هزینهیابی هدف و برنامهریزی
تحولات سریع در صنایع تولیدی جهان، شامل رقابت سنگین در بازارهای جهانی، نوآوریهای فناوری و پیشرفت سیستمهای رایانهای بوده است. این تحولات موجب شده است تا شرکتهایی که توان هماهنگ کردن عملیات خود را با شرایط جدید داشتهاند به صورت شرکتهای موفق جهانی در آیند و شرکتهایی که چنین توانی را نداشتهاند از بازار رقابت خارج شوند. لذا امروزه بقا در عرصهی رقابت یکی از نگرانیهای مهم هر واحد اقتصادی است. این نگرانی زمانی شدت مییابد که موضوع جهانی شدن تجارت و به تبع آن گسترش رقابت به اقتصاد جهان شوک وارد میسازد. واحدهای اقتصادی برای رهایی از نابودی که در نتیجه ناتوانی در صحنهی جهانی بروز میکند باید به ابزارهایی تکیه نمایند که با استفاده از آنها، زمینه را برای ارائهی اطلاعات صحیح، مربوط و به موقع فراهم سازند. اطلاعاتی با چنین خصوصیتی میبایست زمینهی تصمیمگیری معقول را برای مدیریت واحدهای اقتصادی فراهم آورد تا با اتخاذ تصمیمات مناسب، کشتی طوفانزدهی خود را در صحنهی اقتصاد جهانی به ساحل امن برساند و در عرصهی رقابت باقی بماند.
حال با توجه به این مهم، برای واحدهای اقتصادی چارهای نمیماند جز آن که محصولاتی را تولید کنند که ارزش آفرینی بیشتری نسبت به محصولات مشابه دارد و سود معقول و بیشتری به بار میآورد. رسیدن به این هدف مستلزم برنامهریزی راهبردی، نوآوری مداوم و هماهنگی کامل بین بخشهای مختلف واحد اقتصادی از جمله بازاریابی، طراحی و مهندسی، تولید، مالی و... میباشد. هزینهیابی هدف ابزاری است که میتواند واحدهای اقتصادی را در رسیدن به این هدف یاری نماید. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است مفاهیم، نحوهی اجرا و ابزارهای مرتبط با هزینهیابی هدف تشریح شود.
هزینهیابی هدف برای اولین بار در سال 1967 در ژاپن به کار گرفته شد. هدف ژاپنیها از ارائهی این مدل، انتخاب طرح و ساخت محصولات کاملاً اقتصادی بود (تولید محصولاتی با حداقل هزینه و حداکثر کشش). البته به نظر میرسد اصطلاح هزینهیابی هدف تا حدودی از لحاظ معنی لغوی نارسا باشد. زیرا این مفهوم در واقع یک روش هزینهیابی به مفهومی که میشناسیم نیست، بلکه بیشتر به عنوان یک فن برنامهریزی به کار میآید. بر این اساس هزینهیابی هدف یک فن برنامهریزی است که اهمیت راهبردی برای واحدهای اقتصادی دارد و هدف آن کاهش بهای تمام شدهی محصول در طول هزینهیابی چرخهی عمر است. به عبارت دیگر واحدهای اقتصادی با استفاده از فن هزینهیابی هدف میتوانند برای محصولات جدید یا بهسازی محصولات قبلی آنگونه برنامهریزی کنند که بهای تمام شدهی آنها در طول چرخهی عمرشان بازاریابی، طراحی، تولید، فروش و خدمات پس از فروش است.
قیمتگذاری هدف
قبل از پرداختن به مفهوم هزینهیابی هدف بهتر است با مفهوم قیمتگذاری هدف آشنا شویم. قیمت هدف عبارت از قیمتی برآوردی برای محصولات و خدماتی است که مشتریان بالقوه مایل به پرداخت آن هستند. این قیمت بر مبنای شناخت کارکردهایی از محصول و خدمات تعیین میشود که از یک سو مشتری برای آنها ارزش قائل است و از سوی دیگر قابلیت رقابت نیز دارد. تعریف دیگری از قیمتگذاری هدف (قیمت هدف) در محیط زنجیرهی عرضه ارائه گردیده است؛ و عبارت از رویکردی ابتکاری است که از آن در مراحل اولیهی توسعهی محصول جدید برای وضع قیمت قراردادی بین خریدار و عرضه کننده استفاده میشود. منظور از قیمتگذاری هدف در نهایت رسیدن به هزینهی هدف میباشد.
