به پرتال ثبت شرکت ارشیا خوش آمدید امروز : یکشنبه ، 12 مرداد 1404
ثبت شرکت

جستجو در سایت

پلمپ دفاتر 1396

انجمن ثبت شرکت ایران

ثبت شرکت در سراسر ایران :
موضوع مناسب برای ثبت شرکتها

سایر امور ثبتی :
ثبت برند در تهران
سایر محلات تهران

حرکت سياست هاي عمومي به سمت انحصار

حرکت سياست هاي عمومي به سمت انحصار

حرکت سياست هاي عمومي به سمت انحصار

 

بازارهاي انحصاري برخلاف بازارهاي رقابتي در تخصيص کارامد منابع توليد با شکست رو به رو مي شوند. انحصارگران کم تر از سطح مطلوب جامعه توليد مي کنند و در نتيجه قيمت تعيين شده از سوي آن ها بيش از هزينه ي نهايي است. سياست گذاران در دولت به يکي از روش هاي زير با انحصار برخورد مي کنند:
تلاش مي کنند تا صنايع انحصاري را بيش تر رقابتي کنند.
• با استفاده از مقررات رفتار انحصاري را تعديل مي کنند.
• برخي انحصارات خصوصي را به شرکت هاي دولتي تبديل مي کنند.
• هيچ اقدامي انجام نمي دهند.

افزايش رقابت با استفاده از قوانين ضد تراست

اگر دو شرکت بزرگ کوکاکولا و پپسي کولا تصميم به همکاري مشترک داشته باشند، اين ادغام بايد قبلاً از سوي دولت مرکزي تأييد شود. وکلا و اقتصاددانان در بخش تصميم گيري ممکن است ادغام اين دو شرکت بزرگ بازار را غيررقابتي کنند و رفاه کل جامعه کاهش يابد. اگر اين نتيجه گيري صحيح باشد، دو شرکت حق ادغام نخواهند داشت. اين مسئله در سال 1994 در مورد اقدام شرکت مايکروسافت براي خريد شرکت «اينتوئيت»(1) نيز رخ داد.
دولت قدرت بازار را در صنايع خصوصي به کمک قوانين ضدتراست يا مجموعه اي از مقررات براي کاهش قدرت انحصاري کنترل مي کند. نخستين و مهم ترين اين قوانين قوانين ضدتراست شرمن هستند که مجلس امريکا در سال 1890 براي کاهش قدرت بازار ِتراست هاي بزرگ و قدرتمندي که در آن زمان بر اقتصاد تسلط داشتند، تصويب کرد. قانون کليتون(2) نيز در سال 1914 در جهت تحکيم قدرت دولت و رسيدگي به شکايات بخش خصوصي تصويب شد.
تصويب قوانين ضدتراست راه هاي مختلفي را براي گسترش رقابت در اختيار دولت قرار مي دهد. اين قوانين به دولت توان جلوگيري از ادغام شرکت ها را مي دهند( مثلاً جلوگيري از ادغام دو شرکت کوکاکولا و پيسي کولا) علاوه بر اين دولت بر اساس اين قوانين مي تواند از ادامه ي فعاليت اين شرکت ها جلوگيري، و يا آن ها را تجزيه يا منحل کند. مثلاً در سال 1984 دولت شرکت بزرگ ارتباطات اِي تي اَندتي(3) را به 8 شرکت کوچک تر تجزيه کرد. سرانجام قوانين ضدتراست از فعاليت هاي شرکت هايي که از بازار رقابتي دور مي شوند جلوگيري مي کنند.
به هر حال قوانين ضدتراست داراي فوايد و آثار زيان بارند. دربرخي اوقات شرکت ها نه به دليل کسب قدرت بازار و کاهش رقابت بلکه به منظور کاهش هزينه ها از طريق توليد مشترک کاراتر ادغام مي شوند. اين منافع ناشي از ادغام را«سينرجي»(4) مي ناميم. مثلاً بسياري از بانک هاي امريکا را در سال هاي اخير ادغام شدند و با اداره ي هماهنگ توانستند نيروي کار خود را کاهش دهند. اگر قوانين ضدتراست موجب بهبود رفاه اجتماعي مي شوند دولت بايد بتواند تعيين کند که کدام ادغام ها مطلوب و کدام نامطلوب اند. به عبارت ديگر دولت بايد بتواند منافع اجتماعي ناشي از سينرجي را محاسبه و آن ها را با هزينه هاي ناشي از کاهش رقابت مقايسه کند. انتقادات وارد بر قوانين ضدتراست اين ترديد را به وجود مي آورند که آيا دولت مي تواند تجزيه و تحليل هزينه- فايده را با دقت کافي انجام دهد.

تعديل رفتار انحصارگران

روش ديگري که دولت مي تواند با مسئله ي انحصار برخورد کند تعديل رفتار انحصارگران است. اين روش در حالت انحصار طبيعي ( مانند شرکت هاي آب و برق ) نيز به کار مي رود. شرکت هاي آب و برق حق تغيير يا افزايش قيمت آب يا برق را ندارند. اين شرکت هاي دولت هستند که مي توانند قيمت ها را تغيير دهند.
دولت براي انحصار طبيعي چه قيمتي بايد تعيين کند؟ پاسخ به اين پرسش آن طور که به نظر مي رسد چندان ساده نيست شايد کسي ادعا کند که قيمت بايد با هزينه ي نهايي انحصارگر مساوي باشد. اگر قيمت مساوي هزينه ي نهايي باشد مصرف کنندگان مقداري از محصول انحصارگر را خريداري مي کنند که اضافه رفاه کل حداکثر سود و در اين صورت تخصيص منابع کارآمد خواهد بود.
به هر حال در اين جا دو مشکل اساسي در قيمت گذاري بر اساس هزينه ي نهايي به عنوان يک نظام تعديل انحصار وجود دارد. نخستين مشکل را در نمودار 1 ملاحظه مي کنيد. طبق تعريف هزينه ي متوسط کل در انحصارات طبيعي نزولي است. وقتي هزينه ي متوسط کل(ACT ) نزولي است، هزينه ي نهايي کم تر از هزينه ي متوسط کل خواهد بود. اگر تنظيم کنندگان بازار قيمت را مساوي هزينه ي نهايي قرار دهند آن گاه قيمت کم تر از هزينه ي متوسط بنگاه است و بنگاه زيان خواهد ديد، به جاي تعيين چنين قيمت اندکي شرکت انحصارگر از بازار خارج خواهد شد.
تعديل کنندگان بازار در مقابل اين مشکل راه حل هايي مختلف ارائه مي کنند که هيچ يک از آن ها کامل نيستند. يک روش، پرداخت يارانه به انحصارگر است. در واقع دولت با اين روش زيان ناشي از قيمت گذاري بر اساس هزينه ي نهايي را از بين مي برد. از آن جا که پرداخت يارانه از سوي دولت مستلزم افزايش درآمد از طريق وضع ماليات است، که خود باعث زيان رفاهي ماليات مي شود، از سوي ديگر تعديل کنندگان بازار مي توانند به انحصارگران اجازه دهند تا قيمتي بيش از هزينه ي نهايي براي محصول خود تعيين کنند. اگر قيمت تعديل شده با هزينه ي متوسط کل برابر باشد، آن گاه سود اقتصادي انحصارگر دقيقا برابر صفر خواهد شد. قيمت گذاري بر اساس هزينه ي متوسط باعث زيان رفاهي مي شود؛ زيرا قيمت انحصارگر به هيچ وجه نشان دهنده ي هزينه ي نهايي توليد کالا نيست. در واقع قيمت گذاري بر اساس هزينه ي متوسط مشابه وضع ماليات بر فروش کالاي انحصارگر است.

نمودار: 1 قيمت گذاري بر اساس هزينه ي نهايي در انحصار طبيعي. از آن جا که در انحصار طبيعي هزينه ي متوسط کل نزولي است، هزينه ي نهايي کم تر از هزينه ي متوسط کل خواهد بود. بنابراين اگر تعديل کنندگان بخواهند در حالت انحصار طبيعي قيمت را مساوي هزينه ي نهايي قرار دهند، در واقع قيمت کم تر از هزينه ي متوسط کل خواهد شد و در اين صورت انحصارگر زيان خواهد ديد.
دومين مشکل ناشي از قيمت گذاري بر اساس هزينه ي نهايي در نظام تعديل( و همچنين قيمت گذاري بر اساس هزينه ي متوسط ) اين است که انحصارگر هيچ انگيزه اي براي کاهش هزينه ها نخواهد داشت. هر بنگاه در يک بازار رقابتي تلاش مي کند تا هزينه هاي خود را کاهش دهد زيرا کاهش هزينه ها به معناي کسب سود بيش تر است. اما اگر انحصارگر بداند که با کاهش هزينه ها تعديل کنندگان نيز از قيمت مي کاهند، در اين صورت از کاهش هزينه ها نفعي نخواهند برد. در عمل تعديل کنندگان با اين مسئله روبه رو هستند که به انحصارگران اجازه دهند تا منافع ناشي از کاهش هزينه ها را به صورت سود بيش تر به دست آورند. اين اقدام مستلزم کنار گذاشتن قيمت گذاري بر اساس هزينه ي نهايي است.

