 به 89 درصد افزايش يافت. دستمزد يک زن دانشجو از 35 درصد به 70 درصد افزايش يافت.
به چه دليل شکاف درآمدي بين کارگران ماهر و غيرماهر در سال هاي اخير افزايش يافته است؟ هيچ کس به درستي نمي داند، ولي اقتصاددانان دو فرضيه براي توضيح اين پديده پيشنهاد مي کنند. هر دو فرضيه مي گويد تقاضا براي کارگر ماهر در مقايسه با تقاضاي کارگر غيرماهر در طول زمان افزايش يافته است. در نتيجه جابه جايي منحني تقاضا به تغيير دستمزدها و نابرابري بيش تر درآمدها منجر شده است.
براساس فرضيه ي اول، تجارت بين الملل تقاضاي بسبي براي نيروي کار ماهر و غيرماهر را تغيير داده است. در سال هاي اخير حجم تجارت با ساير کشورها به طور چشمگيري افزايش يافته است. نسبت واردات به توليد امريکا از 5 درصد در سال 1970 به 15 درصد در سال 2000 رسيده است. نسبت صادرات به توليد امريکا نيز از 5 درصد در سال 1970 به 11 درصد در سال 2000 رسيده است. از آن جا که کارگران غيرماهر در ساير کشورها فراوان و ارزان اند، امريکا تمايل دارد تا کالاهاي وارداتي اش را با استفاده از نيروي کار غيرماهر و ارزان توليد کند و در مقابل کالاهاي صادراتي اش با نيروي کار ماهر توليد شود.
جدول 1 متوسط درآمد سالانه با توجه به سطح آموزش

 

سال 1980

سال 2000

مرد
دوره ی متوسط
فارغ التحصیل دانشگاهی
درصد اضافی
زن
دوره ی متوسطه
فارغ التحصیل دانشگاهی
درصد اضافی

 

36,430دلار
52,492  دلار
44 درصد

21,969 دلار
29,663 دلار
35درصد

 

36,770دلار
69,421 دلار
89 درصد

24,970دلار
42,575 دلار
70 درصد


فارغ التحصيلات دانشگاهي هميشه درآمدي بيش از کارگران غيردانشگاهي داشته اند ولي اين شکاف دستمزد طي دهه هاي 1980 و 1990 بيش تر شده است.

يادداشت

ارقام با توجه به تورم تعديل شده است. آمار مربوط به يک کارگر تمام وقت 18 ساله بيش تر براي دوره ي کاري يک ساله محاسبه شده است. آمار فارغ التحصيل دانشگاهي شامل کارگران با آموزش هاي اضافي نيست.
بنابراين با گسترش بين الملل تقاضاي داخلي براي نيروي کار ماهر افزايش براي نيروي کار غيرماهر کاهش مي يابد.
براساس فرضيه ي دوم تغيير در فناوري باعث تغيير در تقاضاي نسبي نيروي کار ماهر و نيروي کار غيرماهر مي شود. براي مثال، ورود رايانه را مورد ملاحظه قرار دهيد. ورود رايانه باعث افزايش تقاضاي نيروي کار ماهر (که مي تواند از اين وسائل استفاده کند) و کاهش تقاضاي نيروي کارغيرماهر خواهد شد. در زمان حاضر بسياري از شرکت ها آمار و اطلاعات خود را به کمک رايانه نگهداري و پردازش مي کنند (به جاي آن که از فايل هاي دستي استفاده کنند). اين تحول باعث افزايش تقاضا براي برنامه نويسان رايانه مي شود و تقاضا براي کارمندهاي دفتري کم تر مي شود. بنابراين هر چه بنگاه ها از رايانه بيش تر استفاده کنند، تقاضا براي نيروي کار ماهر افزايش و تقاضا براي نيروي کار غيرماهر کاهش مي يابد.
اقتصاددانان به سختي مي توانند در مورد اعتبار دو فرضيه قضاوت کنند. البته ممکن است که هر دو فرضيه درست باشد. افزايش تجارت بين الملل و تغييرات فناوري ممکن است در افزايش نابرابري به وجود آمده در دهه هاي اخير سهم مهمي داشته باشند.
***