مراحل اجرایی هزینهیابی هدف
تعیین هزینهی هدف در سه مرحله به اجرا در میآید: مرحلهی اول: شناسایی نیازهای مشتری که میبایست با عرضهی محصول ارضاء گردد و هم چنین طراحی محصول بر اساس این نیازها. مرحلهی دوم: محاسبهی هزینهی هدف و مرحلهی سوم: استفاده از ابزار مهندسی ارزش و محیط بهبود مستمر به منظور کاهش شکاف هزینه و رسیدن به هزینهی هدف.
مرحلهی اول – شناسایی نیازهای مشتری و طراحی محصول بر اساس این نیازها
نقطهی شروع قیمتگذاری هدف و هزینهیابی هدف، نیازهای مشتری است؛ یعنی کسی که مصرف کنندهی نهایی کالاهای تولیدی است و حق انتخاب دارد. درک و فهم این که مشتری چه میخواهد از اهمیت زیادی برخوردار است. مشتری به دنبال ارضای نیازهای خود از طریق کارکردهای یک محصول میباشد. برای او دانستن مشخصات محصول اهمیت چندانی ندارد و قضاوت وی در خصوص محصول، بر اساس کارکردهای آن صورت میگیرد. وی این کارکردها را با نقشهی ارزشی خود متناسب مینماید. مهمتر این که مشتری بر اساس ارزش محصول، تمایل به پرداخت قیمت معینی را خواهد داشت. بنابراین ارائهی محصول با کارکردهای ارزشمند برای مشتریان میبایست در کانون توجه تولید کنندگان قرار گیرد. واحدهای اقتصادی به منظور ارائهی محصول با کارکردهای ارزشمند به مشتریان بالقوه، که دقیقاً در قیمت هدف تاثیر مستقیم خواهد داشت، میبایست اطلاعاتی را گردآوری و پردازش نمایند تا با تکیه بر آنها بتوانند پاسخی مناسب برای پرسشهای زیر به دست دهند:
الف) چه نیازهایی با توجه به نوع محصول برآورده میشود یا نمیشود؟
ب) آیا نیازهای پنهانی نیز علاوه بر نیازهای مطروحه وجود دارد؟
ج) مشتری برای برآوردن نیازهای فوق مایل است چه مبلغی را بپردازد؟
د) کدام طرح محصول میتواند به بهترین شکل ممکن نیازهای آشکار و پنهان مشتری را برآورده کند؟
ر) بهترین روش برای تولید چنین محصولی که ویژگی توامان ایجاد بیشترین ارزش برای مشتری و کمترین هزینه را برای تولید کننده داشته باشد چیست؟
دانستن و دستیابی به دادههای مورد نیازی که مبتنی بر آراء و نظرات مصرف کنندگان باشد واحدهای اقتصادی را در رسیدن به این هدف یاری میکند و آنها را در طراحی، توسعه، تولید و تحویل محصول جدید کمک خواهد کرد. بهترین ابزاری که برای طراحی و توسعهی محصول بر اساس نیازهای مشتری وجود دارد ایجاد کارکرد کیفی میباشد. این روش در نوشتههای مربوطه با عنوان "خانهی کیفیت" نیز شناخته میشود. این روش با طرح پرسشهایی در قالب چیستها و پاسخ به آنها به صورت چگونگیها برای رفع این نیازها مطرح میشود. اساسیترین مرحلهی ایجاد کارکردهای کیفی برقراری رابطهی حیاتی بین چیستها و چگونگیها است. در حال حاضر این امر به صورت ذهنی یا همان مفهومی صورت میگیرد. به این ترتیب در صورتی که طرح "ایجاد کارکرد کیفی" با دقت کافی اجرا شود و از مرحلهی ذهنی به مرحلهی عینی درآید، مهمترین و اولین مرحلهی هزینهیابی هدف جامهی عمل خواهد پوشید.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 یا پیامک ارسال فرمایید
موضوع : مقالات