به پرتال ثبت شرکت ارشیا خوش آمدید امروز : جمعه ، 17 مرداد 1404
ثبت شرکت

جستجو در سایت

پلمپ دفاتر 1396

انجمن ثبت شرکت ایران

ثبت شرکت در سراسر ایران :
موضوع مناسب برای ثبت شرکتها

سایر امور ثبتی :
ثبت برند در تهران
سایر محلات تهران

مدل های فعالیت مبنا و کاربرد در تقاضای حمل و نقل

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

مدل های فعالیت مبنا و کاربرد در تقاضای حمل و نقل

مقدمه

توسعه پايدار به رشد و بالندگي صنايع كشور وابسته است، و كشور ما نيز در عرصه جهاني جايگاهي بزرگ دارد و براي حفظ اين جايگاه نياز به اطلاعات روز جهان براي رقابت در جامعه جهاني دارد و هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت نياز روز جامعه صنعتي ايران و جهان براي كاهش و مديريت هزينه‌ها مي‌باشد كه مي‌بايستي تلاش زيادي براي تفهيم و بكارگيري آن در صنعت كشورمان انجام شود.

از آنجا كه هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت مي‌تواند اطلاعات صحيح تري در خصوص هزينه‌هاي محصول ارائه دهد، طي سالهاي اخير توجه زيادي را به خود جلب كرده است. از ديدگاه حسابداري صنعتي، هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت را مي‌توان بسط تكامل يافته‌اي از روش تخصيص دو مرحله‌اي هزينه تلقي كرد كه شالودة سيستمهاي نوين حسابداري بهاي تمام شده است. در مرحله اول اين روش، هزينه‌هاي غير مستقيم منابع به مخازن هزينه تخصيص مي‌يابد و در مرحله دوم، هزينه‌هاي انباشته شده در مراكز هزينه به محصولات تخصيص داده مي‌شود. تخصيص طبق مرحله اول معمولا براي ارزيابي عملكرد مدير مسئول مركز هزينه و تخصيص طبق مرحله دوم براي تعيين بهاي تمام شده محصولات بكار مي‌رود.

در واقع جهت تعيين تخصيص هزينه‌ي توليدي به موجودي‌ها و نيز به منظور دستيابي به سودآوري بلندمدت، سيستم‌ها بايد اهداف كنترلي و برنامه‌ريزي را نيز تامين نمايند و از آنجائيكه ساختار هزينه‌ها و توليدات بسياري از شركتها در سالهاي آخر تغيير يافته است به طوريكه دستمزد كه بخش اعظم هزينه‌هاي توليدي را به خود اختصاص مي‌‌داد امروزه بخش اندكي از هزينه توليد را تشكيل مي‌دهد و در مقابل سربار توليد بخش عمده هزينه‌هاي توليدي را دربر گرفته است. (سعد محمدي 1380)

در بسياري از موارد هزينه‌هاي سربار با تعداد فعاليتهاي مربوط به يك محصول رابطه دارد نه با مقدار واحدهاي توليد شده از محصول به عنوان مثال يك شركت توليدي را درنظر بگيريد كه 2 محصول مشابه توليد مي‌كند. محصول اول از 10 قطعه تشكيل شده است در حالي كه محصول دوم از يكصد قطعه تشكيل شده است. هر قطعه قبل از نصب بايد معاينه و بازديد شود بنابراين مشخص است كه تحويل و دريافت يكصد قطعه در مقايسه با ده قطعه نياز به فعاليت بيشتري دارد. در صورتي كه همين هزينه در روش سنتي براساس مباني جذب سربار هر محصول به طور كلي به محصولات تخصيص مي‌يابد. بنابراين ضرورت بكارگيري روش هزينه‌يابي جديدي كه بتواند نحوه وقوع هزينه هاي سربار را در شركت نشان دهد احساس مي‌شود. اين نگرش نسبت به وقوع هزينه‌ها را مديريت برمبناي فعاليت (Activity Based Managment) مي‌گويند كه به معني استفاده از سيستم حسابداري برمبناي فعاليت مي‌باشد. در اين سيستم بر فعاليت‌ها به عنوان موضوع اساسي هزينه‌ها (مولد اساسي هزينه‌ها) تأكيد شده است. (سعد محمدي 1380)

براساس اين سيستم هزينه مقادير توليد براساس جمع هزينه‌هاي فعاليت‌هاي صرف شده براي آن بدست مي‌آيد. ويژگي اين سيستم اين است كه هزينه‌ها با توجه به مناسبت‌هاي مهمي كه در طي زمان رخ مي‌دهد اندازه‌گيري و رديابي مي‌شود و فعاليت به معني روش يا فرآيندي كه موجب انجام كار مي‌شود تعريف مي‌گردد.

هزينه يابي برمبناي فعاليت‌ها مبتني بر اين مفهوم است كه «منابع به مصرف فعاليت‌ها مي‌رسند و فعاليت‌ها صرف توليد محصولات مي‌گردند.»

برخلاف روش سنتي حسابداري كه از يك نرخ كلي جذب سربار استفاده مي‌شود و يا گاهاً نرخ‌هاي جداگانه براي هر دايره استفاده مي‌شود، در اين سيستم (ABC) براي هر فعاليت يك مبناي جداگانه به عنوان مولد اساسي هزينه‌ها تعيين، و براساس آن يك نرخ جداگانه نيز محاسبه مي‌گردد. هر فعاليت تنها يك مولد هزينه دارد. (سعد محمدي 1380)

عوامل موثر بر انتخاب مولد هزينه:

الف ـ درجه همبستگي بين هزينه‌ها و آن رويداد با مبنا

ب ـ فزوني منافع بر مخارج به كارگيري مولد هزينه به عنوان مبنا (Measurement Cost)

ج ـ اثرات رفتاري كه در تصميم‌گيري و يا تعيين قيمت‌ها و.‌.. دارد (Behavioral Effects)

مناسبت استفاده از ABC به قضاوت‌هاي مديريت بستگي دارد و ABC بجاي تمركز بر استفاده‌كنندگان از سيستم حسابداري بر قابليت‌هاي سيستم تمركز مي‌نمايد. شركت‌هايي كه داراي خصوصيات ذيل هستند به كارگيري ABC برايشان بيشتر مفيد است.

1ـ هزينه‌هاي سربار بالايي دارند.

2ـ تنوع فعاليت دارند.

3ـ تنوع محصولات دارند.

4ـ تغييرات مستمر در فعاليت‌ها دارند بدون اينكه سيستم حسابداري تغيير يافته باشد.

5ـ تكنولوژي پيشرفته دارند.

همچنين با توجه به موضوعات مشروح قبل، بديهي است كه هرگاه شركت از سيستم هزينه‌يابي سفارش كار استفاده نمايد، به علت تنوع محصولات و سفارشات نسبت به سيستم هزينه‌يابي مرحله‌اي، استفاده از سيستم ABC كارآمدتر خواهد بود و همچنين در شركت‌هايي كه تنوع محصول ندارند، سيستم هزينه‌يابي برمبناي فعاليت (ABC) زماني نقش خود را به عنوان يك ابزار كارا ايفا مي‌نمايد كه مديريت تصميم بگيرد خط توليد خود را عوض نمايد و يا بخواهد محصول فعلي خود را بهبود كيفي و تكامل ببخشد. در اين صورت ABC با مقايسه بين كشش بازار و قيمت هاي فروش محصول تكامل يافته و هزينه‌هاي آن مديريت را در تصميم‌گيري ياري مي‌نمايد. (سعد محمدي 1380)

به طور خلاصه، مزاياي ABC را مي توان به صورت زير ذكر نمود:

الف ـ كمك در قيمت‌گذاري بهتر محصولات براي فروش

ب ـ كاهش هزينه فعاليت‌هايي كه هزينه بالايي دارند.