توانايي، تلاش و اقبال

به چه دليل بازيکنان بيس بال در ليگ برتر دستمزدي بيش از بازيکنان بيس بال در ليگ دسته يک دريافت مي کنند. قطعاً دستمزد بالاتر حاکي از درآمدهاي متفاوت نيست. بازي در ليگ برتر نسبت به بازي در ليگ دسته ي اول ناخوشايندتر نيست. برعکس، رضايت بازيکنان بيش تر نيز هست. زيرا تفاوت در اين است که بازيکنان ليگ هاي برتر به آموزش هاي بسيار زياد و يا تجربيات بيش تر نيازي ندارند. بازيکنان ليگ برتر تا حد زيادي به علت توانايي هاي بيش تر خود درآمد بيش تر کسب مي کنند.
***

کادر 1: در جست و جوي عشق حقيقي هستي؟ به مدرسه برو.

اقتصاددانان وقت بسيار زيادي صرف بررسي اين مسئله مي کنند که آموزش چگونه بر درآمد يک شخص تأثير مي گذارد ولي درس خواندن در مدرسه منافعي بيش از آن چه با دلار اندازه گيري مي شود، دارد. برخي از منافع غيرپولي درس خواندن در نظرخواهي عمومي از شهروندان امريکايي توسط مجله ي نيوزويک تايمز به دست آمده است (نيويورک تايمز، 7 مه 2000).
در يک پرسش از مردم نظر خواهي کرده اند که «شما با اين جمله موافقيد يا مخالف؟ اوقات بسيار زيادي در زندگي من به طور ملال آور سپري شده و به آن چه انتظار داشته ام نرسيده ام.» در بين افرادي که آموزش دوره ي متوسطه را به پايان رسانده بودند، 38 درصد با اين جمله موافق بودند. بين کساني که از دانشگاه فارغ التحصيل شده بودند 28 درصد با اين جمله موافق بودند و تنها 23 درصد از افرادي که آموزش هاي بيش تر از دانشگاه ديده بودند، با اين جمله موافق بودند. بنابراين آموزش و تحصيل به طور روشني با رضايت کلي در زندگي ارتباط دارد.
بخشي از اين رضايت بيش تر مربوط به درآمد اضافي است که افراد تحصيل کرده به دست مي آورند. همچنان که جين آستين، نويسنده ي قرن نوزدهم، مي نويسد: «درآمد هنگفت بهترين طريق کسب رضايت و شادماني است که به عمرم شنيده ام». اما آموزش همين رضايت را به روش هاي ديگر ايجاد مي کند.
در يک پرسش ديگر از مردم نظر خواهي شده بود که «آيا با اين جمله موافقيد يا خير: يافتن عشق حقيقي در جامعه روز به رو مشکل تر شده است.» در بين فارغ التحصيلان دبيرستاني 67 درصد با اين جمله موافق بودند. 53 درصد از دانشجويان دانشگاه با اين جمله موافق بودند و تنها 39 درصد از کساني که فارغ التحصيل شده بودند با اين جمله موافق بودند. بنابراين به طور آشکار مي توان نتيجه گرفت که آموزش نه فقط باعث ايجاد امنيت مالي مي شود بلکه يک زندگي توأم با عشق براي فرد فراهم مي کند.
شايد اين نتيجه چندان تعجب برانگيز نباشد. همان طور که تمام خوانندگان آثار جين آستين به خوبي آگاه اند، موفقيت با پول و موفقيت با عشق اغلب پا به پاي هم پيش مي روند.
