مطالبي که تاکنون درباره ی اقتصاد کلان ارائه کرديم فاقد تعامل اقتصاد داخلي با ساير اقتصادها در سر تاسر جهان بود. بيش تر مطالعات اقتصاد کلان موضوعات بين المللي مسائل فرعي و جانبي محسوب مي شوند. به طور مثال وقتي درباره ی نرخ طبيعي بيکاري صبحت کرديم و علل تورم را بررسي کرديم، آثار تجارت بين الملل به طور کامل ناديده گرفته شده بود. در واقع براي ساده سازي کارشناسان اقتصاد کلان غالباً يک اقتصاد بسته را در نظر مي گيرند، يک اقتصاد که تعامل و ارتباطي با اقتصاد ساير کشورها ندارد.
با وجود اين، مباحث و موضوعات اقتصاد کلان جديد در فضاي يک اقتصاد باز به وجود آمده اند، يک اقتصاد که با ساير اقتصادها در سر تاسر جهان به طور آزادانه تعامل و ارتباط متقابل دارد. بحث خود را با معرفي متغيرهاي کليدي اقتصاد کلان که تعامل و ارتباط يک اقتصاد باز را با بازارهاي جهاني توضيح مي دهد آغاز مي کنيم. شما احتمالاً هنگام خواندن روزنامه يا تماشاي اخبار شبانه با متغيرهايي مانند صادرات، واردات تراز تجاري و نزخ هاي برابر ارز آشنا شده ايد. اولين وظيفه ی ما درک مفهوم اين اطلاعات است.
جريان بين المللي کالاها و سرمايه
يک اقتصاد باز با ساير اقتصادها به دو روش در تعامل است: کالاها و خدمات را از بازارهاي جهاني محصول خريداري کرده و کالاها و خدمات توليدي خود را به فروش مي رساند، علاوه بر اين در بازاهاي مالي جهاني به خريد و فروش دارايي هاي سرمايه اي مانند سهام و اوراق قرضه اقدام مي کند. در ادامه درباره ی اين دو فعاليت و ارتباط نزديک بين آن ها صحبت مي کنيم.
جريان کالاها: صادرات، واردات و خالص صادرات
همان طور که در فصل 3 کتاب مباني علم اقتصاد يادآوري کرديم صادرات کالاها و خدماتي است که در داخل يک کشور توليد شده و در خارج فروخته مي شود، واردات کالاها و خدماتي است که در خارج توليد شده و در داخل کشور به فروش مي رسد. وقتي شرکت سازنده ی هواپيماهاي بوئينگ در امريکا يک هواپيما توليد مي کند و آن را به شرکت هواپيمايي فرانسه(Air France ) مي فروشد، اين فروش براي امريکا صادرات و براي فرانسه واردات محسوب مي شود. وقتي شرکت خودروسازي ولوو در سوئد يک خودرو توليد مي کند و آن را به شهروندان امريکايي مي فروشد، فروش اين خودرو واردات امريکا و صادرات سوئد محسوب مي شود.
خالص صادرات هر کشور برابر است با ارزش صادرات منهاي ارزش واردات. فروش شرکت هواپيمايي بوئينگ خالص صادرات امريکا را افزايش مي دهد و فروش شرکت خودروسازي ولوو (به امريکا) خالص صادرات امريکا را کاهش مي دهد. زيرا خالص صادرات به ما نشان مي دهد که يک کشور در بازارهاي جهاني کالاها و خدمات در مجموع يک فروشنده است يا يک خريدار؛ خالص صادرات را تراز تجاري نيز مي ناميم. اگر خالص صادرات مثبت باشد، صادرات بيش تر از واردات است و نشان مي دهد که کشور در مقايسه با خريد از ساير کشورها کالاها و خدمات بيش تري به آن ها فروخته است. در اين حالت مي گوييم کشور مازاد تجاري دارد. اگر خالص صادرات منفي باشد، صادرات کم تر از واردات است و نشان مي دهد که کشور در مقايسه با خريد از ساير کشورها کالاها و خدمات کم تري به آن ها فروخته است. در اين حالت مي گوييم کشور کسري تجاري دارد. اگر خاص صادرات صفر باشد، صادرات و واردات دقيقاً با هم برابرند و مي گوييم کشور تعادل يا توازن تجاري دارد.
در فصل بعدي نظريه اي را معرفي مي کنيم که تراز تجاري اقتصاد را تبيين مي کند، اما در اين مرحله نيز به سادگي مي توانيم عوامل بسيار زيادي که بر صادرات، واردات و خالص صادرات يک کشور تأثير مي گذارند معرفي کنيم. اين عوامل به شرح زير هستند:
- سليقه ی مصرف کنندگان نسبت به کالاهاي توليد داخل يا کالاهاي خارجي
- قيمت کالاهاي توليدشده در داخل و قيمت کالاهاي خارجي
- نرخ هاي برابري ارز که مردم مي توانند در آن نرخ پول داخلي را با پول يا ارزهاي خارجي مبادله کنند.
- درآمدهای مصرف کنندگان در داخل و خارج کشور
- هزينه ی انتقال کالاها از يک کشور به کشور ديگر
- سياست هاي دولت در مورد تجارت بين الملل ( سياست هاي بازرگاني دولت )
با تغيير هر يک از عوامل فوق مقدار تجارت بين الملل نيز تغيير مي کند.
موضوع : مقالات