ج ـ احتمال حذف محصولاتي كه بهاي تمام شده آنها بالاست. (محمدي،1380)

در توسعه پايدار اقتصادي، ايجاد نظامهاي صنعتي، رونق هر چه بيشتر بانكداري، بزرگتر شدن اندازه موسسات، رواج معاملات نسيه و استفاده از عوامل متعدد در توليد، موجب شد كه يك تخصص به تنهايي نتواند امور يك موسسه بزرگ را اداره نمايد و اين امر نياز به سيستم حسابداري كاملتري را افزايش داد. همزمان و همراه با تحول و تكامل ابزارها و شيوه‌هاي توليد، در سالهاي بعدي روشها و شيوه‌هاي هزينه‌يابي پيشرفته‌اي ابداع و بكار گرفته شده كه هزينه عمليات را بدرستي شناسائي، اندازه‌گيري، تجزيه و تحليل و طبقه‌بندي نموده و بدين ترتيب بهاي تمام شده محصولات و خدمات را با دقتي قابل قبول تر تعيين كند.

اطلاعاتي كه توسط حسابداران صنعتي فراهم شده،مديران موسسات را قادر مي‌سازد كه عمليات مختلف و هزينه‌ها را كنترل، عملكرد مديران اجرايي و سرپرستان فعاليت‌هاي مختلف را بدرستي ارزيابي و برنامه‌هاي آتي فعاليتهاي توليدي موسسه را با دقت بيشتر تهيه نمايد. (مصطفي علي مددي، 1382)

حسابداري بهاي تمام شده را مي‌توان به عنوان بازوي مديريت جهت برنامه‌ريزي و كنترل عمليات و فعاليتهاي اقتصادي سازمان تلقي نمود. در حقيقت اطلاعات بهاي تمام شده، مديريت را به ابزاري جهت برنامه‌ريزي، كنترل و ارزيابي عمليات مجهز مي‌نمايد. اين اطلاعات در مرحله كنترل به ارزيابي نتايج و بازدهي ناشي از فعاليتهاي گذشته و در مرحله برنامه ريزي جهت بودجه نمودن هزينه‌هاي آتي يا پيش‌بيني هزينه‌هاي مربوط به مواد، حقوق و دستمزد و ساير هزينه‌هاي توليد، مديريت را ياري مي‌دهند.

سيستم حسابداري صنعتي در ايران علي‌رغم گذشت بيش از 50 سال از ورود حسابداري به شكل امروزي تا به حال نتوانسته است در صنايع، استقرار يابد. و اين مساله به حدي است كه شركتها براي محاسبه بهاي تمام شده از نرخ يگانه‌اي استفاده مي‌نمايد و با توجه به اين كه تصميم‌گيران نياز به اطلاعات مربوط و با اهميت جهت تصميم‌گيري در خصوص تعيين قيمت فروش محصولات خود دارند، بررسي و تحقيق در حوزه حسابداري مديريت يا تاكيد بر روشهاي هزينه‌يابي مي‌تواند اطلاعات سودمند و مربوط‌تري جهت تصميم‌گيري فراهم نمايد.

وجود هزينه‌هاي سربار و تاثير آن بر بهاي تمام شده و در نهايت اتخاذ تصميم در خصوص مهمترين موضوعات فرا روي مديران از جمله موارد با اهميتي است كه ضرورت پژوهش حاضر را فراهم نموده است. فراهم نمودن شواهد لازم جهت پاسخ به سوالات اصلي تحقيق از مهمترين اهداف پژوهش حاضر است.

سوالات اصلي تحقيق: آيا سيستم هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت (ABC) اطلاعات كافي و مربوط در اختيار تصميم‌گيرندگان قرار مي‌دهد؟ و آيا سيستم هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت (ABC) مي‌تواند بر روي بهاي تمام شدة سفر و حمل و نقل تاثيرگذار باشد؟

فرضيه‌هاي تحقيق: بين اطلاعات بهاي تمام شده بر اساس سيستم هزينه‌يابي بر مبناي فعاليت ABC با سيستم سنتي تفاوت معناداري وجود دارد. اطلاعات بهاي تمام شده بر اساس سيستم هزينه‌يابي برمبناي فعاليت ABC در مقايسه با سيستم سنتي تاثير بيشتري بر تصميم‌گيري استفاده‌كنندگان دارد.

هزينه‌يابي برمبناي فعاليت (ABC)

قبل از آنكه بتوان هزينه‌يابي برمبناي فعاليت را بطور اثربخش تشريح كرد بايد منطق و تفاوتهاي اصلي آن با رويكردهاي سنتي را درك كرد فرض اساسي هزينه‌يابي برمبناي فعاليت اين موضوع است كه علت هزينه، فعاليتهاست و نه محصولات، بنابراين محصولات مصرف كننده فعاليتها هستند. (نمازي – 1378)

هزينه‌يابي برمبناي فعاليت يك روش حسابداري بهاي تمام شده است كه براي تخصيص هزينه‌ها به موضوعات هزينه مبتني بر فعاليت مورد استفاده قرار مي‌گيرد اين رويكرد ارتباط علي و معلولي بين عوامل ايجاد هزينه. منابع و فعاليتها را شناسايي مي‌كنند. هزنيه‌يابي برمبناي فعاليت يكي از مفاهيم جديد و توسعه يافته در تحليل و كنترل هزينه‌هاي سربار است و مبتني بر تفكري است كه استفاده از مباني را كاهش دهند اعم از ساعات كار ماشين و يا كار سيستم و.‌… براي جذب هزينه‌هاي سربار، علت رخداد هزينه‌هاي سربار را به نحو صحيح انعكاس نمي‌دهد.

در هزينه‌يابي برمبناي فعاليت كليه فعاليتها به خاطر شناسايي اين كه چه عواملي باعث وقوع هزينه‌ها مي‌گردد يا به بيان ديگر علل افزايش هزينه‌ها چيست، تحليل مي‌شوند و هزينه‌يابي برمبناي فعاليت به منظور يافتن فعاليتهاي عادي، ساختار گزارشگري سنتي را در هم مي‌ريزد.

در هزينه‌يابي برمبناي فعاليت از تخصيص هزينه‌هاي سربار براساس حجم جلوگيري مي‌شود و به جاي آن سربار با توجه به اقداماتي كه موجب وقوع آن شده تسهيم مي‌شود. طرفداران اين روش چنين استدلال مي‌كنند كه هزينه‌هاي سربار اغلب فاقد ارتباط مشخصي با حجم و مقدار توليد مي‌باشند و تنها با زمان ارتباط دارند، آنهم رابطه‌اي نه چندان منسجم و تنگاتنگ. آنان استدلال مي‌كنند كه هزينه‌هاي سربار ساخت در محيط توليدي امروز عمدتاً به پيچيدگي ساخت محصولات مربوط مي‌شوند، هرقدر فرايند ساخت پيچيده‌تر باشد هزينه سرباري كه به واسطه آن محصول رخ مي‌دهد بيشتر خواهد بود. در روش هزينه‌يابي برمبناي فعاليت كوشش مي‌شود به محصولات، هزينه سرباري تخصيص يابد كه انعكاس صحيح از هزينه‌هايي باشد كه به خاطر ساخت آن محصول واقع شده يا مي‌شود.

