ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
صرفه جویی در زمان و هزینه با ثبت شرکت ارشیا
تخصص حسابرس در صنعت: معیاری برای اندازه گیری کیفیت حسابرسی
مقدمه
نقش حسابرسی در اعتباربخشی به سود شرکتها در پی سقوط انرون از اهمیت در خور توجهی برخوردار شده است. تفاوتهای ناشی از کیفیت حسابرسی به صورت تفاوت در اعتبار ارائه شده به وسیله حسابرسان و کیفیت سود صاحبکاران، خود را نشان میدهد. از آنجا که کیفیت حسابرسی دارای ابعاد متفاوتی است و به طور ذاتی مشاهده ناپذیر است، مشخصه حسابرسی خاصی وجو ندارد که به عنوان شاخصی برای اندازه گیری آن در نظر گرفته شود. اغلب مطالعات گذشته از حسن شهرت حسابرس به عنوان شاخصی برای اندازه گیری کیفیت حسابرسی استفاده و رابطه بین حسن شهرت و کیفیت سود را بررسی کردهاند. محققان دیگری علاوه بر حسن شهرت ، فرض خود را این گونه بنا نهاده اند که تخصص حسابرس در صنعت به طور مستقیم به اعتبار ارائه شده به وسیله حسابرس کمک میکند. شواهد حاکی از ن است که حسابرسان متخصص صنعت، حسابرسی اثربخشتری را ارائه میکنند. همچنین تغییرات ساختاری در موسسه های حسابرسی در جهت دستیابی به صنعت، نشان میدهد تخصص صنعت نقش مهمی را در کیفیت حسابرسی بازی میکند.
تخصص حسابرس در صنعت
در مطالعهای که تنها به منظور درک این مفهوم صورت گرفت، تخصص حسابرس در صنعت بدین گونه تعریف شد:
· دانش خاص یک صنعت که توسط موسسه حسابرسی در جهت کمک به فهم بهتر از آنچه صاحبکاران در آن صنعت انجام میدهند و ریسکهای حسابرسی که آنها با آن مواجهاند ، به کار گرفته میشود.
· مهارتهای خاص حسابرسی که یک موسسه حسابرسی در جهت کمک به صاحبکاران خود از طریق فراهم کردن راهکارهایی( حسابداری و انواع دیگر) برای رویارویی با مسائل صنعت مورد نظر و همچنین ریسکهای حسابرسی ( مثل قوانین، انواع مالیات و غیره) ایجاد میکند.
· مهارتهای خاص غیر حسابرسی که از طریق مشارکت موسسه حسابرسی به کار گرفته و تحصیل می شود و می تواند ارزش افزودهای برای کسب و کار صاحبکاران خود داشته باشد.
موارد فوق را می توان به طور خلاصه این گونه بیان کرد: تخصص حسابرس در صنعت شامل خلق ایدههای سازنده جهت کمک ( خلق ارزش افزوده) به صاحبکاران ، همچنین فراهم کردن دیدگاهها یا راهکارهای تازه برای برخی از مسائلی است که صاحبکاران در صنایع مربوط به خود با آن مواجه میشوند، تلقی میشود. از آنجایی که حالات مختلف تخصص حسابرس در صنعت به طور مستقیم مشاهده پذیر نیست، تحقیقات گذشته شاخصهای مختلفی را برای تخصص حسابرس در صنعت به کار گرفته اند ، رویکردهای سهم بازار و سهم پرتفوی اغلب به عنوان شاخصهایی برای تخصص حسابرس در صنعت به کار گرفته میشوند.
رویکرد سهم بازار
رویکرد سهم بازار ، یک حسابرس متخصص صنعت را به عنوان یک موسسه حسابرسی که خود را از سایر رقیبان از نظر سهم بازار در یک صنعت خاص متمایز کرده است، معرفی میکند. این رویکرد فرض می کند که با مشاهده سهم نسبی بازار موسسه های حسابرسی که به یک صنعت خاص خدمت ارائه می کنند، می توان به میزان دانش تخصص صنعت موسسه حسابرسی پی برد . به عنوان مثال براساس این رویکرد، سازمان حسابرسی در صنعت خودرو در ایران متخصص است. موسسه ای که سهم بزرگتری از بازار را در اختیار دارد، از دانش تخصصی بالاتری در مورد آن صنعت خاص برخوردار است. به علاوه ، سهم معنادار بازار در یک صنعت نشاندهنده سرمایه گذاری معنادار است که در موسسه های حسابرسی در توسعه فناوریهای حسابرسی خاص صنعت صورت گرفته است. طوری که انتظار می رود مزایای ناشی از بهبود کیفیت حسابرسی و صرفه اقتصادی ( صرفه جویی های ناشی از مقیاس تولید انبوه)، افزایش یاید.
