برونسپاری (Outsourcing ) پدیدهای نسبتا قدیمی است و امروزه به عنوان امری عادی در فرآیند تولید در سراسر جهان رواج دارد. این کار به معنی واگذاری انجام بخشهايی از فعالیتهای غیر اصلی (Non-Core ) یک شرکت، به واحدهای دیگری است که در تولید کالاها یا خدمات واگذار شده، تخصص ویژه دارند. بهرهگیری از تخصص و کارآيی بیشتر آن واحدها و در نتیجه کاستن از هزینههای عملیاتی تولید، یا تمرکز و توجه بیشتر بر فعالیتهای اصلی شرکت برونسپار، انگیزههای اصلی برونسپاری به شمار میروند.
یک شرکت تولیدکننده دارو که دفتر مرکزی آن یک ساختمان چند طبقه در شهر تهران است، نظافت کامل این ساختمان را به یک شرکت خدماتی که فعالیت اصلی و تخصصی آن انجام خدمات نظافتی است، واگذار میکند. شهرداری یک شهر، جمعآوری زباله و حمل آن به خارج شهر را به شرکتی که فعالیت تخصصی آن جمعآوری و حمل زباله است، کنترات میدهد. اینها دو نمونه از برونسپاری خدمات هستند کهامروزه در اکثر کشورهای جهان رواج دارد. بیتردید، شرکت داروسازی یا شهرداری مورد بحث خود میتوانند با استخدام کارمند و خرید تجهیزات لازم، نیازهای خود را برآورده سازند؛ اما از آن جا که شرکتهای ارائهدهنده خدمات یادشده، در رشته کاری خود تخصص و کارآيی بیشتری دارند، معمولا برونسپاری خدمات مورد نیاز شرکتها، هزینه کمتری دارد و موجب صرفهجويی میشود.
برونسپاری البته محدود به خدمات نیست. یک کارخانه اتومبیلسازی میتواند با ایجاد یک واحد تولید لنت ترمز یا لاستیک اتومبیل یا رادیو پخش و سایر ملزومات یک اتومبیل کامل، همه اجزا و قطعات اتومبیل را در یک مجتمع بزرگ تولید نماید؛ اما میتوان با اطمینان اظهار داشت که هم به لحاظ کیفی و هم از نظر هزینه تمام شده اتومبیل، برونسپاری هر یک از این اقلام به بنگاههای متخصص تولید آنها، به نفع شرکت سازنده اتومبیل خواهد بود.
به لحاظ تاریخی، برونسپاری که ابتدا در کشورهای صنعتی پیشرفته امروزی رواج یافت، در داخل این کشورها صورت میگرفت. به بیان دیگر، یک شرکت آلمانی تولیدکننده ماشینهای چاپ، اجزا و قطعات مورد نیاز خود را به تولیدکنندگان آلمانی آنها سفارش میداد و طبعا خدمات مورد نیاز خود را نیز به شرکتهای محلی واگذار میکرد.
با گذشت زمان و تخصصیتر شدن کارها، برونسپاری به تدریج به خارج از مرزهای ملی گسترش یافت و مثلا یک اتومبیل آلمانی ممکن بود با رادیو پخش ساخت ژاپن و شیشهها و آینههای ساخت اروپای شرقی به بازار عرضه شود. صرفهجويیهای قابلتوجه این فرآیند از یک سو و تحولی که با گسترش فنآوری اطلاعات پدید آمد، همراه با پیشرفتهای فنی و علمی در کشورهای در حال توسعه که نیروی کار ارزانتری هم داشتند، موجب گشت که برونسپاری خدمات نیز مرزهای ملی را درنوردد و صرفهجويیهای تازهای را امکان پذیر سازد. هم اکنون در کشورهای صنعتی، پاسخ گويی به سوالات یا شکایتهای مشتریان شرکتهای بزرگ (به ویژه در مورد لوازم الکترونیکی و رایانهای یا حتی مشترکین برق و گاز) اغلب توسط کارمندان یا متخصصینی انجام میشود که در هندوستان یا ایرلند در دفاتر کار خود نشستهاند و به تلفنها پاسخ میدهند. مشاغلی نظیر برنامهنویسی و انواع خدمات نرمافزاری نیز به هندوستان و کشورهای دیگر برونسپاری میشوند. برونسپاری تولید کالاها و خدمات به کشورهای دیگر، «برون مرز سپاری» (Offshoring ) نام گرفته است. به طور مشخص، برون مرز سپاری انتقال فرآیند تولید کالاها و خدمات به کشوری دیگر است و انگیزه اصلی آن بهرهگیری از نیروی کار ارزانتر، منابع محلی و امتیازات مالیاتی است.
