نقش هاي اقتصادي و اجتماعي حسابرسي
مقدمه
حسابرسي اعتبار بخشي به اطلاعات مندرج در صورتهاي مالي است. حسابرسي فرآيند نظام پاسخگويي است و پاسخگويي ضرورت برقراري نظام رفاه اجتماعي است.
حوادثي نظير سقوط شركت »انرون « و پيامد آن براي بزرگترين موسسه حسابرسي جهان (آرتور اندرسن) و فساد مالي اخير در شركت » پارما لات « كه پاي حسابرسان آن نيز به ميان كشيده شده نشان ميدهد كه:
نقش نوين حسابرسان نسبت به نقش سنتي آنان به شدت افزايش يافته و مسئوليت اجتماعي حسابرسان در جوامع همچنان مورد تاكيد است.
نقش هاي اقتصادي و اجتماعي حسابرسي
« هركس نقش خاص خود را در جامعه به عهده مي گيرد » ( تئوري نقش هاي اجتماعي )
نقش رسيدگي در امور انساني به طور كلي و حسابرسي به طور خاص بيان مي شود .
روش اقتصادي :
حسابرسي به كارآئي مبادلات عقلائي اقتصادي سازمان ها ياري مي رساند. ( والاس، 1985)
روش اجتماعي :
عملكرد حسابرسي را به صورت جزء بااهميتي از "حاكميت شركتي" و "پاسخگوئي " در نظر مي گيرد. (فلينت، 1988)
نقش اجتماعي رسيدگي و حسابرسي
1-نقش عام اجتماعي رسيدگي وحسابرسي :
پاسخ گو نمودن افراد يا سازمان هاي جامعه در مورد اعمالشان از طريق فرآيند رسيدگي و حسابرسي توسط شخص ثالث ، نوع مكانيزم كنترل اجتماعي است. اين فرآيند ثبات و آرامش روابط انساني را به همراه دارد ودر نتيجه مسئوليت پذيري و پاسخگوئي در جامعه افزايش مييابد.
فلينت مي گويد : وجود حسابرس به اين دليل است كه افراد يا گروه هاي ذينفع به دلايلي قادر به كسب اطلاعات يا اطميناني كه لازم دارند ، نمي باشند. بنابراين رسيدگي و تائيد، ارتباط قوي با مسئوليت پذيري و پاسخگوئي دارد . مانند ارتباط پزشك با بيمار
2- نقش خاص اجتماعي حسابرسي:
اطلاعات گزارش شده در مورد ايفاي وظيفه مباشرت مدير، داراي ماهيت مالي بوده و پاسخگوئي مديران به مالكان مي باشد.
در اغلب كشورهاي پيشرفته ،گزارش ايفاي وظيفه مباشرت و پاسخگوئي با مقررات نظارتي يا قانوني لازم اجرا مي شود و طبق اين مقررات حسابرسي توسط يك حسابدار حرفه اي مستقل براي تائيد و گواهي كيفيت پيش بيني شده اطلاعات مذكور را تصريح نموده است.
اين گواهي هم براي سهامداران و هم براي جامعه سودمند است و به عنوان يك كالاي عمومي ارائه مي شود. نقش اجتماعي حسابرسي شركتها را بايد در ساختار گسترده تر حاكميت شركتي گنجاند .
حاكميت شركتي
در آمريكا و بريتانيا تمام ذينفعان از فلسفه وجودي و بهبود مستمر حاكميت شركتي آگاهند.
ü ورشكستگي بسياري از شركتها نتيجة ضعف حاكميت شركتي بوده است.( مانند : انرون، ووردكام، آدفي و ...)
ü در آمريكا واكنش سريع به فروش انرون ، لايحة سر بنيز آكسلي در جولاي 2002 تصويب گرديد و از سال 2004 لازم الاجرا شد.
حاكميت شركتي چيست ؟
هنوز تعریف جامعی از حاکمیت شرکتی ارائه نشده است.
ديدگاههاي محدود( سنتي ): حاكميت شركتي به رابطة شركت و سهامداران محدود مي شود و در قالب "تئوري نمايندگي" بيان مي شود .
ديدگاههاي گسترده (نوين) : حاكميت شركتي به صورت شبكه اي است كه بين يك شركت و عدة زيادي از ذينفعان ( سهامداران،كاركنان،مشتريان،فروشندگان،اعتباردهندگانو ...) وجوددارد؛واينديدگاهدرقالب " تئوريذينفعان" بيانميشود.