رویکرد سهم پرتفوی
رویکرد سهم پرتفوی، توزیع نسبی خدمات حسابرسی را در صنایع مختلف برای هر موسسه حسابرسی مدنظر قرار میدهد. به بیانی ساده ، هر موسسه حسابرسی دارای صاحبکارانی است که پرتفوی آن موسسه را شکل میدهند. صنعتی که صاحبکاران بیشتری ( ازلحاظ فروش ، مجموع داراییها و غیره) را در پرتفوی مربوط تشکیل میدهد، نشاندهنده صنعتی است که موسسه حسابرسی در آن از تخصص برخوردار است. این رویکرد بیشتر به راهبردهای موسسه حسابرسی مربوط است صنایع صاحبکار موسسه حسابرسی با بیشترین سهم پرتفوی ، نشاندهنده صنایعی هستند که موسسه های حسابرسی دانش پایه ای معناداری را در ارتباط با آن صنایع ایجاد کرده اند و سهم بزرگ پرتفوی نشاندهنده این است که سرمایه گذاری معناداری توسط موسسه های حسابرسی در توسعه فناوری های حسابرسی مربوط به آن صنعت صورت گرفته است. با به کارگیری این رویکرد ، احتمالاً موسسه ها بیشترین منابع را برای توسعه دانش خاص صنعت اختصاص داده اند. حتی اگر آنها سهم عمده بازار را در آن صنعت در اختیار نداشته باشند. رویکرد سهم پرتفوی برخلاف رویکرد سهم بازار، مزیت نسبی بر سایر حسابرسان را در تعیین تخصص حسابرس در صنعت دخالت نمیدهد. به طور خلاصه ، رویکردهای فوق در قالب معیارهای زیر نمایان میشوند. اما باید توجه داشت که این معیارها اغلب انواع مختلفی از رویکرد سهم بازارند،براساس این فرض که تخصص صنعت از طریق شهرت در محیطهای مشابه حاصل می شود و حجم وسیع ( تعداد زیاد) موسسه های تجاری در یک صنعت نشاندهنده تخصص صنعت هستند. با این حال، سهم بازار به عنوان معیاری از تخصص دارای چندین محدودیت است. برای مثال ، مشخص نیست، که فواید متخصص شدن حسابرس در یک صنعت از حسابرسی تعداد زیادی از صاحبکاران به دست می آید یا از تعداد کمی از صاحبکاران بزرگ. برای خاطرنشان ساختن این کمبودها، از چند شاخص موجود در ادبیات مربوط با این موضوع بهره گرفته می شود. این معیارها شامل سهم مستمر بازار و متغیرهای مجازی می شود که نشاندهنده سهمی عمده در بازار تسلط صنعت است. براساس معیار اول ، متخصص صنعت این گونه تعریف میشود: بزرگترین موسسه در هر صنعت ، همچنین دومین و سومین موسسه بزگ در صنایعی که تفاوتهای درخور ملاحظهای بین دومین و سومین یا سومین و بقیه موسسهها وجود دارد . باید توجه داشت که براساس این معیار، میزان فروش صاحبکاران موسسههای حسابرسی ملاک اندازه گیری قرار میگیرد. به عنوان مثال اگر شرکت ایران خودرو را بزرگترین فروشنده صنعت خودروی کشور تصور کنیم. آنگاه موسسه رسیدگی کننده آن( در سالهای اخیر، سازمان حسابرسی ) به عنوان بزرگترین موسسه در صنعت خودرو شمرده میشود. معیار دوم، تخصص حسابرس در صنعت را از لحاظ تسلط صنعت تعریف می کند. این تعریف محدود کننده تر از معیار اول است. هنگامی حسابرس به عنوان متخصص صنعت در نظر گرفته می شود که بزرگترین ارائه دهنده خدمات در صنعت باشد و تفاوت بین اولین و دومین موسسه ( از لحاظ ارائه خدمات) در صنعت حداقل 10 درصد موسسه سوم باشد. برای تخصص صنعت، از سهم مستمر