***
توانايي طبيعي براي کارگران شاغل امر مهمي به حساب مي آيد. مردم به علت توارث و تمرين هاي ورزشي و آموزش از نظر جسمي و ذهني تفاوت دارند. برخي از مردم قوي و برخي ضعيف اند. برخي از مردم باهوش و برخي کم هوش اند. بعضي از مردم در موقعيت هاي مختلف اجتماعي فعال و برخي ديگر بسيار منفعل اند. اين ويژگي ها و بسيار از خصوصيات شخصيتي تعيين کننده ي اين مسئله است که چگونه کارگران مولد به وجود مي آيند و نقش اين ويژگي ها در تعيين درآمد آن ها چيست؟
آن چه با توانايي ارتباط دارد کوشش است. برخي از مردم سخت کار مي کنند و برخي ديگر تنبل اند. بنابراين بايد تعجب کنيم اگر کساني که سخت کار مي کنند مولدتر باشند و درآمدهاي بالاتري به دست آورند. بنگاه ها تا حد زيادي به طور مستقيم به کارگران با توجه به توليد آن ها پاداش مي دهند. براي مثال، بنگاه ها درصدي از درآمد فروش را به فروشندگان به مثاله پاداش تلاش بيش تر براي فروش مي دهند. برخي اوقات کار سخت به طور غيرمستقيم به صورت دستمزد سالانه ي بالاتر ساير پاداش ها جبران مي شود.
شانس و اقبال نيز در تعيين دستمزد کارگران نقش مهمي ايفا مي کند. اگر شخصي به يک هنرستان فني حرفه اي برود و تعمير تلويزيون هايي با لامپ خلأ را ياد بگيرد و آن گاه که براي يافتن شغل به بازار مي رود متوجه شود که تلويزيون هاي با مدارهاي مجتمع و IC اختراع شده و او مهارت به دردنخوري دارد و دستمزد بسيار اندکي در مقايسه با ديگران به دست مي آورد، آيا دستمزد اندک اين کارگر به علت بداقبالي اوست؟ شانس و اقبال پديده اي است که اقتصاددانان آن را مي شناسند ولي به خوبي قادر به توصيفش نيستند.
توانايي، تلاش و شانس و اقبال در تعيين دستمزدها چه نقشي دارند؟ پاسخ بسيار مشکل است زيرا توانايي، تلاش و اقبال به سختي قابل اندازه گيري اند. ولي شواهد غيرمستقيم دلالت بر اهميت آن ها دارد. وقتي اقتصاددانان نيروي کار به بررسي دستمزدها مي پردازند، دستمزد يک کارگر را به متغيرهايي که قابل اندازه گيري اند مربوط مي کنند (سال هاي تحصيل، سال هاي تجربه، سن، ويژگي هاي شغلي). هر چند تمام اين متغيرهاي قابل اندازه گيري، همان طور که نظريه پيش بيني مي کند، بر دستمزد يک کارگر تأثير مي گذارد اما بيش از نيمي از تغييرات دستمزدها را در اقتصاد در بر نمي گيرند. زيرا بخش بسيار زيادي از تغييرات دستمزد شامل تغييرات غيرقابل توضيح، متغيرهاي حذف شده شامل توانايي، تلاش و اقبال اند که نقش بسيار مهمي دارند.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید

 

تماس با ثبت شرکت ارشیا

موضوع : مقالات

تاریخ : 3-12-1393, 02:00

 

تمامی نظرات در کمتر از 12 ساعت پاسخ داده می شود

ارسال نظر


روزنامه رسمی

مشاوره ثبت شرکت
دفاتر پستی منتخب

ثبت شرکت برای اتباع خارجی

موضوعات پرکاربرد ثبتی :
ثبت شرکت در سراسر ایران

ثبت شرکت در تهران
سایر محلات تهران
تماس
واتس آپ
موبایل
کرکره برقی پارکینگدرب ضد سرقتصندلی پلاستیکی , کاشت مو , مزوتراپی