مالکيت عمومي

سومين سياستي که دولت در برخورد با انحصار به کار مي برد مالکيت عمومي است. به عبارت ديگر، به جاي تعديل انحصار طبيعي، که در اختيار يک بنگاه خصوصي است، دولت مي تواند خود اختيار انحصار را در دست بگيرد. اين روش در بسياري از کشورهاي اروپايي به کار مي رود، به طوري که دولت مالک و اداره کننده ي شرکت هايي نظير تلفن، آب، و برق است. در امريکا دولت خدمات پستي را نيز در اختيار دارد.
اقتصاددانان معمولاً مالکيت خصوصي انحصارات طبيعي را بر مالکيت عمومي آن ترجيح مي دهند نکته ي کليدي بحث اين است که مالکيت بنگاه چگونه بر هزينه هاي توليد اثر مي گذارد. مادامي که مالکين خصوصي مي توانند بخشي از منافع ناشي از سود بيش تر را تصاحب کنند، انگيزه ي زيادي براي حداقل کردن هزينه ها دارند. اگر مديران بنگاه نتوانند هزينه ها را کاهش دهند صاحبان بنگاه آن ها را اخراج مي کنند. برعکس اگر کارکنان دولتي بنگاه انحصاري را بد اداره کنند، مصرف کنندگان و ماليات دهندگان، که تنها منبع نظام سياسي هستند، زيان خواهند ديد. کارکنان دولت نيز ممکن است يک گروه منافع خاص تشکيل دهند و از اصلاحات منجر به کاهش قيمت جلوگيري کنند. يک روش ساده براي اطمينان از کارايي بيش تر بنگاه هاي خصوصي اين است که صندوق هاي رأي در مقايسه با انگيزه هاي کسب سود کم تر قابل اعتماد هستند.

عدم دخالت دولت

هر يک از سياست اهي قبلي در حل مشکل انحصار داراي زيان هايي بودند. به همين دليل برخي اقتصاددانان اظهار مي کنند که گاهي بهترين سياست دولت عدم دخالت است، دولت نبايد هيچ اقدامي براي کاهش ناکارايي ناشي از قيمت گذاري انحصاري انجام دهد. در اين جا به ارزيابي جرج استيگلر(5)، اقتصاددانان برنده ي جايزه ي نوبل براي پژوهش در زمينه ي سازمان هاي صنعتي اشاره مي کنيم.
يک نظريه ي مشهور اقتصادي مي گويد که اقتصاد بنگاه هاي رقابتي به قدري توليد مي کند که بيش ترين درآمد ممکن را از منابع خود به دست آورد. هيچ بنگاهي يافت نمي شود که شرايط اين نظريه ي اقتصادي را به طور کامل داشته باشد و تمامي اقتصادهاي واقعي از يک اقتصاد مطلوب فاصله دارند- به اين فاصله «شکست بازار» مي گوييم. به هر حال از نظر من درجه ي شکست بازار براي اقتصاد امريکا کم تر از «شکست سياسي» ناشي از شفاف نبودن سياست هاي اقتصادي موجود در نظام هاي سياسي است.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید


بهره وري

بهره وري

بهره وري

 

  تفسير اختلاف بين سطح زندگي کشورهاي جهان از يک جنبه بسيار آسان است. همان طور که خواهيد ديد تفاوت و توضيح درباره ی اين تفاوت را در يک واژه به نام بهره وري خلاصه مي کنيم. از جنبه ی ديگر اختلاف هاي بين المللي به شدت پيچيده و معما گونه اند. توضيح در اين باره که چرا در برخي از کشورها درآمد تا اين حد بزرگ تر از ساير کشورها هستند، آسان نيست. ما بايد ابتدا به بررسي عوامل بسيار زيادي که بر بهره وري تأثير دارند، بپردازيم

کادر1: رشد مرکب جادويي و قاعده ی 70

گاهي تفاوت ميان نرخ هاي رشد را بي اهميت تلقي مي کنيم. اگر نرخ رشد کشوري 1 درصد و کشور ديگر 3 درصد باشد، چه تفسيري مي توانيد از اين اختلاف ارائه کنيد. اختلاف نرخ رشد 2 درصد به چه معناست؟
پاسخ اين است اختلاف 2 درصدي در نرخ رشد رقمي بسيار بزرگ است! نرخ هاي رشد اندک به نظر مي رسند ولي اگر آن ها را برحسب درصد بنويسيم و سپس رشد مرکب آن ها را براي سال هاي بسيار زياد محاسبه کنيم، ارقام بزرگي خود را نشان مي دهند رشد مرکب عبارت است از انباشت يک نرخ رشد در طول يک دوره ی زماني.
به اين مثال توجه کنيد فرض کنيد دو فارغ التحصيل دانشگاه به نام هاي جري و آلن در سن 22 سالگي هر دو با حقوق سالانه 30000 دلار استخدام شوند. نرخ رشد دستمزد جري 1 درصد در سال و نرخ رشد دستمزد آلن 3 درصد در سال است. پس از 40 سال و در سن 63 سالگي حقوق جري سالانه 45000 دلار و حقوق آلن سالانه 98000 دلار خواهد بود. هر چند تفاوت نرخ رشد 2 درصد است، ولي حقوق آلن بيش از 2 برابر حقوق جري شده است.
يک قاعده ی قديمي به نام قاعده ی 70 در درک نرخ هاي رشد و رشد مرکب به ما کمک مي کند. طبق اين قاعده اگر متغيرها با نرخ x درصد در سال رشد کنند، تقريباً پس از سال بعد، 2 برابر مي شوند درآمد جري پس از 70 سال 2 برابر مي شود ( زيرا نرخ رشد 1 درصد بود ). درآمد آلن پس از يا حدود 23 سال بعد 2 برابر می شود.
قاعده ی 70 نه فقط در حالت رشد اقتصاد بلکه در حالت رشد حساب هاي پس انداز نيز قابل استفاده است در اين جا يک مثال ارائه مي کنيم: در سال 1971 بن فرانکلين فوت کرد و طبق وصيت 5000 دلار ثروت او براي مدت 200 سال براي دانشجويان پزشکي و پژوهش هاي علمي سرمايه گذاري شد. اگر نرخ بهره ی مرکب اين سرمايه گذاري 7 درصد باشد ( که نرخ قابل قبولي است ) اين سرمايه هر 10 سال يک بار دو برابر مي شود. بنابراين طي 200 سال بايد 20 بار 2برابر شود. در پايان 200 سال رقم کل سرمايه يا ثروت فرانکلين برابر یا 5 ميليارد دلار خواهد شد ( در واقع 5000 دلار فرانکلين طي 200 سال فقط 2 ميليون دلار رشد مي کند زيرا بخشي از پول طي اين مدت خرج شده است ).
همان طور که اين مثال ها نشان مي دهند، نرخ هاي رشد مرکب طي سال هاي متوالي منجر به نتايج غيرعادي مي شوند. شايد به همين دليل باشد که اينشتين گفته بود که نرخ مرکب «بزرگ ترين کشف رياضي در تمام طول تاريخ» بوده است.