بازار بر مبنای میزان فروش صاحبکاران استفاده می شود. معیار سوم از تعداد صاحبکاران به عنوان مبنا بهره می گیرد. استفاده از چنین مبنایی از یکسونگری حاصل از صاحبکاران بزرگ که با بکارگیری فروش به عنوان مبنا پدید می آید، اجتناب می کند. بنابراین، در وضعیتهایی که یک حسابرس دارای تعدادی صاحبکار کوچک در یک صنعت است، از این معیار استفاده می شود. معیار چهارم، متخصص صنعت را آن موسسه حسابرسی می داند که دارای بیشترین تعداد صاحبکار در یک صنعت خاص باشد. معیار پنجم، از سهم بازار استفاده می کند که مبتنی بر تعداد صاحبکاران میباشد و نه حجم فروش صاحبکاران. یکی از موضوعهای کشف نشده در ادبیات تحقیق پیرامون تخصص حسابرس در صنعت این است که آیا روابط غیر خطی بین تخصص حسابرس ووجود دارد یا خیر. اگر چه معمولاً دانش در یک صنعت از طریق تکرار به دست می آید. اما ممکن است قبل از دستیابی به سطوح دانش صنعت ، منافع ناشی از آن حاصل گردد. کم شدن بازده ناشی از انباشت تخصص صنعت ممکن است در برخی از سطوح بالای تخصص بروز کند. با این حال ، هر چه سهم بازار حسابرس بیشتر باشد، تخصص صنعت و تجربه حسابرس نسبت به سایر رقیبان ، بالاتر خواهد بود. همچنین داشتن سهم بزرگی از بازار( سهم غالب بازار) اشاره دارد به این که حسابرس به طور موفقیت آمیزی خودش را از سایر رقیبان از لحاظ کیفیت حسابرسی متمایز می کند.
انگیزه های انتخاب حسابرسان متخصص صنعت
تحقیقات بسیاری در مورد تقاضا برای حسابرسیهای با کیفیت متفاوت در ادبیات پیرامون انعقاد قراردادها و نمایندگی وجود دارد. استدلالی که در این خصوص مطرح می شود این است که هنگامی که هزینه های نمایندگی افزایش پیدا می کند، تقاضا برای حسابرسیهای با کیفیت بالا افزایش می یابد. این امر یا به طور داوطلبانه توسط مدیران به عنوان یک سازو کار رابط صورت میگیرد یا از بیرون به صورت یک سازو کار کنترلی توسط سهامداران و یا دارندگان بدهی تحمیل میشود. به طور کلی، فرض می شود تقاضا برای حسابرسی و به طور خاص برای حسابرسی با کیفیت متفاوت ، راهکاری کارا برای مسائل پیرامون انعقاد قرارداد های هزینه های هنگفت است. بدون شک، تخصص صنعت بر ماهیت تجربه و کار حسابرسی و دستیابی به مهارت تاثیر می گذارد و ممکن است برای متخصصان انفرادی شرایطی را فراهم کند تا بهتر مسائل و موضوعهای پیرامون خاص صنعت را شناسایی کند و مورد توجه قرار دهند. با افزایش تخصص صنعت در سطح انفرادی ، تخصص صنعت در سطح شرکت افزایش می یابد. مزایای تخصص حسابرس در صنعت در سطح شرکت انباشت و افزایش مییابد. زیرا تخصص صنعت انتقال دانش به دست آمده و فناوری ایجاد شده را از یک صاحبکار به سایر صاحبکاران مشابه تسهیل میکند. بنابراین انتظار می رود حسابرسان متخصص صنعت حسابرسیهای با کیفیت بالاتری نسبت به غیر متخصصان فراهم کنند. دو عامل ممکن است برای تصمیم صاحبکاران جهت انتخاب ( استخدام) حسابرسان با تخصص صنعت، تاثیر بگذارد. عامل اول، پیچیدگی عملیات صاحبکار است. شرکت های با عملیات پیچیده تمایل بیشتری در به کار گیری