(دكتر محمد نمازي ـ بررسي سيستم هزينه‌يابي برمبناي فعاليت در حسابداري مديريت و ملاحظات رفتاري آن ـ فصل نامه بررسي‌هاي حسابداري و حسابرسي ـ سال هفتم شماره 26 و 27 ـ زمستان 1377 و بهار 1378 ـ صفحه 71 تا 106)

ضعف سيستمهاي هزينه‌يابي سنتي:

دشوارترين و مهمترين كار محاسبه قيمت تمام شده واحد محصول در فرايند بهبود و عمليات مربوط به سومين عنصر هزينه‌هاي توليد يعني سربار و تخصيص آن به محصول است. استفاده از نرخ كلي و يگانه در محاسبه قيمت تمام شده محصول باعث تحريف در اين محاسبه مي‌گردد كه به طبع اطلاعات حاصله ويژگي كيفي اطلاعات حسابداري را به دنبال نخواهد داشت.

هزينه‌هاي سربار تخصيص يافته به محصولات طبق سيستم سنتي هزينه‌يابي قابل بحث است اكثر مديران تعجب مي‌كنند كه چرا هزينه‌هاي سربار هر واحد محصول با حجم زياد در هزينه‌هاي سربار هر واحد محصول با حجم كم دقيقاً مساوي گزارش مي‌شوند در حقيقت كليه هزينه‌هاي تخصيص يافته به محصولات طبق سيستم سنتي هزينه‌يابي به شدت تحريف شده است علت اصلي تحريف، به انتخاب مبناي يگانه تخصيص مبتني بر سطح واحد محصول براي تخصيص كليه هزينه‌هاي سربار به محصولات مربوط مي‌شود، پيش فرض اين چهارچوب اين است كه در صورت دوبرابر شدن حجم محصولات، مقدار كليه منابع غيرمستقيم استفاده شده توسط محصول نيز دوبرابر مي‌شود بنابراين اينگونه تخصيص برمبناي نرخهاي يگانه در صورتي كه برخي از فعاليتهاي توليدي به ساير سطوح در سلسله مراتب فعاليتها مربوط شود قطعاً موجب تحريف هزينه‌هاي تخصيص يافته به محصولات مي‌شود.

طبق نظر كوپر و كاپلن كه از صاحب‌نظران حسابداري مديريت در دانشگاه هاروارد هستند روشهاي هزينه‌يابي جذبي (سنتي) كه بصورت تخصيص هزينه‌هاي سربار براساس نرخهاي كلي مي‌پردازند تكنيك مفيد و كارسازي براي تصميم‌گيري مديران نيست. (عزيزي – 1381)

سلسله مراتب فعاليتها:

در سيستم هزينه‌يابي برمبناي فعاليت، فعاليتها به دو دسته بارز تقسيم مي‌شوند:

1ـ فعاليتهاي داراي ارزش افزوده.

2ـ فعاليتهاي فاقد ارزش افزوده.

سيستم ABC بر فعاليتهايي تأكيد مي‌كند كه براي توليد محصولات بايد انجام شوند و داراي ارزش افزوده مي‌باشند بنابراين فعاليتهاي فاقد ارزش افزوده مورد توجه سيستم ABC نيست. هزينه فعاليتها با توجه به ميزان استفاده هر محصول از فعاليتها به محصولات تسهيم مي‌شود. سيستم هزينه‌يابي برمبناي فعاليت چهار طبقه فعاليت مختلف را شناسايي مي‌كند:

1ـ فعاليتهاي سطح واحد محصول: كه با هر بار توليد يك واحد محصول انجام مي‌شود.

2ـ فعاليتهاي سطح بسته محصول: كه با هر بار توليد يك دسته (مقدار معين) از محصول انجام مي‌شود.

3ـ فعاليتهاي سطح محصول: كه براساس نياز پشتيباني توليد انواع محصولات مختلف اجرا مي‌شود.

4ـ فعاليتهاي سطح كارخانه، كه فرايند عمومي توليد كارخانه را پشتيباني مي‌كنند.

تعداد دفعات انجام فعاليتهاي سطح واحد محصول (مانند سوراخ كردن، ماشين‌كاري و بازرسي هر قطعه) با توجه به تعداد واحدهاي توليد شده متفاوت است هزينه اين فعاليتها بين واحدهايي كه فعاليتها براي آنها انجام گرفته است تسهيم مي‌شود. تعداد فعاليتهاي سطح دسته محصول (مانند آماده‌سازي يك ماشين يا سفارش مجموعه از قطعات) برحسب تعداد دسته‌هاي ساخته شده متفاوت است. هزينه اينگونه فعاليتها را مي‌توان به هر يك از دسته‌هاي محصول نسبت داد. هزينه‌هاي سطح دسته محصول، صرف نظر از تعداد واحدهاي موجود در هر دسته اغلب ثابت است. فعاليتهاي سطح محصول براي پشتيباني از محصولات مختلف در خط توليد مي‌شود. حفظ مشخصات محصول، انجام تغييرات مهندسي، انجام آزمايشهاي خاص از جمله فعاليتهاي سطح محصول هستند.

هزينه اينگونه فعاليتها صرفنظر از تعداد هر دسته محصول يا تعداد واحدهاي توليد شده از هر محصول، ثابت و مي‌توان آنها را به محصولات تخصيص داد. (عزيزي – 1381)

محركهاي هزينه (فعاليت) و ماهيت آنها در (ABC)

محركهاي هزينه مشخصه يك رويداد يا فعاليت است كه منجر به وقوع هزينه مي‌شود در سيستم هزينه‌‌يابي بر مبناي فعاليت بااهميت‌ترين محركهاي هزينه مشخص مي‌شوند پس مجموعه اطلاعاتي گردآوري مي‌شود كه نشان دهندة نحوة توزيع اين محركهاي هزينه بين محصولات مهم است. سيستم ABC از لحاظ ماهيت محركهاي هزينه مورد استفاده براي تخصيص هزينه‌ها با سيستمهاي سنتي هزينه‌يابي تفاوت دارد سيستمهاي سنتي تنها از بناي تسهيم استفاده مي‌كنند كه مبتني بر خصوصيات سطح واحد محصول است در حاليكه سيستم ABC از محركهايي استفاده مي‌كند كه به خصوصيات سطح واحد محصول بستگي ندارد سيستم هزينه‌يابي در مقايسة با سيستم سنتي دو نوع محرك فعاليت به شرح زير شناسايي مي‌كند:

1ـ محركهاي هزينه مرتبط با سطح دسته محصول كه فرض مي‌شود منابع معيني، مناسب با تعداد دسته‌هاي محصول توليد شده به مصرف مي‌رسد.

2ـ محركهاي هزينه مرتبط با سطح محصول كه فرض مي‌شود منابع معيني به منظور فراهم آوردن امكان توليد محصولات متفاوت به مصرف مي‌رسند.

با توجه به سلسله مراتب فعاليتها و محركهاي هزينه در شكل (12-2) نمودار تخصيص هزينه‌ها در سيستم هزينه‌يابي سنتي و در شكل (13-12) نمودار تخصيص هزينه‌ها و سودآوري محصول در سيستم ABC ارائه شده است.

 

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید


مدیریت ریسک: تجارت غیر رسمی در اندونزی


ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

مدیریت ریسک: تجارت غیر رسمی در اندونزی

 

چکیده: تجار خرد در جریان انجام فعالیت­های اقتصادی خود با ریسک و عدم اطمینان روبه­ رو هستند . بر اساس برآوردهای کلان از تجارت غیررسمی در جاوه مرکزی در کشور اندونزی، شرایط اقتصادی بخش تجارت غیررسمی و راهبرد ریسک­گریزی مورد تحلیل قرار گرفته است. به خصوص این که تجار خرد ناگزیر از حل معضلات تجار از طریق رهانیدن خود از اضطرارات اخلاقی شراکت و بازتوزیع با وابستگان و همسایگان هستند. به حداقل رساندن صورت­برداری از موجودی با تکمیل موجودی به صورت روزانه،اجتناب از اعتبارات درازمدت و رسمیت دادن به روابط خود با موسسات دولتی از جمله راهبردهای فرار از ریسک هستند. در این مقاله خط ­مشی ­های اتخاذ شده در راستای هدایت تجار خرد برای کاهش ریسک و حفظ موقعیت تجاری ، مورد بحث قرار گرفته ­اند.