اهميت بهره وري

اجازه دهيد بحث خود درباره ی بهره وري و رشد اقتصادي را با گسترش يک الگوي ساده مربوط به داستان رابينسون کروزوئه اثر دانيل دفو آغاز کنيم. رابينسون کروزوئه دريانوردي بود که پس از غرق شدن کشتي در يک جزيره به زندگي خود ادامه داد. رابينسون کروزوئه به تنهايي زندگي مي کرد، به تنهايي به صيد ماهي مي پرداخت، سبزي پرورش مي داد، و براي خود لباس مي دوخت. به فعاليت هاي کروزوئه بينديشيد. توليد و مصرف ماهي، سبزي، و لباس يک اقتصاد کوچک را نشان مي دهد. با بررسي اقتصاد کروزوئه درس هاي زيادي ياد مي گيريم، درس هايي که در اقتصادهاي پيچيده و واقعي کاربرد دارند.
چه عواملي سطح زندگي کروزوئه را تعيين مي کنند؟ پاسخ روشن است. اگر کروزوئه در صيد ماهي، پرورش سبزي، و توليد لباس موفق باشد، به خوبي زندگي خواهد کرد. اگر در انجام اين فعاليت ها ناموفق باشد، زندگي خوبي نخواهد داشت. از آن جا که کروزوئه فقط کالاهايي را مصرف مي کند که خود توليد کرده است، سطح زندگي او با توان توليدش ارتباط دارد.
بهره وري عبارت است از مقدار کالاها و خدماتي که يک کارگر در هر ساعت توليد مي کند. در اقتصاد کروزوئه به آساني مي توانيم ببينيم که بهره وري کليد تعيين کننده سطح زندگي، و رشد در بهره وري کليد تعيين کننده ی رشد در سطح زندگي است. هر چند کروزوئه در يک ساعت بيش تر ماهي صيد کند، مي تواند بيش تر نيز غذا بخورد. اگر کروزوئه مکان بهتري براي صيد ماهي پيدا کند، بهره وري او افزايش مي يابد. افزايش در بهره وري وضع او را بهتر مي کند: او مي تواند ماهي بيش تري بخورد، يا وقت کم تري صرف ماهيگيري و زمان بيش تري را وقف توليد و لذت بردن از ساير کالاها کند.
نقش کليدي بهره وري در تعيين سطح زندگي تمامي ملت ها شبيه بهره وري کساني است که کشتي آن ها به صخره خورده است و مانند کروزوئه هستند. به خاطر آوريد که توليد ناخالص داخلي (GDP ) در اقتصاد دو چيز را اندازه گيري مي کند: درآمد کل کسب شده توسط افراد در اقتصاد و هزينه ی کل توليد کالاها و خدمات در اقتصاد. دليل اين که GDP مي تواند اين دو متغير (درآمد کل و هزينه ی کل ) را به طور هم زمان اندازه گيري کند اين است که در هر اقتصاد اين دو در کل بايد با هم برابر باشند. به طور خلاصه درآمد کل با هزينه ی کل برابر است.
يک کشور نيز مي تواند همانند اقتصاد کروزوئه با توليد مقادير بيش تر کالاها و خدمات از سطح زندگي بالاتري بهره مند شود. زندگي مردم امريکا از زندگي مردم نيجريه بهتر است، زيرا بهره وري کارگران امريکايي از کارگران نيجريه اي بيش تر است. ژاپني ها از رشد سريع تر در سطح زندگي خود نسبت به مردم آرژانتين بيش تر بهره مي برند، زيرا کارگران ژاپني رشد سريع تر بهره وري را تجربه کرده اند. در واقع سطح زندگي در هر کشور به توانايي توليد کالاها و خدمات بستگي دارد.
به همين جهت براي درک تفاوت هاي بسيار زياد سطح زندگي بين کشورها در طول زمان بايد توليد کالاها و خدمات را بررسي کنيم. اما مشاهده ارتباط ميان سطح زندگي و بهره وري، تنها گام نخست است. اين بحث به طور طبيعي ما را به پرسش بعدي مي رساند که: چرا برخي اقتصادها در توليد کالاها و خدمات تا اين حد نسبت به سايرين تواناتر هستند؟

اندازه گيري بهره وري

هر چند بهره وري يک عامل مهم تعيين کننده ی سطح زندگي در اقتصاد کروزوئه بود، ولي عوامل بسيار زيادي در تعيين بهره وري کروزوئه نقش دارند. اگر کروزوئه قلاب هاي ماهيگيري زيادي در اختيار داشت، اگر براي ياديگري روش هاي ماهيگيري آموزش ديده بود، اگر مقدار ماهي قابل صيد در سواحل جزيره بيش تر بود و اگر از يک روش جديد ماهيگيري استفاده مي کرد، مي توانست بيش تر ماهي صيد کند. هر يک ازعوامل مي توانست بهره وري کروزوئه را افزايش دهد- ما مي توانيم اين عوامل را سرمايه ی فيزيکي، سرمايه ی انساني، منابع طبيعي و فناوري بناميم که هر يک در اقتصادهاي واقعي و پيچيده نقش دارند. در ادامه هر يک از عوامل فوق را بررسي مي کنيم.

سرمايه هاي فيزيکي

اگر کارگران هنگام کار از ابزار استفاده کنند، مولدتر خواهند بود. تجهيزات، ماشين ها و ساختمان هايي که در توليد کالاها و خدمات از آن ها استفاده مي شود، سرمايه هاي فيزيکي نام دارند يا به طور خلاصه به آن ها سرمايه مي گوييم. مثلاً نجارها هنگام کار براي ساختن مبلمان و اثاثيه ی چوبي از اره، ماشينِ تراش، و مته استفاده مي کنند. اين ابزارها به آن ها امکان توليد سريع تر و دقيق تر مي دهند. به عبارت ديگر يک کارگر با ابزارهاي ساده دستي در مقايسه با کارگراني که به ابزارهاي دقيق و تخصصي مجهز هستند، توليدات چوبي کم تري دارد.
نهاده هاي مورد استفاده براي توليد کالاها و خدمات ( نيروي کار، سرمايه، و امثال آن ) را عوامل توليد مي ناميم. سرمايه نوعي نهاده ی توليد شده است. به عبارت ديگر سرمايه نوعي نهاده در فرايند توليد است که خود در دوره هاي گذشته از فرايند توليد ديگري به وجود آمده است. يک نجار با استفاده از ماشين تراش با خراطي پايه ی ميز را توليد مي کند، ماشين تراش نيز قبلاً خود محصول يک کارخانه ی توليد دستگاه هاي برش بوده است. کارخانه ی توليد ماشين هاي تراش نيز با استفاده از تجهيزات ديگري ساخته شده اند. بنابراين سرمايه نوعي نهاده ی توليد است که براي توليد کالاها، خدمات، و ساير انواع سرمايه از آن استفاده مي شود.

سرمايه ی انساني

دومين عامل بهره وري سرمايه ی انساني است. سرمايه ی انساني عبارت است از مهارت ها و دانشي که کارگران از طريق آموزش و تجربه به دست مي آورند. سرمايه ی انساني شامل مهارت هاي انباشته شده از دوره هاي آموزش ابتدايي، دوره ی آموزش متوسطه، آموزش دبيرستاني، دانشگاه، و آموزش نيروي کار بزرگ سالان است.
اگر چه آموزش و تجربه در مقايسه با بولدوزر، ساختمان ها، و ماشين ها چندان ملموس نيست ولي سرمايه هاي انساني در بسياري از موارد شبيه سرمايه هاي فيزيکي هستند. سرمايه هاي انساني نيز همانند سرمايه هاي فيزيکي توانايي یک کشور را در توليد کالاها و خدمات افزايش مي دهند. سرمايه هاي انساني همانند سرمايه هاي فيزيکي، خود نهاده هايي توليد شده در فرايند توليدند. توليد سرمايه هاي انساني مستلزم داشتن نهاده هايي مانند مربيان، کتابخانه ها، و زمان تحصيل است. در واقع دانشجويان همانند کارگراني هستند که وظيفه ی آن ها توليد آن دسته از سرمايه هاي انساني است که در توليدات آينده مورد استفاده قرار مي گيرند.

منابع طبيعي:

سومين عامل تعيين کننده ی بهره وري منابع طبيعي است. منابع طبيعي نهاده هاي توليدي هستند که توسط طبيعت فراهم شده اند؛ مانند زمين، رودخانه ها، و ذخاير معدني. منابع طبيعي دو نوع هستند. منابع طبيعي تجديدشدني و منابع طبيعي تجديدنشدني. جنگل مثال خوبي از يک منبع تجديد شدي است. وقتي درختان جنگل قطع مي شوند با کاشتن درختان جديد به جاي آن ها همان درختان قطع شده را در آينده خواهيم داشت. نفت مثالي از منابع طبيعي تجديدنشدني است. زيرا نفت به طور طبيعي طي هزاران سال توليد شده است و عرضه ی آن محدود است از آن جا که ذخاير نفتي در حال تخليه هستند، امکان ندارد بتوانيم بار ديگر نفت را توليد کنيم. تفاوت در منابع طبيعي عامل ايجاد تفاوت در سطح زندگي در سرتاسر جهان است. بخشي از موفقيت هاي تاريخي امريکا مديون زمين هاي وسيع و حاصل خيز اين قاره براي کشاورزان بوده است. امروزه برخي از کشورهاي خاورميانه مانند کويت و عربستان سعودي بسيار ثروتمند هستند زيرا به طور تصادفي بر روي بزرگ ترين چاه هاي نفت دنيا اقامت گزيده اند.
هر چند منابع طبيعي مهم هستند ولي براي يک اقتصاد با بهره وري بالا در توليد کالاها و خدمات چندان ضروري نيستند. مثلاً ژاپن با وجود منابع طبيعي بسيار ناچيز يکي از ثروتمندترين کشورهاي دنياست. تجارت بين الملل امکان موفقيت ژاپن را فراهم کرده است ژاپن منابع طبيعي مورد نياز خود، از جمله نفت را، وارد و کالاهاي کارخانه اي خود را به کشورهاي داراي منابع طبيعي صادر مي کند.