حسابرسان متخصص صنعت دارند، زیرا بسیاری از این عملیات به مشخصه های خاص صنعت ارتباط پیدا می کند. متخصصان صنعت قادر به ارائه حسابرسی اثربخش برای چنین شرکتهایی هستند. دومین عامل، قصد پیدا کردن شیوه هایی برای تامین مالی است که ممکن است یا از طریق بازارهای اعتباری و یا بازارهای سرمایه صورت گیرد. برای مثال، معمولاً قراردادهای بدهی در بردارنده تعهدات مالی نسبتهای مالی را در سطح خاصی حفظ کند. اعتباردهندگان ممکن است در اعطای وام به شرکتهایی که از حسابرسان متخصص صنعت برای رسیدگی به اعدادی که برای کنترل وام استفاده میشود، بهره میگیرند، احساس اطمینان بیشتری نمایند. علاوه بر این ، شرکتی که از تصمیم بازارهای سرمایه استفاده کند. شاید از حسابرس متخصص صنعت به عنوان وسیلهای برای قانع کردن تامین کنندگان سرمایه استفاده کند.
آثار تخصص حسابرس در صنعت
در پایان به منظور درک آثار کیفیت حسابرسی در قالب تخصص حسابرس در صنعت ، برخی تحقیقات صورت گرفته در این رابطه بیان می شود. ناظمی اردکانی تاثیر تخصص حسابرس در صنعت بر ابعاد مختلف مدیریت سود( به بیان دیگر ، مدیریت اقلام تعهدی و مدیریت واقعی سود) و عملکرد عملیاتی آتی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق از رویکرد سهم بازار حسابرس برای اندازه گیری تخصص حسابرس در صنعت استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد در ایران صاحبکارانی که دارای حسابرس متخصص صنعت هستند، در مدیریت اقلام تعهدی اختیاری با محدودیت مواجه می شوند و در نتیجه به مدیریت واقعی سود روی می آورند. نتایج ضمنی این تحقیق حاکی از کارا بودن معیار تخصص حسابرس در صنعت برای اندازه گیری کیفیت حسابرسی در ایران است.
کریشنان رابطه میان تخصص حسابرس در صنعت و قدر مطلق اقلام تعهدی اختیاری صاحبکار را مورد بررسی قرار داد. او به این نتیجه دست یافت که صاحبکاران حسابرسان غیر متخصص به طور متوسط به میزان 2/1 درصد مجموع داراییها، اقلام تعهدی اختیاری مطلق خویش را بالاتر از اقلام تعهدی اختیاری مطلق صاحبکاران حسابرسان متخصص گزارش میکنند. بالسام و همکاران اقلام تعهدی اختیاری و ضریب واکنش سود شرکتهای رسیدگی شده توسط حسابرسان متخصص صنعت از سطح اقلام تعهدی اختیاری پایینتر و ضریب واکنش سود بالاتری ( به عبارت دیگر ، کیفیت سود بالاتری) نسبت به حسابرسان غیر متخصص برخوردارند. فرانسیس و همکاران به بررسی رابطه میان کیفیت سود و رهبری صنعت حسابرس پرداختند . در این مطالعه ، کیفیت سود به میزان اقلام تعهدی غیر عادی و احتمال برآوردن یا دستیابی به پیش بینی های صورت گرفته توسط تحلیلگران پیرامون مدیریت سود تعریف شده است. اگر اقلام تعهدی غیر عادی بزرگتر باشند، کیفیت سود پایین تر تلقی میشود. یا اگر شرکتها بیشتر تمایل به دستکاری سود گزارش شده در جهت برآروده ساختن هدفهای مربوط به سود پیش بینی شده داشته باشند. کیفیت سود باز هم پایین تلقی می شود. این محققان گزارش می کنند هنگامی کیفیت سود بالاتر است که حسابرس رهبر صنعتی خاص باشد.
موضوع : مقالات