1- مقدمه : تجارت توام با ریسک
تجارت خردی که در بخش غیررسمی انجام می­شود ، فعالیتی همراه با ریسک است . سهولت ورود ،اغلب سرعت خروج را نتیجه می­دهد. با وجود ماهیت پرریسک این بخش ، در ادبیات مربوط توجه کمی به این معضل جدی معطوف گردیده و این امر با ادبیات مربوط به توسعه اقتصادی که در آن تجزیه و تحلیل ریسک یک ابزار کاربردی است ، در تناقض آشکار قرار دارد . ارزیابی ریسک در بازاری که شرایط آینده­ی آن غیر قابل پیش­بینی است ، رویه­ای استاندارد در ارزیابی پروژه یا معاملات ارز خارجی و نیز طرح­های تثبیت درآمدهای کشاورزی است .
واقعاً ریسک چیست؟ به زعم اقتصاددانان، ریسک وضعیتی است که در آن احتمال کسب برخی نتایج ،دقیقا مشخص نباشد . جامعه شناسان ،ریسک را پیامدهای ناخواسته یک عمل منطقی می­دانند . با در نظر داشتن بخش غیررسمی، ریسک به عنوان احتمالی که یک تاجر جدید خرد به پایداری نائل گردد ، تعریف خواهد شد . یعنی ظاهر شدن به عنوان یک کارآفرین سودمند در حال رشد که اصولا از طریق جذب کارگران و کسب مجوزهای ضروری تجارت از مسئولین مربوط، سرمایه گذاری خود را تثبیت و رسمیت می ­بخشد.اما ملاک سودمندی از نظر تجار خرد چیست ؟شایان ذکر است که این تجار تصورات روشنی از اصطلاحات درآمد ، هزینه و سود ندارند و این حقیقتی است که با نرخ بالایی از ناکامی توام می­گردد .
بر این اساس یکی از اهداف مهم مقاله­ی اخیر ، مستندسازی ریسک و نااطمینانی و پیامدهای آن در بخش غیررسمی اقتصاد اندونزی است . این مطالعه برخی اطلاعات منتج از مطالعات میدانی در جاوه مرکزی را مورد استفاده قرار می­دهد .
بخش دوم مقاله ادبیاتی را عرضه می ­دارد که در آن برآوردی از رشد و تکامل بخش غیررسمی در اندونزی مجسم گردیده است . بخش سوم ارزیابی ویژه­ای از تجارت خرد در ماه­های اگوست تا اکتبر سال 1992 ارائه می­نماید . بخش چهارم یافته­های تجربی پیمایش را از نظر ریسک و نااطمینانی خلاصه می­نماید . بخش پنجم سیاست اجرایی یافته­ها را به­ویژه در خصوص راهبردهای کاهش ریسک که بر محور رسمی­ساختن وسیع­تر است ، نمودار ساخته و بالاخره بخش ششم نتایج اصلی مقاله را خلاصه می­کند .
2- بحث بخش غیررسمی
به منظور ارزیابی شایسته­ی تحقیقات مربوط به بخش غیررسمی و کسب اعتماد نسبت به سیاست اتخاذ شده ، لازم است که نگاهی اندیشمندانه­تر به موضوع داشته ، منشاء این مفاهیم را دریابیم و در باره موضوع بیش­تر تفکر نماییم .تقسیم کردن اشتغال به دو بخش رسمی و غیررسمی ابتدا درسال 1973به وسیله­ی هارت[3] مطرح گردید و این موضوع سریعا توسط اداره بین­المللی کار در هنگام ماموریت وی در کنیا در اوایل سال 1973 و متعاقب نتایج حاصل از برنامه اشتغال جهانی اداره بین­المللی کار ،نهادینه شد . از همان ابتدا، مفهوم بخش غیررسمی موضوع مباحثات گسترده­ای قرار گرفت . توجه پژوهش­های اخیر بر دو منظر مهم متمرکز گردیده است : الف) تعریف بخش غیر رسمی بر پایه معیارهایی چون اندازه، پایداری ، و جایگاه قانونی و ب) رابطه­ی آن با فقر ، و به عبارت دقیق­تر قابلیت پذیرش آن از جانب نیروی کار فقیر .
در آغاز ،دیدگاه غالب این بود که بخش غیر رسمی لشکر ذخیره­ و گذرایی از مهاجرین روستایی است که در صف­های غیرقابل رویتی در انتظار فرصت­های شغلی در بازار نیروی کار فوق­العاده پرازدحام شهری قرار دارند . به تدریج روشن شد که در آینده­ای قابل پیش­بینی ، بخش غیررسمی پدیده­ای کم و بیش ثابت و دائمی در کشورهای درحال توسعه بوده است . ویکتور توکمن[4] رئیس سابق دپارتمان اداره بین­المللی کار در برنامه­ریزی اشتغال ، سرآمد دیدگاه­های خوش بینانه در مورد بخش غیررسمی بوده است . وی خاطرنشان ساخته که صرف نظر از مسائل مربوط به تعریف بخش غیررسمی ، این بخش، منبع مهمی از خود اشتغالی بوده و و فرصت­های درآمدی برای کارآفرینان فراهم آورده است . بنابراین دولت­های کشورهای درحال توسعه بایستی سیاست­های حمایتی برای این بخش داشته باشند . مطالعات چندی که توسط اداره بین­المللی کار در زمان تصدی آن به وسیله­ی تاکمن مورد حمایت قرار گرفته نیز نگاه­های خوش بینانه­ای را مطرح ساخته ­اند .
در میان دانشگاهیان نیز بخصوص جامعه­شناسان و جغرافی­دانان به بخش غیر رسمی نگاه مثبت داشته ­اند . در این میان دی سوتو[5] (1986) و مک گی[6] (1989) اذعان داشته­اند که بخش غیررسمی فرآیندی عمیق و جدید از بهره­برداری طبقاتی از نیروی کار در دولتی است که در آن گرایشات قوی سرمایه­داری حاکم است . به­ویژه این گونه مطرح شده که بخش غیررسمی به دلیل رابطه­ی نزدیک آن با تولید خانوادگی موادی که تحت هدایت بازار نیست ، بازمینه­سازی سطح دستمزدهای پایین­تر از هزینه بازتولید نیروی کار ، واقعا به بخش رسمی کمک هزینه اعطا می­نماید . اما صداهای انتقادآمیزی نیز در این میان شنیده می­شود که به قدرت تحلیلی این مکتب فکری تردید روا می­دارند .