دانش فناوري

چهارمين عامل مؤثر در بهره وري دانش فناوري است. دانش فناوري يافتن بهترين روش هاي توليد کالاها و خدمات است صدها سال قبل، اکثر امريکايي ها در مزارع کشاورزي کار مي کردند، زيرا فناوري بخش کشاورزي در آن زمان به نيروي کار بسيار زيادي براي توليد مواد غذايي براي کل جمعيت نياز داشت. امروزه به علت پيشرفت فناوري در بخش کشاورزي بخشي کوچک از جمعيت ( نيروي کار ) مي تواند مواد غذايي کل جامعه را تأمين کند. اين تحولات فناوري باعث آزاد شدن بخشي از نيروي کار و اشتغال آن در توليد ساير کالاها و خدمات شده اند.
دانش فناوري انواع مختلف دارد. برخي از فناوري ها جزء دانش جمعي قرار دارند، پس از آن که شخصي از فناوري جديد استفاده مي کند، همه ی مردم از آن آگاه مي شوند. مثلاً از روزي که براي نخستين بار هنري فورد يک خط توليد خودرو را با موفقيت راه اندازي کرد، ساير توليدکنندگان خودرو به سرعت کار او را دنبال کردند. نوعي ديگر از فناوري به حق امتياز انحصاري توليد مربوط است، اين حق امتياز به نام شرکتي است که براي نخستين بار آن فناوري را به وجود آورده است مثلا فقط شرکت کوکاکولا رمز و راز توليد نوعي نوشابه هاي گازدار را می داند. برخي از فناوري ها نيز داراي حق امتياز کوتاه مدت هستند. مثلاً وقتي يک شرکت دارويي نوعي داروي جديد کشف مي کند، نظام حق امتياز يک حق امتياز، موقت توليد به اين شرکت اعطا مي کند که بر اساس آن فقط اين شرکت به طور انحصاري مي تواند اين دارو را توليد کند. وقتي دوره ی زماني حق امتياز به پايان برسد ساير شرکت ها نيز مي توانند اين دارو را توليد کنند. تمامي انواع دانش فناوري در توليد کالاها و خدمات داراي اهميت هستند.
خالي از فايده نيست که به تفاوت دانش فناوري و سرمايه هاي انساني اشاره کنيم. هر چند اين دو مقوله بسيار به هم نزديک هستند ولي يک تفاوت مهم دارند. داشتن فناوري مربوط به درک جامعه از اين مسئله است که جهان چگونه کار مي کند. درحالي که سرمايه هاي انساني به منابعي مربوط مي شوند که نقش انتقال اين درک از فناوري را به نيروي انساني دارند. مثلاً دانش عبارت است از کيفيت کتاب هاي درسي و آموزشي جامعه، اما سرمايه ی انساني مقدار ساعتي است که جامعه وقف خواندن اين کتاب ها مي کند. بهره وري نيروي کار، هم به کيفيت کتاب هاي درسي و آموزشي و هم به زمان صرف شده براي مطالعه ی آن ها بستگي دارد.
کادر2: تابع توليد
اقتصاددانان براي نشان دادن رابطه ی موجود بين مقدار نهاده هاي مورد استفاده در توليد و مقدار محصول از تابع توليد استفاده مي کنند. به طور مثال فرض کنيد Y مقدار توليد L مقدار نيروي کار، K مقدار سرمايه ی فيزيکي، H مقدار سرمايه ی انساني و N مقدار منابع طبيعي باشد. آن گاه مي توان نوشت:
به طوري که ( ) F تابعي است که نشان مي دهد براي توليد محصول نهاده ها چگونه ترکيب مي شوند. A متغير نشان دهنده ی فناوري موجود در توليد است (A را ضريب فناوري مي ناميم ). با افزايش A اقتصاد مي تواند با ترکيبي ازهمان نهاده هاي قبلي کالاهاي بيش تري توليد کند.
بسياري از توابع توليد داراي يک ويژگي به نام بازده ثابت نسبت به مقياس هستند. اگر يک تابع توليد داراي بازده ثابت نسبت به مقياس باشد، با دو برابر کردن تمام نهاده ها مقدار توليد نيز دو برابر مي شود. از نظر رياضي تابع توليد با بازده ثابت نسبت به مقياس را به صورت زير مي توان نوشت، X يک عدد مثبت است،
دوبرابر شدن نهاده هاي توليد در اين تابع باX =2 نشان داده شده است. سمت راست نشان مي دهد که نهاده ها دو برابر شده اند و سمت چپ نيز نشان دهنده ی دو برابر شدن توليد است.
توابع توليد با بازده ثابت نسبت به مقياس مفهوم جالبي دارند. براي درک اين مفهوم فرض کنيد است. آن گاه تابع فوق را مي توان به صورت زير نوشت.
دقت کنيد که توليد سرانه ی نيروي کار است و همان بهره وري را اندازه گيري مي کند اين معادله نشان مي دهد که بهره وري بستگي به سرمايه ی فيزيکي هر کارگر ، سرمايه ی انساني هر کارگر و منابع طبيعي هر کارگر دارد. علاوه بر اين بهره وري بستگي به وضعيت فناوري دارد که با متغير A نشان داده مي شود. بنابراين اين معادله 4عامل تعيين کننده ی بهره وري را که درباره ی آن بحث کرديم، به صورت رياضي نشان مي دهد.

مطالعه ی موردي: آيا منابع طبيعي يک محدوديت رشد هستند؟

جمعيت جهان امروز بسيار بيش تر از جمعيت يک قرن گذشته است و بسياري از مردم از سطح استاندارد بالاي زندگي برخوردارند. بحث هميشگي در اين باره است که آيا اين رشد جمعيت و رشد سطح استاندارد زندگي مي تواند در آينده نيز ادامه داشته باشد؟
بسياري از مفسرين عقيده دارند که منابع طبيعي براي رشد جهاني محدوديت ايجاد مي کنند. ابتدا ممکن است به نظر برسد که اين عقيده را نمي توانيم نايده بگيريم. اگر جهان فقط داراي مقداري ثابت از منابع طبيعي تجديدناشدني باشد جمعيت، توليد، و سطح استاندارد زندگي چگونه مي توانند در طول زمان رشد کنند؟ آيا سرانجام عرضه ی نفت و منابع معدني به پايان نمي رسد؟ وقتي اين کمبودها ظهور کنند، آيا رشد اقتصادي متوقف نمي شود و احتمالاً باعث کاهش سطح استاندارد زندگي نخواهد شد؟
با وجود چنين نظريه هايي، اکثر اقتصاددانان به چنين محدوديت هايي در رشد اعتقاد ندارند آن ها معتقدند که پيشرفت هاي فناوري راه هايي را براي اجتناب از اين محدوديت ها فراهم مي کنند. اگر اقتصاد امروز را با اقتصاد گذشته مقايسه کنيم، نتيجه مي گيريم که روش هاي استفاده از منابع طبيعي بسيار متحول شده اند. خودروهاي جديد، کم تر سوخت مصرف مي کنند. خانه هاي جديد با عايق کاري بهتر، براي گرم شدن يا خنک شدن به انرژي کم تري نياز دارند با استفاده از تجهيزات و دکل هاي نفتي کارآمد هنگام استخراج، نفت کم تري به صورت ضايعات از دست مي رود. فرايند بازيافت اين امکان را فراهم مي کند که بار ديگر بتوانيم از برخي منابع تجديدنشدني استفاده کنيم. گسترش استفاده از سوخت ها و انرژي هاي جانشين مانند استفاد ازاتانول به جاي بنزين اين امکان را به ما مي دهد که منابع تجديدشدني را جانشين منابع تجديد نشدني کنيم.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید


رشد اقتصادي و سياست هاي بخش عمومي

رشد اقتصادي و سياست هاي بخش عمومي

رشد اقتصادي و سياست هاي بخش عمومي

 

  سطح زندگي هر کشوري به توانايي توليد کالاها و خدمات آن کشور بستگي دارد و بهره وري آن جامعه نيز به سرمايه هاي فيزيکي، سرمايه ی انساني، منابع طبيعي و دانش فناوري وابسته است حال به پرسشي که تمامي سياست گذاران دنيا با آن رو به رو هستند، مي پردازيم: کدام سياست هاي دولتي موجب افزايش بهره وري و سطح زندگي مي شوند؟