ضرورت وجود
کنترلهای داخلی در
بخش عمومی
مقدمه
مدیران همواره در تلاشند که بهترین کنترلهای داخلی را در سازمان خود مستقر کنند؛ چون میدانند که در نبود سیستم کنترل داخلی اثربخش، تحقق رسالت اصلی سازمان و کمینه کردن رویدادهای غیرمنتظره بسیار مشکل خواهد بود. از طرفی وجود این کنترلهای داخلی باعث افزایش کارایی، کاهش ریسک از دست دادن داراییها و دستیابی به اطمینان معقول از اعتمادپذیری صورتهای مالی و رعایت قوانین و مقرارت خواهد شد (محمدی، 1387).
کنترل داخلی، یک رویداد نیست، بلکه مجموعهای از عملیات و فعالیتها بر پایه ستانده است. کنترل داخلی باید بهعنوان جزء لازم هر سامانهای شناسایی شود که مدیریت برای تنظیم و راهنمایی آن فعالیتها بهکار میگیرد، نه بهعنوان یک سامانه جداگانه در درون یک دستگاه اجرایی (COSO, 1992). با این مفهوم کنترل داخلی، کنترل مدیریت است که در درون یک واحد بهعنوان بخشی از زیرساخت کنترل مدیریت بهوجود میآید تا به مدیران در انجام کار یک واحد و دستیابی به هدفهای آن بر یک پایه و اساس مداوم کمک کند؛ لذا عاملی کلیدی در کمک برای دستیابی به هدف و کمینه کردن مشکلات اجرای مناسب کنترل داخلی است. کنترل داخلی جزء جداییناپذیر در اداره امور سازمان است که باعث فراهم شدن اطمینان منطقی در دستیابی سازمان به هدفهایش میشود (کرباسی یزدی، 1384). کنترلهای داخلی بخش مهمی از اداره یک سازمان است که شامل طرحها، شیوهها و روشهای اجراشدنی برای دستیابی به وظیفهها، هدفها و مقاصد و بهعبارت دیگر پشتیبانی از مدیریت بر مبنای عملکرد است و نیز بهعنوان اولین خط دفاعی در حفاظت از داراییها، پیشگیری، کشف خطاها و تقلب بهکار میرود.
مسئولیت پیشگیری و کشف تقلب و اشتباه در بخش عمومی بر عهده مدیران است. مدیران با استقرار کنترل داخلی و بهکارگیری پیوسته سیستمهای مناسب حسابداری، این مسئولیت را ایفا خواهند کرد (Lin et al., 2011). از آنجا که عملیات سازمانهای بخش عمومی متفاوت از یکدیگر است، لذا استقرار کنترلهای داخلی یکسان برای کلیه سازمانها و دستگاههای بخش عمومی مقدور نیست. استقرار کنترلهای خاص در هر سیستم به عواملی چون اندازه، نوع عملیات و هدفهای سازمانی که سیستم برای آن طراحی شده است، بستگی دارد (محمدی، 1387).
از طرفی پیشرفت سریع در فناوری اطلاعات، ضرورت بهنگامسازی راهنماییهای کنترل داخلی در رابطه با سامانههای نوین رایانهای را ایجاد میکند؛ لذا مدیران نیز برای اطمینان از این که فعالیتها در کنترل بوده و اثربخش هستند، باید در صورت لزوم بِروز شوند (کرباسی یزدی، 1384).
تعریف کنترلهای داخلی
کنترل داخلی فرایندی بنیادی و پویاست که خود را بهطور مداوم با تغییرات رو در روی سازمان هماهنگ و منطبق میسازد (Ogneva et al., 2007). مدیریت و کارکنان در همه سطوح مجبور و ملزم به ارتباط با این فرایند هستند تا ریسکها را شناسایی و اطمینان معقولی از دستیابی به رسالت سازمان و هدفهای کلی آن کسب کنند. پس کنترلهای داخلی مجموعه اقداماتی است که مدیران برای تامین اطمینان نسبی از اجرای صحیح امور و مطابقت آن با مقررات و سیاستهای وضعشده انجام میدهند تا کارایی و سودمندی عملیات را بالا برده و به هدفهای از قبل تعیین شده دست یابند (محمدی،1387). بهعبارت دیگر، کنترلهای داخلی شامل طرح سازمان و تمامی رویههای هماهنگ پذیرفتهشده در یک سازمان است که برای حفاظت از داراییها، رسیدگی به درستی و اتکاپذیری دادههای حسابداری، ارتقای کارامدی عملیات و تشویق جهت پیروی از رویههای مدیریتی تجویز شده است (قربانی، 1386).
کنترل داخلی، یک رویداد یا وضعیت خاص نیست، بلکه مجموعهای از اقدامات متوالی و فراگیر است که به همه فعالیتهای سازمان نفوذ و تسری پیدا میکند. این اقدامات در گستره عملیات یک سازمان و به شکلی مستمر روی میدهد. آنها در مسیری که مدیریت سازمان را اداره میکند و پیش میبرد، بهصورتی فراگیر و جداییناپذیر از آن وجود دارند (شعری، 1386).