در دهه­ ی 1980، مباحث مربوط به بخش غیررسمی از موضوعات مفهومی فاصله گرفته و و به سمت موضوعات هزینه­های اجتماعی تعدیل ساختاری تحمیل شده از سوی بانک جهانی و برنامه­های ایجاد موازنه و ثبات معطوف گردیدند . به علاوه این برنامه­ها در زمینه­ی هزینه­ های اجتماعی بالای تعدیل و از همه واضح­تر به­خاطر اثرات منفی آن­ها روی اشتغال نیروی کار فقیر ، مورد انتقاد قرار گرفتند . در یکی از بانفوذترین گزارشات حمایت شده از جانب سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونیسف) شخص منتقد این­گونه مطرح ساخته که برنامه­های تعدیل اقتصادی در بخش­های غیررسمی فاقد چهره انسانی بوده و شواهد ،گواه آنند که هزینه­های بالای تعدیل ،گروه­های آسیب ­پذیر را به سمت بخش­های غیررسمی سوق می ­دهد .
بانک جهانی در آغاز مخالف مفهوم بخش غیررسمی و نگرش مثبت به آن بوده و بیش­تر به کارآمدی پایاپای بودن بازار کار نئوکلاسیکی اعتماد داشت .برای مثال بازتاب دیدگاه نئوکلاسیکی بانک جهانی را در نظرات مازمودار[7](1989) می­توان یافت که از نیروهای عرضه – تقاضا در بازار نیروی کار مستقلی که به طرز کارآمدی پایاپای بوده و فاقد مداخله­ی دولت می­باشد، ناشی شده است . آن­چه در این بازار مورد نیاز است انعطاف­پذیری زیادتر دستمزدها و حذف جمود تامین اجتماعی است که از تحرک نیروی کار می­کاهد .پس از آن مازومدار و همکار پژوهشگر وی شواهدی از 12 کشور نمونه درحال توسعه ارائه می­دهند که نشان می­دهند می­توان از طریق پایین آوردن دستمزدهای نسبی ، کارآمدی بازار نیروی کار را افزایش داد . از منظر بالا رفتن هزینه­های تعدیل ساختاری ، بانک جهانی بعدها ناگزیر از توجه به ابعاد اجتماعی و منظور داشتن سرمایه­ای برای حمایت از قربانیان تعدیل می­ گردد .
پس از دو دهه تحقیقات و مباحث متناقض پیرامون بخش غیررسمی ، به نظر می­رسد که برخی همگرایی­ ها در این باب ظاهر شده­اند . در حالی که بانک جهانی موضع محافظه­کارانه­ای در پیش گرفته و نیاز به تعدیل اجتماعی را گوشزد می­نماید ، دفتر بین­المللی کار خاطرنشان می­سازد که بخش غیررسمی برای برنامه­ریزان و سیاست­گذاران و از آن جمله برای خود این اداره در دخالت برای تعیین موازنه متناسب میان بخش­های رسمی و غیررسمی ، به معمایی تبدیل شده است .
بخش غیر رسمی در سطح محلی به صورت اقتصاد سایه ظاهر می­گردد زیرا یکی از مهم­ترین ویژگی­های آن ، فقدان اطلاعات از سازو کارها ی آن، از سازمان اجتماعی و اقتصادی آن و از جذب نیروی کار و سرمایه در آن است . هم­چنین مطابق منطق مرسوم ، این بخش تا حد زیادی دور از کنترل دولت­ها قرار دارد .پژوهشگران حوزه­ی اقتصاد پنهان هنوز راه درازی در پیش دارند تا بتوانند رهنمودهایی متقن و سیاست­های اجرایی مناسب و کارآمد برای شاغلین بخش غیررسمی و ایجاد معیشت پایدار برای میلیون­ها نفر از آین مردم ، پیشنهاد نمایند . پرواضح است که اطلاعات بیش­تر و بهتری در مورد بنیان و سازوکار بخش غیررسمی مورد نیاز می­باشد .
در اندونزی مفهوم بخش غیررسمی با کتاب کارشناس دفتر بین­المللی کار( ستورامان[8] )تنها اندک زمانی پس از اولین کاربرد آن در مطالعات هارت در غنا ، وارد ادبیات شد . این مفهوم با وضعیت اداری نیز همخوان بوده و در رهنمود دولتی GBHN و برنامه پنج­ساله اندونزی(REPEITA) مورد استفاده قرار گرفته است . تغییر در راهبرد توسعه اندونزی از تولید محوری به رویکرد توسعه منابع انسانی برای دومین بار مفهوم بخش غیررسمی را در برنامه ششم توسعه که از سال 1994 آغاز شد ، قرار داد .
اما مفهوم بخش غیررسمی به دلیل ارزش تحلیلی آن یا رابطه تجربیش ،چندان­که باید در اندونزی مقبولیت نیافت چراکه به نحو مطلوبی با سنت اصحاب قلم در اندونزی همخوان نشده بود . بخش­های رسمی و غیررسمی به اقتصاد دوگانه مطرح شده به­وسیله­ی بوک[9] شباهت دارند در حالی که بخش غیررسمی دربردارنده­ی تمامی مشخصات یک اقتصاد پیچیده به ترتیبی است که گیرتز[10] تشریح نموده است . در همه­ی این سه مورد یعنی: "بخش شرقی " ، "بخش پیچیده " و " بخش غیررسمی " ، اقتصاد و جامعه ، سازمان نیافته ، توسعه نیافته و ایستا ، تعریف می­گردند . گرچه در سال­های پاره­ای مطالعات این دیدگاه را به چالش کشیده­اند. یکی از اهداف عمده این مقاله آن است که تغییرات پویایی را که در بخش غیررسمی اتفاق افتاده ، بیان نموده و برخی از پیامدهای این فرآیند را خاطرنشان سازد .
با وجود این همه توجیهات مفهومی ، بخش غیررسمی فعالیت­های اقتصادی خویش­فرما و کوچک مقیاسی که گاه انفرادی و گاهی به صورت خانوادگی و گروهی انجام می­شود را در برمی­گیرد. تجارت در آن برجسته است اما بیش­تر تولیدات دستی ،محصولات صنایع کوچک ،خدماتی با ماهیت گوناگون و کشاورزی سنتی را شامل می­شود .