اهميت پس انداز و سرمايه گذاري

از آن جا که سرمايه يک نهاده ی به دست آمده در فرايند توليد است، يک کشور مي تواند مقدار سرمايه ی خود را تغيير دهد. اگر امروز اقتصاد مقادير بيش تري کالاي سرمايه اي جديد توليد کند، آن گاه فردا با داشتن ذخاير بيش تر سرمايه اي مي تواند انواع کالاها و خدمات را توليد کند. بنابراين يک راه افزايش بهره وري آينده، سرمايه گذاري بيش تر منابع جاري در توليد کالاهاي سرمايه اي است.
مردم درگير مبادله ( بده - بستان ) هستند. اين اصل زماني بيش تر اهميت پيدا مي کند که انباشت سرمايه را مورد ملاحظه قرار دهيم. از آن جا که منابع کمياب هستند، تخصيص منابع بيش تر جهت توليد کالاهاي سرمايه اي مستلزم تخصيص کم تر منابع در توليد کالاها و خدمات براي مصرف فعلي است. به عبارت ديگر براي سرمايه گذاري بيش تر بايد از مصرف فعلي صرف نظر کنيم و بخشي بزرگ تر از درآمد جاري را به پس انداز اختصاص دهيم. رشد ناشي از انباشت سرمايه به سادگي به دست نمي آيد: براي دست يابي به اين هدف، جامعه بايد از مصرف کالاها و خدمات در دوره ی فعلي به منظور مصرف بيش تر در آينده صرف نظر کند.
در بخش بعد درباره ی بازارهاي مالي، که با مباحث پس انداز و سرمايه گذاري مرتبط اند، بيش تر صحبت خواهيم کرد. علاوه بر اين درباره ی آثار سياست هاي درست بر حجم پس انداز و سرمايه گذاري بحث مي کنيم. در اين جا لازم است تأکيد کنيم که يک روش دست يابي به رشد اقتصادي بيش تر، تشويق پس انداز و سرمايه گذاري از سوي دولت است که باعث بهبود و افزايش سطح استاندارد زندگي در بلندمدت مي شود.
جهت درک اهميت سرمايه گذاري در رشد اقتصادي نمودار 1 را ببينيد. در اين نمودار اطلاعات مربوط به 15 کشور را ملاحظه مي کنيد. نمودار، رشد هر کشور را طي 31 سال نشان مي دهد. کشورها بر اساس نرخ رشد اقتصادي رتبه بندي شده اند. هر چند همبستگي بين نرخ رشد اقتصادي و سرمايه گذاري کامل نيست ولي بسيار قوي است. کشورهايي که بخش بزرگ تري از GDP را صرف سرمايه گذاري مي کنند ( مانند سنگاپور و ژاپن ) نرخ هاي رشد اقتصادي بالاتري دارند. کشورهايي که بخش کوچک تري از GDP را به سرمايه گذاري اختصاص مي دهند ( مانند رواندا و بنگلادش ) نرخ هاي رشد اقتصادي کم تري دارند. مطالعات نشان مي دهند که همبستگي زيادي بين سرمايه گذاري و رشد اقتصادي وجود دارد.
به هر حال در اين جا يک مشکل براي تفسير اين اطلاعات وجود دارد. در همبستگي بين دو متغير مشخص نيست که کدام متغير علت و کدام معلول است. در اين جا نيز ممکن است سرمايه گذاري بالا علت رشد اقتصادي باشد و يا امکان دارد که رشد بالا علت سرمايه گذاري بيش تر باشد. ( يا حتي ممکن است رشد بالا و سرمايه گذاري زياد هر دو تحت تأثير يک متغير سوم قرار داشته باشند که در تجزيه و تحليل آن را ناديده گرفته ايم ). اطلاعات هيچ گاه جهت اين رابطه ی علت و معلولي ( رابطه عليت ) را به ما نشان نمي دهند. اما از آن جا که انباشت سرمايه به وضوح و به طور مستقيم بهره وري را تحت تأثير قرار مي دهد، بسياري از اقتصاددانان اعتقاد دارند که اطلاعات جدول نشان مي دهند که سرمايه گذاري بالا رشد اقتصادي را سرعت بخشيده است.

نمودار 1 رشد و سرمایه گذاری. در بخش (الف) نرخ رشد GDP سرانه ی 15 کشور را طی سال های 1960تا 1991 ملاحظه می کنید. در بخش (ب) نیز درصدی از GDP هر کشور را، که طی همین دوره صرف سرمایه گذاری شده است، می بینید. این ارقام نشان می دهند که سرمایه گذاری و رشد GDP هم بستگی مثبت دارند.

بازده کاهنده و اثر رشد سريع تر

فرض کنيد دولت با مشاهده ی اطلاعات جدول 1 سياست هايي را براي افزايش نرخ پس انداز دنبال کند. در اين صورت چه اتفاقي مي افتد؟ کشوري که سياست پس انداز بيش تر را دنبال مي کند، منابع کم تري براي توليد کالاها و خدمات مصرفي در اختيار خواهد داشت. و در نتيجه منابع بيش تري صرف توليد کالاهاي سرمايه اي مي شود. نتيجه آن که ذخاير کالاهاي سرمايه اي افزايش مي يابند و اين افزايش منجر به افزايش بهره وري و رشد سريع تر GDP خواهد شد. اما اين نرخ رشد بالاتر تا چه زماني ادامه مي يابد؟ فرض کنيد نرخ پس انداز در سطح جديد خود ثابت بماند، آيا نرخ رشد GDP نيز تا ابد در همين سطح بالا باقي مي ماند يا آن که GDP در يک دوره ی زماني خاص رشد مي کند؟
ديدگاه سنتي فرايند توليد مي گويد سرمايه با بازده کاهنده، رو به روست. با افزايش ذخاير سرمايه اي، محصول توليد شده با استفاده از يک واحد سرمايه ی بيش تر کاهش مي يابد. به عبارت ديگر وقتي کارگران فعلي سرمايه ی زيادي براي توليد کالاها و خدمات در اختيار دارند، افزايش يک واحد سرمايه بهره وري آن ها را اندکي افزايش مي دهد. به علت وجود بازده نزولي، هر افزايش در نرخ پس انداز منجر به رشد بيش تر براي مدتي کوتاه مي شود. همان طور که نرخ پس انداز بالاتر امکان انباشت سرمايه ی بيش تر را فراهم مي کند، منافع ناشي از سرمايه ی بيش تر در طول زمان کاهش مي يابند و رشد نيز کم مي شود. در بلند مدت نرخ پس اندازِ بالاتر منجر به سطح بالاتر بهره وري و درآمد مي شود، ولي لزوماً نرخ رشدِ بالاتر اين متغيرها را به همراه ندارد. دستيابي به اين بهره وري در بلندمدت به آرامي اتفاق مي افتد. بر اساس مطالعات انجام شده روي اطلاعات بين المللي مربوط به رشد اقتصادي، افزايش در نرخ پس انداز مي تواند موجب رشد بالاتر اقتصادي براي چندين دهه شود.
بازده نزولي سرمايه يک مفهوم مهم تر نيز دارد: ساير عوامل ثابت، براي يک کشور اگر از وضعيت نسبتاً بدتر آغاز کند، رشد سريع آسان تر است. اين اثرِ مربوط به شرايط اوليه ( مثلاً فقر بيش تر هنگام آغاز رشد ) را اثر رشد سريع تر (2) مي ناميم. در کشورهاي فقير کارگران حتي ساده ترين ابزار و وسايل اوليه ی کار را در اختيار ندارند، بنابراين بهره وري بسيار پايين است. بنابراين کم ترين مقدار سرمايه گذاري باعث افزايش قابل ملاحظه ی بهره وري مي شود. برعکس، کارگران در کشورهاي ثروتمند سرمايه ی بسيار زيادي براي کارکردن در اختيار دارند که يکي از علل بالا بودن بهره وري آن هاست. ولي به هر حال در کشورهاي ثروتمند به علت وجود سرمايه ی سرانه ی بالا، سرمايه گذاري اضافي ( در مقايسه با کشورهاي فقير ) اثري نسبتاً کوچک تر بر بهره وري دارد. مطالعات و بررسي هاي انجام شده بر روي آمارهاي بين المللي مربوط به رشد اقتصادي، وجود اثر دستيابي سريع تر به رشد را تأييد مي کنند: با تخصيص بخش بزرگ تري از GDP به سرمايه گذاري، کشورهاي فقير نسبت به کشورهاي ثروتمند سريع تر رشد خواهند کرد.
اثر رشد سريع تر به حل برخي نتايج معماگونه نمودار 1 کمک مي کند. در يک دوره ی زماني 31 ساله، امريکا و کره ی جنوبي سهم يکساني از GDP را به سرمايه گذاري اختصاص داده اند. با وجود اين امريکا رشد ملايم حدود 2 درصد و کره ی جنوبي رشد بيش از 6 درصد را تجربه کرده است. اين تفاوت را فقط با اثر رشد سريع تر مي توانيم توضيح دهيم. در سال 1960 GDP سرانه ی کره ی جنوبي حدود GDP سرانه ی امريکا بود، زيرا سرمايه گذاري هاي قبلي در کره ی جنوبي بسيار اندک بوده اند. با افزايش اندک در ذخاير سرمايه اي اوليه، منافع ناشي از انباشت سرمايه در کره و دست يابي به رشد مداوم بيش تر ديده مي شوند.
در ساير جنبه هاي زندگي نيز مي توانيم اثر رشد سريع تر را ملاحظه کنيم. برخي دانشگاه ها به دانشجويان « ممتاز » کمک هزينه ی تحصيلي پرداخت مي کنند، معمولاً اين افراد در آغاز تحصيل فضيلت مالي مساعدي نداشته اند. دانشجوياني که سال تحصيلي را با کوششي اندک آغاز کرده اند، امکان پيشرفت بيش تري دارند تا دانشجوياني که هميشه سخت کوش بوده اند. رشد سريع تر تحصيلي با توجه به نقطه ی آغاز « بسيار مطلوب » است، البته مطلوب تر اين است که « بهترين دانشجو » باشيم! به طور مشابه رشد اقتصادي طي چند دهه ی گذشته در کره ی جنوبي بيش از امريکا بوده است، با اين وجود هنوز همGDP سرانه ی امريکا بيش از GDP سرانه ی کره ی جنوبي است.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید


نهادهاي مالي در اقتصاد امريکا

نهادهاي مالي در اقتصاد امريکا

نهادهاي مالي در اقتصاد امريکا


فرض کنيد که شما اخيراً از دانشگاه فارغ التحصيل شده ايد ( البته در رشته ی اقتصاد ) و قصد داريد فعاليت هاي کاري خود را با يک بنگاه پيش بيني اقتصادي آغاز کنيد. قبل از آن که شما از فروش پيش بيني هاي خود کسب درآمد کنيد، مجبور به پرداخت هزينه هاي ثبت، تاسيس، و راه اندازي شرکت خود هستيد. شما ناگزيريد براي انجام پيش بيني هاي خود رايانه بخريد، علاوه بر اين بايد براي دفتر کار خود ميز، صندلي، قفسه، فايل، و ساير لوازم ضروري را خريداري کنيد. هر يک از اين اقلام نوعي سرمايه است که شرکت شما با استفاده از آن ها به توليد و فروش خدمات مي پردازد.
اعتبار مالي سرمايه گذاري در اين کالاهاي سرمايه اي را از چه منبعي تأمين مي کنيد؟ شايد شما قادر به پرداخت اين هزينه ها از محل پس اندازهاي قبلي خود باشيد. ولي به احتمال زياد شما هم مثل بسياري از افراد پول کافي براي تأسيس اعتبار مالي در آغاز فعاليت هاي بازرگاني خود نداريد. در نتيجه بايد پول مورد نياز خود را از ساير منابع مالي تأمين کنيد.
راه هاي مختلفي براي تأمین مالي سرمايه گذاري وجود دارند. شما مي توانيد پول مورد نياز خود را از يک بانک، يک دولت، يا يک خويشاوند قرض کنيد. در اين حالت شما نه تنها بايد اصل پول را در تاريخي معين پرداخت کنيد بلکه بهره ی پول استقراض را نيز بايد بپردازيد. از سوي ديگر شما بايد شخص ثالث را متقاعد کنيد که پول مورد نياز شما را به ازاي سودي که در آينده به دست مي آورد در اختيار شما بگذارد. در هر صورت شما براي خريد تجهيزات رايانه اي و ساير وسايل به استفاده از پس انداز ساير افراد نياز داريد.
نظام مالي شامل نهادهاي اقتصادي است که پول پس اندازکنندگان را در اختيار سرمايه گذاران قرار مي دهد. پس انداز و سرمايه گذاري اجزاي مهم و کليدي رشد اقتصادي بلند مدت اند: وقتي يک کشور بخش بزرگ تري از GDP خود را پس انداز مي کند، منابع بيش تري جهت سرمايه گذاري فراهم مي آورد و افزايش سرمايه باعث افزايش بهره وري و سطح استاندارد زندگي خواهد شد. به هر حال قبلاً درباره ی ارتباط بين پس انداز و سرمايه گذاري در اقتصاد چندان صحبت نکرديم. در هر لحظه از زمان برخي از مردم تمايل دارند تا بخشي از درآمد خود را پس انداز کنند و ساير مردم نيز تمايل دارند تا براي تأمین مالي فعاليت هاي سرمايه گذاري و ياد شده فعاليت هاي بازرگاني خود استقراض کنند. چه چيزي اين دو گروه را با هم رو به رو مي کند؟ چه چيزي برابري عرضه ی اعتبارات از سوي پس انداز کنندگان و تقاضاي اعتبار از سوي سرمايه گذاران را تضمين مي کند.

نهادهاي مالي در اقتصاد امريکا

از ديدگاه کلانِ نظام مالي، منابع کمياب اقتصاد را از سوي پس اندازکنندگان ( مردمي که تمامي درآمد خود را مصرف نمي کنند ) به سمت وام گيرندگان ( مردم که بيش از درآمد خود خرج مي کنند ) هدايت مي کنند. پس انداز کنندگان به دلايل مختلف پس انداز مي کنند: براي مخارج دانشگاه فرزندان خود در سال هاي بعد يا زندگي راحت پس از بازنشستگي. وام گيرندگان نيز به دلايل مختلف پول قرض مي کنند: براي خريد خانه يا آغاز کسب و کار در آغاز زندگي. پس انداز کنندگان پول خود را به اميد دريافت سود در يک سررسيد معين به نظام مالي مي دهند. وام گيرندگان نيز با آگاهي از اين مسئله که بايد بهره ی قرض خود را در سر رسيد خاص پرداخت کنند، اقدام به دريافت مي کنند.
نظام مالي از نهادهايي مختلف تشکيل شده است که به هماهنگي دو گروه پس اندازکنندگان و وام گيرندگان کمک مي کند. براي بررسي نيروهاي اقتصادي، که نظام مالي را هدايت مي کنند، لازم است درباره ی مهم ترين نهادهاي مالي صحبت کنيم. نهادهاي مالي را مي توانيم در دو گروه طبقه بندي کنيم: بازارهاي مالي و واسطه هاي مالي. حال به بررسي اين دو نهاد مي پردازيم.

بازارهاي مالي

بازارهاي مالي نهادهايي هستند که شخص پس انداز کننده مي تواند از طريق آن ها به طور مستقيم سرمايه ی مالي مورد نياز يک وام گيرنده را فراهم کند. مهم ترين بازارهاي مالي در اقتصاد عبارت اند از بازار اوراق قرضه و بازار سهام.

بازار اوراق قرضه ( مشارکت )