کنترل داخلی باید درونی و اصلی باشد، نه بیرونی و مجزا. با درونی و نهادی کردن آن، کنترل داخلی به عنوان عاملی اصلی و جداییناپذیر از فرایند اساسی مدیریت در امور برنامهریزی، اجرا و نظارت در خواهد آمد. مسئولیت یک کنترل داخلی خوب بر عهده مدیران است. مدیریت هدفها را یکپارچه میکند، فعالیتها و سازوکارهای کنترلی را در جای خود جایگذاری و کنترل را نظارت و ارزیابی میکند. بنابراین کنترل داخلی ابزاری برای مدیریت و بهطور مستقیم مرتبط با هدفهای سازمان است. با اینکه مدیریت رکن اصلی کنترل داخلی است، اما همه کارکنان سازمان نقشهای مهمی در ایجاد واجرای آن دارند. کارکنان افرادی هستند که کنترلهای داخلی را به اجرا در میآورند؛ پس سیستم کنترل داخلی زمانی در بخش عمومی میتواند اثربخش باشد که در استقرار آن به رفتار اخلاقی و شایستگیهای فنی کارکنان توجه شود. بنابراین دستیابی به کنترل داخلی مناسب، مستلزم وجود کارکنان متعهد و درستکار و دارای ارزشهای اخلاقی قوی است.
وجود کنترلهای درونی باعث بهبود عملکرد سازمانها و حتی باعث بهبود گزارشگری مالی میشود. تحقیقات نشان میدهد وقتی سازمانها بر روی کنترلهای درونی متمرکز شوند، بهتر نتیجه گرفته و باعث کاهش هزینههای کنترل داخلی در سازمانها میشوند؛ به این دلیل که کنترلهای درونی یک خودکنترلی در افراد سازمانها بهوجود میآورد(Cox, 2007).
در سال 1985 کارگروه سازمانهای حامی کمیسیون تردوی1 با پشتیبانی و مشارکت معروفترین محافل حرفهای حسابداری امریکا شامل انجمن حسابداران رسمی امریکا2 (AICPA)، انجمن حسابداری امریکا، انجمن حسابرسان داخلی، انجمن حسابداران مدیریت و انجمن مدیران مالی تاسیس شد و به همراه گروهی از مشاوران، کار پژوهشی گستردهای را بر روی تعریفها و مفهومهای کنترل داخلی آغاز کرد. حاصل کار این کارگروه پس از طی چند مرحله گزارشی بود که با نام «کنترل داخلی- چارچوب یکپارچه» در 1992 منتشر شد. طبق این گزارش معتبر که به گزارش کوزو (COSO) نیز معروف است، کنترل داخلی اینگونه تعریف شده است؛ کنترل داخلی فرایندی است که بهمنظور کسب اطمینان معقول از تحقق هدفهایی که در سه مقوله اصلی زیر دستهبندی میشوند، بهوسیله مدیریت و سایر کارکنان برقرار میشود:
• اثربخشی و کارایی عملیات (دربرگیرنده هدفهای عملیاتی3)
• اتکاپذیری گزارشهای مالی (دربر گیرنده هدفهای گزارشگری مالی4)
• رعایت قوانین و مقررات مربوط (دربرگیرنده هدفهای رعایتی5)
گروه اول به هدفهای اساسی شامل هدفهای مرتبط با عملکرد و سوداوری و همچنین حفاظت داراییها اشاره میکند. گروه دوم به تهیه صورتهای مالی اتکاپذیر و سایر اقلام مالی استخراجشده از این صورتها مربوط است که برای اطلاع عموم منتشر میشوند. گروه سوم با رعایت قوانین و مقررات مربوط سروکار دارند (قربانی،1386).
تحقق هدفهای فوق مستلزم وجود پنج عنصر تشکیلدهنده ساختار کنترل داخلی بهشرح زیر است:
-1 محیط کنترلی، -2 ارزیابی خطر، -3 فعالیتهای کنترلی، -4 اطلاعات و ارتباطات، و -5 نظارت و آزمون.