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .


سه نکته مهم برای ترویج یک محصول یا خدمت جدید

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

سه نکته مهم برای ترویج یک محصول یا خدمت جدید

 

معرفی یک محصول یا خدمت جدید می تواند کار پر دردسر و نیز هیجان انگیزی باشد، بخصوص که زمان زیادی را صرف برنامه ریزی برای این کار کرده باشید. اما راههای متعددی وجود دارد تا از پیشبرد این کار و این روند به طور موفقیت آمیز و روان، مطمئن شد.
آیا بازار هدف را می شناسید؟
بازار هدف همان مشتریانی هستند که شما محصول را برای آنها طراحی ، تولید و یا آماده کرده اید. در واقع قبل از طراحی و تولید محصول بایستی این سئوال را از خود می پرسیدید. به هر حال برای آنکه بازار هدف خود را معین نمائید بهتر است به این سئوالات قبل از هر اقدام دیگری پاسخ دهید.
1- مشتریان این محصول در چه رده سنی می باشند؟
2- مشتریان این محصول از چه سطح در آمدی برخوردارند؟
3- مشتریان این محصول ازچه خصوصیات فرهنگی برخوردارند؟
4- آیا مشتریان این محصول مردان هستند یا زنان؟
5- آیا مشتریان این محصول عموم مردم هستند یا از صنعت خاصی می باشند؟
با شناخت بازار هدف بهتر می توانید به طراحی به تولید محصول متناسب با نیازهای مشتری بپردازید.علاوه بر این وقتی بدانید که مشتریان چه انتظارات و توقعاتی دارند بهتر می توانید نسبت به ترویج کالای خود و نقاط تمایز آن متناسب با توقعات مشتریان اقدام نمائید. در واقع در مرحله ترویج شما به همان نکاتی تاکید می نمائید که مشتریان منتظر آن هستند.
آیا از روش مناسب شناساندن محصول اطلاعی دارید؟
برای اثر بخشی هر چه بیشتر هزینه های ترویج بایستی درنظر داشته باشید که محصول شما در مرحله معرفی می باشد لذا با توجه به سه نوع تبلیغات آگاه دهنده ، یاد آوری کننده و ترغیب کننده که بایستی متناسب با چرخه عمر محصول انتخاب شوند، اقدام نمائید :
1- تبلیغات(آگاهی دهنده) :
الف - متناسب با مصرفی و یا صنعتی بودن محصول نسبت به انتخاب رسانه اقدام نمائید.به عبارت دیگر از آنجا که محصولات و خدمات مصرفی دارای حوزه گسترده تری از مشتریان می باشند، لذا انتخاب رسانه های پر پوشش متناسب تر است اما برای محصولات و خدمات صنعتی می بایستی از رسانه های تخصصی مورد استفاده دست اندرکاران آن صنعت خاص، استفاده نمود.
ب - متناسب با مخاطب خود محتوی پیام را تنظیم کنید این تناسب شامل مبانی عقلی ، احساسی و هنجارهای اجتماعی می باشد.
ج – زمان برقرار کردن ارتباط با مخاطب خود را حتما" بررسی نمایئد.بهترین زمان برای ارتباط با مخاطب زمانی است که وی آماده و نیازمند پذیرش پیام شما باشد.مهمترین هنر یک مدیر تبلیغات پیدا کردن این زمان ایده آل است.
2- فروش مستقیم:
الف –شناشندن محصول یا خدمت جدید را می توان از طریق نیروهای فروش که به فروش محصولات قدیمی اشتغال داشته و در ارتباط مستقیم با مشتری می باشند بطور اثر بخشتری به اجراء در آورد.
3- ایجاد انگیزه های تشویقی: متناسب با محصول در چهار زمینه می توان برای مشتری ارزش آفرینی و ایجاد انگیزه و علاقه نمود.
الف – هزینه های تفحص، بررسی، تحقیق و مقایسه را برای مشتری به حداقل برسانید.
ب - قیمت کالا را درست تعیین نمائید.
ج- هزینه تهیه، تامین و آماده مصرف شدن کالا را برای مشتری کاهش دهید.
د- فراغ بال و آسودگی روانی پس از خرید کالا را برای مشتری فراهم آورید.
4- روابط عمومی : استفاده از تکنیکهای بازاریابی دهان به دهان، بازاریابی موازی و بازاریابی همتائی .
5- بازاریابی مستقیم : تماس مستقیم با مشتریان هدف.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .


مدیریت محصولات جدید،گامی به سوی موفقیت

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

مدیریت محصولات جدید،گامی به سوی موفقیت

 

محصولات جديد از ضروريات شركت‌هاي امروزي به‌شمار مي‌روند. در حقيقت محصولات جديد پاسخي به بزرگ‌ترين مشكلات سازمان‌هاست. امروزه بيشتر سازمان‌ها ضرورت برخورداري از فرايند بهينه توسعه محصول جديد را به خوبي احساس كرده‌اند و براي داشتن چنين فرايند موفقي تلاش‌هاي زيادي را انجام داده‌اند و هزينه‌هاي هنگفتي را متقبل شده‌اند. در اين سازمان‌ها، افراد متخصص و باتجربه به كار گرفته مي‌شوند، از فناوري‌هاي پيشرفت استفاده مي‌شود و درعين حال ممكن است معرفي محصولات جديد آنها با شكست مواجه شود.
مديران اين‌گونه سازمان‌ها غالباً نمي‌توانند علت اين شكست‌ها را درك كنند. تحقيقات در مورد اين‌گونه سازمان‌ها نشان داده است كه مشكل عمده در نحوه مديريت و اداره فرايند توليد محصول جديد است. در اين مقاله ابتدا ويژگي‌هاي توسعه محصولات جديد در عصر كنوني ارائه مي‌شود. سپس با توجه به ماهيت متفاوت پروژه‌هاي گوناگون به موضوعات و راهكارهاي مديريتي در اين پروژه‌ها مي‌پردازيم.
توسعه محصول جديد، بخش مهمي از هر تجارت است. محصولات جديد، فرصت‌هاي رشد و مزيت رقابتي را براي شركت‌ها فراهم مي‌كنند. امروزه، بقاي سازماني، گرايش به سمت محصولات جديد و بكارگيري روش‌هايي براي ايجاد محصولات جديد و موفق است. با پيشرفت فناوري، رقابتي شدن هر چه بيشتر سازمان‌ها، پيدايش علوم و تجهيزات جديد توليدي، تغييرات اساسي در نيازها و سلايق مشتريان و غيره توليد محصولات جديد را با چالش‌هاي جديد روبه‌رو كرده است. شركت ها به دليل مخاطراتي كه در عرضه محصولات جديد وجود دارد، بايد پيوسته در مورد بهبود فرايند توليد محصولات جديد تفكر كنند.
آنچه كه امروزه در ميان عوامل مهم در موفقيت محصولات جديد حائز اهميت و تأكيدي بيشتر است، نقش مديريت در فرايند توسعه محصولات جديد مي‌باشد. چه بسا سازمان‌هايي كه به‌رغم سرمايه‌گذاري زياد براي توسعه محصولات جديد، بكارگيري فناوري‌هاي پيشرفته و جذب افراد متخصص به سختي شكست خورده‌اند. زيرا مشكل عمده اين‌گونه سازمان‌ها، فقدان مديريت صحيح و روش‌هاي درست مديريتي در اداره فرايند توسعه محصولات بوده است.
مديريت، در توسعه محصولات جديد نقشي اساسي ايفا مي‌كند و با ايجاد فضاي مناسب براي خلاقيت و رشد استعدادهاي بالقوه و بكارگيري روش‌هاي مناسب مديريتي، زمينه را براي توسعه موفق مهيا مي‌كند.
در اين مقاله، اهميت نقش مديريت در توسعه محصولات جديد بررسي مي‌شود.
عصر جديد، توسعه محصولات جديد
پيش از اين فعاليت‌هاي توسعه محصولات جديد شامل فعاليت‌هاي كاملاً تفكيك شده گروه‌هاي كاري بود. ابتدا گروه تحقيقات، فناوري جديد يا كاربردي از يك فناوري موجود را كشف مي‌كرد كه ممكن بود توان لازم را براي تبديل شدن به محصول داشته باشد. سپس نتايج به دست آمده از اين تحقيق را به گروه بعد نظير گروه توسعه مهندسي يا طراحي مهندسي مي‌فرستاد. اين گروه نيز تحقيقات را كامل مي‌كرد و نتايج را به گروه ديگر ارائه مي‌داد.
اين روش وقت‌گير و پرهزينه با شرايط كنوني دنياي ما متناسب نيست و با الگوهاي جديدي از NPD جايگزين شده است. در ادامه به شرح بعضي از خصيصه‌هاي آنها مي‌پردازيم.