وقتي شرکت « اينِتل » (1)، يکي از بزرگ ترين شرکت هاي سازنده ی قطعات رايانه، براي تاسيس يک کارخانه نياز به استقراض و دريافت وام داشته باشد مي تواند مبلغ موردنياز خود را به طور مستقيم از مردم تهيه کند. اين کار با فروش اوراق ( اوراق مشارکت ) انجام مي شود. يک ورقه ی قرضه گواهي ديِني ( بدهي ) است که در آن تعهدات قرض گيرنده نسبت به قرض دهنده يا صاحب ورقه ی قرضه مشخص شده است. هر ورقه ی قرضه داراي يک سررسيد است. سررسيد زماني است که ورقه ی قرضه بازخريد مي شود، يا مبلغ اسمي ورقه ی قرضه به صاحب آن پرداخت مي شود. تا زمان سررسيد در دوره هاي زماني مشخص بهره به صاحب ورقه پرداخت مي شود. خريداران قرضه پول خود را به اميد دريافت بهره در اختيار شرکت « اينتل » مي گذارند. و در زمان سررسيد اصل پول خود را نيز دريافت مي کنند. خريداران اوراق قرضه ( اوراق مشارکت ) مي توانند اين اوراق را تا سررسيد آن نزد خود نگه دارند يا قبل از سررسيد به شخصي ديگر بفروشند.
در اقتصاد امريکا انواع اوراق قرضه ( اوراق مشارکت ) وجود دارد. وقتي شرکت هاي بزرگ، دولت مرکي يا دولت هاي ايالتي براي تأسيس يک کارخانه جديد، احداث مدرسه، و ... به پول احتياج دارند معمولاً از طريق انتشار اوراق مشارکت ( اوراق قرضه ) به تأمین مالي اعتبار موردنياز اقدام مي کنند. هر چند ماهيت اوراق قرضه متفاوت است ولي سه ويژگي مشترک بسيار مهم دارند.
نخستين ويژگي اوراق مشارکت دوره ی زماني آن است. طول زمان انتشار تا سررسيد را دوره ی زماني مي ناميم. سررسيد برخي از اوراق، کوتاه مدت يا چند ماهه است ( دولت انگليس نوعي اوراق قرضه منتشر مي کند که سررسيدي معين ندارند و به آن ها اوراق مادام العمر مي گوييم. به اين اوراق که سررسيد نامحدود دارند براي هميشه بهره تعلق مي گيرد ولي اصل پول هيچ گاه باز پرداخت نمي شود. بهره ی پرداختي به اوراق مشارکت به دوره ی زماني يا زمان سررسيد آن بستگي دارد. مخاطره يا ريسک اوراق قرضه ( اوراق مشارکت ) بلند مدت بيش از اوراق قرضه کوتاه مدت است زيرا صاحبان اين اوراق بايد مدت زمان طولاني تر تا سررسيد و دريافت اصل پول خود انتظار بکشند. اگر مالک ورقه ی قرضه قبل از سررسيد به پول خود نياز داشته باشد ممکن است آن را به مبلغي کم تر به شخص ديگر بفروشد. براي جبران اين مخاطره، به اوراق قرضه بلند مدت بيش تر بهره پرداخت مي شود.
دومين ويژگي اوراق قرضه مخاطره ی بازخريد است مخاطره ی بازخريد احتمال عدم توانايي قرض گيرنده در پرداخت بهره و اصل پول در سررسيد است. اين ناتواني را نکول ( يا عدم پرداخت وجه ورقه ی قرضه ) مي ناميم. وام گيرندگان مي توانند ( در برخي مواقع اين کار را مي کنند ) با اعلام ورشکستگي اوراق قرضه را بازخريد نکنند. وقتي خريداران، با احتمال زياد، نکول اوراق قرضه را پيش بيني کنند، آن گاه نرخ بالاتري براي جبران مخاطره درخواست خواهند کرد.
سومين ويژگي اوراق قرضه ( مشارکت ) معافيت مالياتي است. به عبارت ديگر سومين ويژگي مربوط به رفتار نظام مالياتي با سود يا عايدي اوراق قرضه است. سود يا درآمد ( عايدي ) اوراق قرضه معمولاً مشمول ماليات بر درآمد است. به طوري که دارنده ی اوراق قرضه مجبور است بخشي از درآمد خود را به صورت ماليات بردرآمد به دولت پرداخت کند. (2)
بازار سهام. روش ديگر براي تأمین مالي يا افزايش سرمايه هاي شرکت « اينتل » جهت تأسيس يک کارخانه ی توليد قطعات نيمه هادي رايانه ها، فروش سهام شرکت است. سهام نشان دهنده ی مالکيت در شرکت است، بنابراين دارنده ی آن حق دريافت سود از شرکت را دارد. مثلاً اگر شرکت « اينتل » 1000000 سهم منتشر کند، آن گاه هر سهم نشان دهنده ی از مالکيت شرکت است.
فروش سهام به منظور به دست آوردن پول يا افزايش سرمايه ی شرکت را تأمین مالي از طريق سهام داران مي ناميم در حالي که فروش اوراق قرضه، تأمین مالي از طريق استقراض نام دارد. هر چند شرکت ها از هر دو روش انتشار سهام و اوراق مشارکت براي تأمین اعتبار مالي سرمايه گذاري هاي جديد خود استفاده مي کنند ولي ماهيت سهام و اوراق قرضه ( مشارکت ) بسيار متفاوت است. دارنده ی سهام شرکت « اينتل » مالک بخشي از شرکت است، در حالي که دارنده ی يک ورقه ی قرضه يا ورقه ی مشارکت فقط يک طلبکار ( بستانکار ) شرکت « اينتل » محسوب مي شود. اگر شرکت « اينتل » به سوددهي بسيار زيادي برسد، سهام داران از دريافت سودِ سهام خود بسيار خشنود خواهند شد، در حالي که صاحبان اوراق مشارکت منتشر شده از سوي « اينتل » فقط بهره يا سود تعيين شده را دريافت خواهند کرد. برعکس اگر شرکت « اينتل » با مشکلاتي رو به رو شود و سود نداشته باشد، بهره يا سود مربوط به اوراق مشارکت به دارندگان آن پرداخت مي شود در حالي که سهام داران چيزي دريافت نخواهند کرد. در مقايسه با اوراق مشارکت بايد بگوييم که سهام، هم داراي مخاطره اي بالاتر است و هم سود يا درآمدي بيش تر عايد دارنده ی آن خواهد کرد. پس از آن که شرکت سهام خود را با فروش به عموم مردم منتشر مي کند، اين سهام در بازار بورس بين سهام داران قابل مبادله است. در اين حالت وقتي مبادله يا نقل و انتقال سهام انجام مي شود، شرکت هيچ پولي بابت اين جابه جايي دريافت نمي کند. مهم ترين بازارهاي بورس سهام در اقتصاد امريکا بازار بورس نيويورک وNASDAQ (3 ) است. بيش تر کشورهاي جهان بازار بورس سهام دارند که در آن سهام شرکت هاي محلي مورد مبادله و خريد و فروش قرار مي گيرند.
قيمت هايي که سهام بورس در آن قيمت ها خريد و فروش مي شوند توسط عرضه و تقاضاي سهام شرکت ها تعيين می شوند از آن جا که سهام، حاکي از حق مالکيت در بنگاه است، بنابراين تقاضا براي سهام نشان دهنده ی پيش بيني مردم درباره ی سودآوري آتي بنگاه است. وقتي مردم نسبت به وضعيت آتي بنگاه خوشبين باشند تقاضا براي سهام اين شرکت افزايش مي يابد و از اين رو قيمت هر واحد سهم شرکت نيز رشد مي کند. برعکس وقتي مردم پيش بيني مي کنند که سود بنگاه در آينده اندک خواهد بود يا حتي ممکن است ضرر کند، آن گاه قيمت سهام اين بنگاه کاهش مي يابد.
شاخص هاي مختلفي براي بررسي و نظارت بر قيمت سهام وجود دارند. يک شاخص سهام از متوسط قیمت گروهی از سهام به دست می آید. مهم ترین و معروف ترین شاخص سهام، شاخص داو- جونز است که از سال 1896 به طور مرتب محاسبه مي شود. در حال حاضر اين شاخص با استفاده از قيمت هاي سهام 30 شرکت بزرگ امريکا مانند جنرال موتورز، جنرال الکتريک، مايکروسافت، کوکاکولا،AT&T وIBM محاسبه مي شود. يک شاخص مهم ديگر سهام، شاخص 500 است که با استفاده از قيمت هاي 500 شرکت بزرگ به دست مي آيد. از آن جا که قيمت سهام منعکس کننده سودآوري مورد انتظار است اين شاخص هاي سهام نشان دهنده ی وضعيت اقتصادي احتمالي اين بنگاه ها در آينده هستند.

 

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید


پس انداز و سرمايه گيري در حساب هاي ملي

پس انداز و سرمايه گيري در حساب هاي ملي

پس انداز و سرمايه گيري در حساب هاي ملي

 

وقايعي که در نظام مالي رخ مي دهند کليد درک توسعه در سطح کلان اقتصادي هستند. همان طور که ملاحظه کرديد نهادهاي تشکيل دهنده ي نظام مالي، مانند بازار اوراق قرضه، بازار سهام، بانک ها، و شرکت هاي سرمايه گذاري مشترک نقش هدايت پس اندازها و سرمايه گذاري هاي اقتصادي را دارند. و همان طور که در مقالات گذشته متذکر شديم، پس انداز و سرمايه گذاري مهم ترين عوامل تعيين کننده ي رشدبلند مدت GDP و سطح استاندارد زندگي هستند. در نتيجه اقتصاددانان کلان نياز دارند که از نحوه ي کارکرد بازارهاي مالي و تأثير وقايع مختلف و سياست هاي اقتصادي بر اين بازارها مطلع باشند.
براي بررسي بازارهاي مالي، بحث خود را از متغيرهاي کليدي اقتصاد کلان، که فعاليت هاي اقتصادي به وسيله ي آن ها اندازه گيري مي شوند، آغاز مي کنيم. تأکيد ما در اين بخش بيش تر بر حسابداري است. حسابداري به زبان ساده نحوه ي جمع آوري و ترکيب اعداد است. يک حسابدار خصوصي به جمع درآمدها و هزينه هاي شخصي خود مي پردازد. حسابداري هاي درآمد ملي نيز در سطح کلان همين کار را مي کنند. حساب هاي درآمد ملي شامل GDP و بسياري از آمارهاي مرتبط با آن هستند.
در حساب هاي درآمد ملي اتحادها و معادلاتي مختلف وجود دارند. به خاطر بياوريد که يک اتحاد معادله اي است که طرفين آن با توجه به تعريف متغيرهاي آن با هم مساوي هستند. اتحادها چگونگي ارتباط بين متغيرهاي مختلف را به ما نشان مي دهند.