این پنج عنصر یک چارچوب کلی و حداقل سطح کیفیت پذیرفتنی را برای کنترل داخلی در بخش عمومی تعریف و مبنایی را برای ارزیابی کنترل داخلی فراهم میکند و باعث میشود که مدیریت برای گسترش دادن سیاستهای جزئی، رویهها و عملیاتی که برای فعالیتهای یک سازمان مناسب هستند، پاسخگو باشند (کرباسی یزدی، 1384). این پنج عنصر کنترل داخلی با یکدیگر مرتبط هستند و هر جزء آن میتواند سایر اجزا را متاثر کند؛ لذا تمام سازمانها برای کنترل فعالیتهایشان به تمام اجزای کنترل داخلی احتیاج دارند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ثبت شرکت ارشیا تماس حاصل فرمایید
برای شناخت بهتر حسابداری سه بعدی یا چهار بعدی یا چند بعدی ابتدا از حسابداری شروع می کنیم. کلمه حسابداری به معنای محاسبه و نگهداشت حساب می باشد. در طی قرون و اعصار گذشته روشهای مختلفی به منظور جوابگوئی به نیاز روز افزون بشر به حسابداری بوجود آمد و دامنه حسابداری وسیعتر گردید. اکنون با پیدایش و پیشرفت سیستمهای کامپیوتری نسل جدیدی از حسابداری پدید آمده که ما اسم حسابداری چند بعدی یا چند طرفه را برای آن برگزیدیم و علت آنرا در ذیل توضیح خواهیم داد. حسابداری تنها علم نیست و به فن و مهارت و تجربه هم بستگی دارد. حسابداری یعنی:
برای بیان مطلب و درک بهتر از حسابداری یکطرفه به مکانی که بصورت وسیع و سنتی از آن استفاده می شود میرویم و آن مکان بازار است. در بازار یک کاسب دفتر حسابی دارد که برای هر یک از مشتریان یک حساب باز کرده است و کلیه داد و ستدهای خود را در دو ستون بدهکار و بستانکار ثبت می کند و در ستون سوم مانده آنرا محاسبه و می نویسد بدین گونه که هر چی می گیرد در ستون بستانکار حساب ثبت می کند و هر چی می دهد در ستون بدهکار می نویسد و در نهایت این دو ستون را از هم کسر و مانده گیری می کند و در ستون مانده حساب درج می کند به عبارت دیگر دهنده = بستانکار و گيرنده = بدهکار خواهد شد. مثال:
فرض کنید آقای فرضی از ما جنسی خریده!
به این نوع حسابداری یکطرفه گفته می شود.
حال به نقد و بررسی مثال فرضی می پردازیم. اگر آقای فرضی 50000 ریال داده بود و ما اشتباها 500000 ریال ثبت کردیم پیدا کردن این اشتباه کاری بس مشکل بود چون ما در طول روز از دهها نفر پول و چک گرفتیم و نمی دانیم چه کسی به ما کم داده یا اصلا متوجه کم گرفتن وجه خود نمی شویم چون ماخذی نداریم. اگر آقای فرضی فردی منصف باشد وقتی با او می خواهیم تسویه کنیم می گوید من 50000 ریال دادم و شما اشتباه کردید و اگر هم آقای فرضی به یاد نداشته باشد یا خدای ناخواسته واقعیت را نگوید، ما 45000 ریال از دست داده ایم. پس چه باید بکنیم؟ این همان فکری بود که نسل اول حسابداری دوبل را بوجود آورد.
حسابداری دوطرفه از زمان پیدایش بسرعت در بین بازرگانان و تجار و سپس در بنگاههای دولتی مورد استقبال قرار گرفت و به تدریج کامل شد. خوب ره آورد این نوع حسابداری چی بود؟ ره آورد آن ایجاد حسابهای واسط بود مثل:
این دستاورد بزرگی بود و انقلابی در این صنف بوجود آورده بود. ولی هنوز کامل نبود. چرا؟ چون حسابها قاطی تعریف می شد. یعنی طبقه بندی نداشت. پس باید فکری کرد؟ این فکر همان ایجاد طبقه بندی حسابها بود که کدینگ نامیده می شود. طراحی کدینگ نیز از اهمیت ویژه ائی برخوردار است. مثلا کدینگ کوپرز از دارائی های ثابت شروع می شود. زمین، ساختمان، تاسیسات و بعد نوبت به دارائی های جاری می رسد. ولی در کدینگهای دیگر برعکس عمل شده است. چرا؟ بخاطر آنکه شخصی که کوپرز را طراحی نموده با یک نگاه به تراز کل آن شرکت متوجه قدرت بنیه مالی آن می شده یعنی از دیدن ارقام حساب زمین یا ساختمان متوجه می شده این شرکت چقدر قوی است. ولی بر عکس شخصی که کدینگ استاندارد را طراحی کرده که از حسابهای دارائی جاری مثل صندوق یا بانک شروع می شود، برایش گردش نقد و بانک مهم بوده است. بطور کلی طراحی یک کدینگ بستگی به دیدگاه طراح آن یا به نیاز یک شخص یا شرکت دارد و شما هم می توانید کدینگ خود را داشته باشید. ولی متناسب با درک موضوع و تسلط بر ارتباط حسابها با یکدیگر، کدینگها یک قانون ابدی و غیر قابل اصلاح نیستند. با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان می توانند بهینه شوند و تکامل پیدا کنند و حتی خود حسابداری که به آن خواهیم پرداخت.