خصيصه‌هاي الگوهاي جديد NPD
1. فعاليت‌هاي NPD در حال حاضر به جاي اينكه روي هر مرحله از فرايند به‌طور مجزا و جداگانه تمركز كند بر كل فعاليت‌هاي فرايند NPD متمركز مي‌شود. NPD، فرايندي يكپارچه شده است.
2. فعاليت‌هاي NPD در حال حاضر شامل مشاركت فعال همه بخش‌هاي شركت است مانند كاركنان بازاريابي و توليدي شركت، عرضه‌كنندگان و مشتريان
3. ساز و كار عمده‌اي كه الگوهاي جديد را مؤثر مي‌كند تيم‌هاي NPD است كه به توسعه پروژه در كل فرايند پاسخ مي‌دهد.
4. مديران ارشد شركت‌ها از آغاز پروژه‌هاي NPD، در اين پروژه‌ها دخالت داده مي‌شوند.
5. مديران ارشد شركت، اطلاعات بيشتري در مورد فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه دارند و بيشتر در فعاليت‌هاي اين بخش درگير مي‌شوند.
6. نقش گروه تحقيق و توسعه در NPD بيشتر شده و غالباً گروه‌هاي تحقيق و توسعه، كل فعاليت را هماهنگ مي‌كنند.
7. كاهش چرخه زمان در NPD، بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
8 . فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه به واحدهاي مختلف شركت واگذار شده و گروه مركزي تحقيق و توسعه، نقش كمتري را در اين فعاليت‌ها ايفا مي‌كند.
9. سازمان‌هاي تحقيق و توسعه جهاني شده‌اند.
10. فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه NPD به سمت كوتاه شدن فعاليت‌ها و خاتمه سريع پروژه‌ها پيش مي‌روند و به شركت‌ها كمك مي‌كنند كه از نتايج اين فعاليت‌ها در زمان‌هاي كمتري براي برنامه‌هاي تحقيقاتي استفاده كنند.
11. فعاليت‌هاي R&D با اهداف تجاري و برنامه‌هاي راهبردي كل شركت، مرتبط شده و تأكيد بر جنبه‌هاي مالي افزايش يافته است.
12. كوچك كردن و خالص كردن سازمان‌ها به اين مفهوم است كه از فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه و NPD انتظار مي‌رود كه «با منابع كمتر كارهاي بيشتري انجام دهند».
13. در فعاليت NPD، اهميت فزاينده‌اي به توليد، يكپارچه‌سازي فعاليت‌هاي فناورانه، فرايند و فناوري توليد داده شده است.
14. مديران R&D در فعاليت‌ها و برنامه‌هاي راهبردي شركت‌ها دخالت داده شده‌اند.
15. مديران NPD و R&D خيلي سريع‌تر يادگيري كسب مي‌كنند و با سرعت بيشتري اين اطلاعات را در آغاز پروژه‌هاي ديگر به كار مي‌گيرند.
16. تأكيد فزاينده‌اي بر پيوستگي R&D وجود دارد.
17. شركت‌ها، صريحاً تلاش مي‌كنند تا فرهنگي را در NPD و R&D ايجاد كنند كه باعث تشويق برنامه‌هاي NPD موفق و سريع مي‌شود.
18. گروه‌هاي R&D با دقت و نظم بيشتري فعاليت‌هاي توسعه جديد خارجي «از قبيل رقبا» و بازار محصول را زير نظر دارند.
19. شركت‌ها با فعاليت‌هاي توسعه فناوري بيشتر در واحدها، خود را به انتقال دادن فناوري موجود در هر واحد به واحدهاي ديگر معطوف كرده و اين عمل را به منظور حداكثر كردن ارزش آن فناوري‌ها انجام مي‌دهند.
دركي هدفمند از پروژه توسعه محصول جديد مي‌تواند به فرايند مديريت بهتر هدايت شود و در نتيجه شانس موفقيت محصول جديد را افزايش مي‌دهد.
پروژه‌هاي متفاوت و روش‌هاي مديريتي متفاوت
شركت‌هاي موفق در طبقه‌اي از محصول يا فناوري اغلب وقتي كه وارد بازار و فناوري‌هاي جديد مي‌شوند به سختي شكست مي‌خورند. در اغلب موارد، اين شكست‌ها به دليل كاركنان ضعيف، طراحي ضعيف محصول و يا كمبود منابع مالي نيست بلكه شكست نتيجه روش نامناسب مديريتي براي پروژه‌هاي توسعه محصولات جديد است. در واقع، مشكل اصلي در روش اداره فرايند توسعه محصولات جديد و سيستم‌هايي است كه براي اداره اين پروژه‌ها استفاده مي‌شوند.
مطالعات نشان مي‌دهد كه پروژه‌هاي متفاوت NPD براي موفق شدن به روش‌هاي متفاوت مديريت نياز دارند.
ما اطلاعات زيادي در مورد نحوه توسعه محصولات جديد در اختيار داريم اما شرايط مطلوب بحث شده در كتاب‌ها در عمل قابل اجراست. بنابراين مديران بايد هر شرايط نگاه كنند و از بين اعمال و اقدامات توصيه شده، رويه‌هايي را انتخاب و اجرا كنند كه احساس مي‌كنند مناسب‌ترند.
پروژه‌هاي NPD بر حسب ماهيت محتوايي خود طبقه‌بندي مي‌شوند. يك روش مديريتي كه در تركيبي محتوايي موفق است گاهي در مورد ديگري موفق نيست. براي مثال، روشي در مورد پروژه NPD عبارتست از بهبود در محصولي كه براي بازار فعلي هدف‌گذاري شده است و موفق واقع مي‌شود. اگر محصول براي بازار جديد هدف‌گذاري شود يا فناوري، جديد باشد، ممكن است موفق نباشد. به‌طور كلي براي موفق شدن پروژه‌هاي متفاوت NPD بايد روش‌هاي متفاوت مديريتي به كار گرفته شود و برخورداري از روش واحد مديريتي براي پروژه‌هاي مختلف توسعه محصول جديد، اغلب به شكست مي‌انجامد. بنابراين مديران سازمان بايد با درك صحيح پروژه‌هاي متفاوت و انتخاب روش‌هاي مناسب مديريتي براي هر پروژه، راه موفقيت اين پروژه‌ها را هموار كنند.

تضادهاي مهم در مديريت محصولات جديد
براي معرفي سريع محصولات جديد چالش وجود دارد. سرعتي كه محصولات جديد به بازار ارائه مي‌شوند اغلب مشخصه شركتي پايدار و ماندني در بين شركت‌هايي است كه پيشرفت مي‌كنند .داو هسكر1 رهبر مديريت پروژه شركت لنزهاي تماسي2 معتقد است: «اگر بتوانيد زمان بين ايده و ورود آن را به بازار كاهش دهيد، مي‌توانيد اهداف راهبردي خود را با سرعت بيشتري به دست آوريد. براي مسير راهبردي سازمان مهم است كه ببينيم، نسبت به وضعيت فعلي خود در آينده به كجا مي‌رويم و چگونه به وسيله محصولات جديد به آنها خواهيم رسيد».
مديريت همواره بايد در مقابل سه عامل مهم در توسعه محصول جديد واكنش نشان دهد اين عوامل عبارتند از: كيفيت، هزينه و زمان.
هر سه عامل، گرايش به تعارض با يكديگر دارند، در عين حال تأثير اين عوامل بر يكديگر نيروزايي3 ايجاد مي‌كند. گرچه هر سه عامل به ارزش محصولات جديد كمك مي‌كنند، اما تأثير آنها بر يكديگر از پروژه‌اي به پروژه ديگر با مقياس‌ها و روش‌هاي متفاوتي انجام مي‌شود. سؤال اساسي اين است كه مديريت در شرايط متفاوت چگونه بايد مجموعه اين روابط مؤثر در محصول جديد را بهينه كند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .

مديريت توزيع فيزيكي

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

مديريت توزيع فيزيكي

 

چكيده
توزيع همواره يكي از مهمترين معضلات سازمانها بوده است. امروزه با اصلاح ديدگاه مديران و گسترش مسئله توزيع و شاخه هاي آن، مفهوم توزيع فيزيكي و مديريت بر آن مهمتر مي شود.

تجزيه و تحليل، برنامه ريزي، كنترل سطوح خدمات و هزينه و تعادل بين آنها ازجمله وظايف مديريت توزيع فيزيكي است. بعد از مفاهيم آميخته بازاريابي و آميخته توزيع اكنون مفهوم آميخته مديريت توزيع فيزيكي مطرح مي شود.