برخي اتحادهاي مهم اقتصاد کلان

به ياد بياوريد که توليد ناخالص داخلي (GDP) همان درآمد کل و هزينه ي کل مربوط به توليد کالاها و خدمات در اقتصاد است. GDP ( که آن را با Y نشان مي دهيم) از چهار جزء تشکيل شده است: مصرف (c)، سرمايه گذاري (I)، مخارج دولت (G) و خالص صادرات (NX)، بنابراين مي توانيم بنويسيم:
Y=C+I+G+NX
اين معادله يک اتحاد است زيرا هر دلار هزينه در سمت چپ در يکي از چهار جزء سمت راست لحاظ مي شود. با توجه به تعريف و نحوه ي اندازه گيري هر يک از اين متغيرها اين معادله همواره صادق است.
در اين مقاله تجزيه و تحليل خود را با فرض يک اقتصاد بسته آغاز مي کنيم. يک اقتصاد بسته هيچ تعامل و مبادله اي با ساير اقتصادهاي دنيا ندارد. در يک اقتصاد بسته تجارت بين الملل يا مبادله ي کالاها و خدمات و استقراض يا اعطاي وام در سطح بين المللي وجود ندارد. البته اقتصادهاي واقعي، اقتصادهاي باز هستند به اين معنا که با اقتصاد ساير کشورهاي دنيا در تعامل اند. با فرض وجود يک اقتصاد بسته به راحتي درس هايي را مي آموزيم که قابل تعميم براي تمامي اقتصادها هستند. علاوه بر اين، چنين فرضي براي اقتصاد جهاني نيز به طور کامل قابل استفاده است.
از آن جا که در يک اقتصاد بسته تجارت بين الملل وجود ندارد، صادرات و واردات صفر است. بنابراين خالص صادرات (NX) صفر خواهد بود. در اين حالت مي توانيم بنويسيم
Y=C+I+G
اين معادله نشان مي دهد که GDP با مجموع مقادير مصرف، سرمايه گذاري، و مخارج دولت برابر است. هر واحد از توليد در يک اقتصاد بسته يا مصرف مي شود، يا سرمايه گذاري مي شود، و يا صرف مخارج دولتي مي شود.
براي آن که روشن شود که اين اتحاد چه نکته اي را در مورد بازارهاي مالي در خود دارد، مقادير C و G را از دو طرف معادله کسر کنيد. آن گاه خواهيم داشت
Y-C-G=I
سمت چپ معادله درآمد کل اقتصاد است که پس از پرداخت هزينه هاي مصرفي و مخارج دولت باقي مي ماند: اين مقدار را پس انداز ملي يا فقط پس انداز مي ناميم و با S نشان مي دهيم. بنابراين مي توانيم بنويسيم
S=I
اين معادله نشان مي دهد که پس انداز با سرمايه گذاري برابر است
براي درک مفهوم پس انداز ملي، تعريف فوق را به روشي ديگر ارائه مي کنيم. فرض کنيد T نشان دهنده ي خالص ماليات هاي وصول شده از سوي دولت باشد (کل ماليات هاي دريافتي دولت از خانوارها منهاي يارانه ها، پرداخت هاي انتقالي، و ساير مبالغي که از سوي سازمان تأمين اجتماعي و رفاه به آن ها پرداخت مي شود). بنابراين پس انداز ملي را به دو صورت مي توانيم بنويسيم
S=Y-C-G
(S=(Y-T-C)+(T-G
اين دو معادله يکسان هستند زيرا T در معادله ي دوم به صورت مثبت و منفي آمده است که با هم حذف مي شوند ولي براي ما يادآور دو تفسير مختلف از پس انداز ملي هستند. به ويژه آن که در معادله ي دوم پس انداز ملي به دو جزء تقسيم شده است: پس انداز خصوصي (Y-T-C) و پس انداز بخش عمومي (T-G)
حال به بررسي اين دو جزء مي پردازيم: پس انداز خصوصي بخشي از درآمد است که پس از پرداخت ماليات از سوي خانوارها و پرداخت هزينه هاي مصرفي براي آن ها باقي مي ماند. پس انداز عمومي بخشي از ماليات دريافتي دولت پس از پرداخت مخارج است. دولت درآمد مالياتي T را از مردم دريافت و سپس مبلغ G را برخي خريد کالاها و خدمات مصرف مي کند. اگر T بيش تر از G باشد، دولت با مازاد بودجه رو به رو خواهد بود؛ زيرا دريافت پول بيش از مخارج پرداختي است. اين مازاد، پس انداز عمومي رانشان مي دهد. اگر مخارج دولت بيش از درآمدهاي مالياتي دريافتي باشند، آن گاه G بزرگ تر از T است. در اين حالت دولت با کسري بودجه مواجه است و پس انداز عمومي (T-G) منفي خواهد بود.
حال به بررسي ارتباط اين اتحادهاي حسابداري با بازارهاي مالي مي پردازيم. معادله ي S=I نشان دهنده ي يک واقعيت بسيار مهم است:
«در هر اقتصادي در سطح کلان، پس انداز و سرمايه گذاري بايد با هم مساوي باشند.»
اين واقعيت پرسش هايي بسيار مهم را مطرح مي کند: سازوکار مربوط به اين اتحاد (معادله) کدام است؟ چگونه تصميم گيري افرادي که مي خواهند پس انداز کنند با آن ها که مي خواهند سرمايه گذاري کنند هماهنگ مي شود؟ پاسخ اين است: نظام مالي. بازار اوراق قرضه ( اوراق مشارکت)، بازار سهام، بانک ها و شرکت هاي سرمايه گذاري مشترک، و ساير بازارهاي مالي واسطه دو طرف معادله ي S=I را برقرار مي کنند.

مفهوم پس انداز و سرمايه گذاري

واژه هاي پس انداز و سرمايه گذاري گاهي بد فهميده مي شوند. بسياري از مردم اين واژه ها را به طور اشتباه و يا به جاي يکديگر به کار مي برند. برعکس، اقتصاددانان کلان از اين واژه ها به طور کاملاً دقيق و متمايز از هم در حساب هاي ملي استفاده مي کنند.
به ذکر يک مثال در اين مورد مي پردازيم. فرض کنيد درآمد لاري بيش از مخارج اوست و او باقي مانده ي درآمد خود را در بانکي پس انداز يا قدام به خريد اوراق قرضه و سهام از يک شرکت مي کند. از آن جا که درآمد لاري بيش از مصرف اوست، در واقع به پس انداز ملي افزوده مي شود. ممکن است لاري به اين پول به چشم « سرمايه گذاري» نگاه کند ولي اقتصاددانان به او يادآوري مي کنند که اقدام او پس انداز نام دارد نه سرمايه گذاري.
در ادبيات اقتصاددانان کلان، سرمايه گذاري عبارت است از خريد سرمايه ي جديد مانند تجهيزات يا ساختمان ها. وقتي لاري براي ساختن يک خانه ي جديد از بانک وام مي گيرد، اين اقدام باعث افزايش سرمايه گذاري ملي مي شود. به طور مشابه وقتي شرکتي اقدام به فروش سهام و ساختن کارخانه اي جديد مي کند باز هم سرمايه گذاري ملي افزايش يافته است.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید


روزنامه رسمی

مشاوره ثبت شرکت
دفاتر پستی منتخب

ثبت شرکت برای اتباع خارجی

موضوعات پرکاربرد ثبتی :
ثبت شرکت در سراسر ایران

ثبت شرکت در تهران
سایر محلات تهران
تماس
کرکره برقی پارکینگدرب ضد سرقتصندلی پلاستیکی , کاشت مو , مزوتراپی