هدف اين مقاله تشريح خلاصه اي از سيستم مديريت توزيع فيزيكي (PHYSICAL DISTRIBUTION MANAGEMENT = PDM) است. در اين بررسي عناصر و آميخته آن موردبحث قرار مي گيرد.

مفهوم لجستيك يا تداركات و پشتيباني و ارتباط آن با ساير قسمتهاي سازمان نيز مطرح مي شود.

مقدمه
قبل از ورود به بحث مديريت توزيع فيزيكي فرض بر اين است كه درمورد سازماندهي كانال يا شبكه اي از واسطه ها تصميم گرفته ايم. اين واسطه ها مسئول نقل و انتقال كالا از توليدكننده به مصرف كننده هستند.
هر عضو كانال بايد به دقت انتخاب شود و شركت تصميم بگيـرد كه خواستار چه نوع رابطه اي با آنهاست. با ايجاد چنين شبكه اي، سازمان درنظر مي گيرد كه چگونه كالاها ازنظر فيزيكي به طور صحيح از توليد به مصرف انتقال مي يابند.

مديريت توزيع فيزيكي در ارتباط با اطمينان از توليد محصول در زمان و مكان مناسب است.

بازاريابان تجربي و عملي معمولاً روي يك زمينه برجسته بيش از ساير جنبه ها تمركز داشته اند. آنها متوجه اين امر شده اند كه مديريت توزيع فيزيكي همان جنبه برجسته از مديريت بازاريابي عمومي است. بيشتر تجربيات بازاريابي از زمينه هاي نظامي الهام گرفته است. در زمان جنگ جهاني دوم و جنگهاي كره و ويتنام، افسران پشتيباني مديريت توزيع فيزيكي را به صورت گسترده در زمينه ارسال غذا، اسلحه، دارو و ساير تجهيزات نظامي ازكليه نقاط جهان به نقاط جنگي به كار مي برده اند. مهارت نظامي كه بازاريابي براي استفاده در مديريت توزيع فيزيكي به كار گرفت، امروزه لجستيك نام دارد.

مديريت بازاريابي پي برد كه توزيع را بايد به شيوه هاي علمي سازمان داد و به همين دليل مفهوم لجستيك تجاري توسعه يافت و اهميت مديريت توزيع فيزيكي را افزايش داد.

همزمان كه اهميت تجزيه و تحليل بازاريابي افزايش يافت مديران نيز به هزينه هاي توزيع فيزيكي واقف مي شدند.

در زماني كه نظاميان علاقه مند به پيروزي در جنگ هستند اولين هدف بازرگاني، جلب رضايت مشتري به روشي است كه منافع موسسه را نيز تامين كند.

روشهاي لجستيك تجاري مي تواند در مديريت توزيع فيزيكي به كار برده شود. بدين منظور، نبايد فراموش كنيم كه صرفه جويي زياد در هزينه توزيع ممكن است در بلندمدت سبب كاهش فروش و نارضايتي مشتريان شود. از سوي ديگر، فراهم كردن خدمات در سطح عالي ممكن است اقتصادي به نظر نرسد و سبب زيان سازمان گردد.

ايجـــاد تعادل بين خدمات و هزينه ها مسئله اي است كه مديران سيستم توزيع فيزيكي پيوسته با آن روبرو هستند. دليل اصلي توجه به آن به عنوان يك وظيفه بازاريابي تغييرات محيطي روزافزون است.

در گذشته نگهداري موجوديهاي زياد كالا و موادخام براي سازمانها امري متداول بود. امروزه بخش خصــوصي و صنايع علي رغم خط مشي هاي متفاوت و ديدگاههاي مختلف، ميزان موجوديهاي خود را در حداقل ممكن نگاه مي دارند. نگهداري بيش از حد موجودي، اتلاف سرمايه تلقي مي شود زيرا درآمدي را براي شركت ايجاد نمي كند.

رابطه: توليد به موقع و مديريت توزيع فيزيكي شركتهايي كه خواهان خدمات توليد به موقع از تامين كنندگان هستند اوقات كمي را روي مسائل ذخيره مواد و امور مربوط به آن صــرف مي كنند و به طوركلي به خدمات عرضه كننده براي عدم وقفه در چرخه توليد متكي هستند. اين سيستم توزيع به وسيله برخي از افراد شاغل در بخش تداركات يعني افراد پيگيري كننده فعال مي شود. اين افراد وظيفه دارند كه پيشرفت سفارشات و محموله هاي ارسالي را نه تنها با عرضه كنندگان مستقيم چك كنند بلكه كل زنجيره عرضه را پوشش دهند.

خطوط توليد به طور وسيعي خود را با اتوماسيون تطبيق داده اند و قدرت خريد زياد شركتها كنترل هاي غيرپولي را ايجاب مي كند.

صرفه جوييهاي وسيع مالي مي تواند درنتيجه كاهش يا حذف هزينه هاي انبارداري ايجاد شود، درصورتي كه روش توليد به موقع به وسيله عرضه كنندگان به كار گرفته شود.

اگر در اين انديشه باشيم كه فرايند لجستيك صرفاً حمل و نقل را دربرمي گيرد، سخت در اشتباهيم. مديريت توزيع فيزيكي در ارتباط با جريان كالاها از مرحله درخواست سفارش تا زمان تحويل به مشتري است. علاوه بر حمل و نقل، مديريت توزيع فيزيكي مستلزم رابطه نزديك با برنامه ريزي توليد، خريد و سفارش، كنترل مواد و انبارداري است. تمام اين زمينه ها به منظور تعامل موثر با يكديگر براي ايجاد سطح مناسب خدمات موردنياز مشتري و هزينه هاي شركت بايد كنترل شود.

تمام موارد فوق در ارتباط با يكديگر بايد با هزينه هايي قابل قبول، سطح مناسب خدمات موردنياز مشتري را فراهم آورند.

آميخته مديريت توزيع فيزيكي: مفاهيم اصلي مديريت توزيع فيزيكي يا آميخته آن عبارتند از:

1 - پردازش سفارشات؛
2 - سطوح موجودي؛

3 - انبارداري؛
4 - حمل ونقل.
مديريت توزيع فيزيكي در ارتباط با تضمين اين مطلب است كه تلاشهاي فردي براي انجام وظيفه توزيع درحد مطلوب انجام مي شود تا اهداف سازمان تحقق يابد.
اين امر روش سيستمي يا نگرش سيستمي در مديريت توزيع نام دارد و ويژگي اصلي آن اين است كه تمامي عناصر فوق بايستي با يكديگر ادغام شوند.
به دليل اينكه مديريت توزيع فيزيكي داراي يك مبنـــاي علمي تعريف شده است تلاش مي كنيم كه بعضي از روشهاي تحليلي كه مديريت در توسعه يك سيستم لجستيك كارآمد به كار مي گيرد، را نشان دهيم. دو مطلب اصلي بايد مدنظر قرار گيرد:

1 - موفقيت يك سيستم توزيع كارآمد، بر ادغام تلاشهــا متكي است. اهداف عمومي خدمات مي تواند حاصل شود. گرچه ممكن است بعضي از موارد فردي و جزئي سيستم عمومي در حداكثر كارآيي انجام نشود. (ديدگاه سيستمي)؛

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .


روزنامه رسمی

مشاوره ثبت شرکت
دفاتر پستی منتخب

ثبت شرکت برای اتباع خارجی

موضوعات پرکاربرد ثبتی :
ثبت شرکت در سراسر ایران

ثبت شرکت در تهران
سایر محلات تهران
تماس
کرکره برقی پارکینگدرب ضد سرقتصندلی پلاستیکی , کاشت مو , مزوتراپی