صرفهجويیهای ناشی از برونسپاری که در اصل به برکت بهرهگیری از منافع تقسیم کار، تخصص گرايی و تولید در مقیاس گسترده، تحقق مییابد، همراه با گسترش موج جهانی شدن و تحولات دیگری که طی دو دهه گذشته به وقوع پیوسته است، برونسپاری در داخل و خارج کشورها را به نحو بیسابقهای افزایش داده است. در همین حال و به دلایلی که خواهد آمد، برون مرز سپاری از نظر کارگران و کارمندان کشورهای سفارشدهنده؛ یعنی اکثریت بزرگ مردم کشورهای صنعتی پیشرفته، تحول مطلوبی به شمار نمیآید و این امر، به ویژه در دورههای رکود و بیکاری، اعتراضات شدیدی را به دنبال میآورد که در ادامه بحث به آن خواهیم پرداخت.
جهانی شدن اقتصاد و «برونمرزسپاری» کامل
تردیدی وجود ندارد که سرسختترین طرفداران جهانی شدن اقتصاد (Economic Globalization ) را ایالات متحده و دیگر کشورهای صنعتی پیشرفته تشکیل میدادند؛ یعنی همان کشورهايی که به گفته مخالفان جهانی شدن، «آرد خود را بیخته و الکشان را آویخته» بودند. از دیدگاه مردم عادی در سراسر جهان، مخالفان گسترش این موج، ظاهرا همان گروههای کوچکی بودند که در شهرهای محل برگزاری جلسات اقتصادی کشورهای پیشرفته، دست به تظاهرات میزدند و با نیروهای ضدشورش به زد و خورد میپرداختند.
اما در حقیقت، صرفنظر از طرفداران محیطزیست، اغلب مخالفان جهانی شدن را نمایندگان یا طرفداران کشورهای درحال توسعهای تشکیل میدادند که فرآیند جهانی شدن را تهدیدی برای صنایع نوپای خود وگذار از مراحل ابتدايی صنعتی شدن تلقی میکردند. احزاب چپ گرا و اتحادیههای کارگری در کشورهای صنعتی نیز با این سیاست مخالف بودند؛ هرچند اکنون سالها است که اتحادیههای کارگری قدرت گذشته را از دست دادهاند و موضع گیری آنها عامل تعيینکنندهای به حساب نمیآید. (در سال 1953، بیش از 36 درصد از نیروی کار فعال در بخش خصوصی ایالات متحده، عضو اتحادیههای کارگری بودند. این رقم اکنون به حدود 8 درصد رسیده است).(1) سوای این گروهها، معدودی از کارشناسان خبره اقتصاد و سیاستمداران زیرک در کشورهای پیشرفته، عمدتا با گرایشهاي سیاسی ملیگرایانه یا دست راستی، در مورد خطرات گسترش این فرآیند نگران بودند و هشدار میدادند.
از دیدگاه سازمان ملل، «جهانی شدن در مفهوم اقتصادی آن، تلاش برای تحقق اهدافی نظیر کاهش و از میان برداشتن موانع موجود در مرزهای ملی، به منظور تسهیل داد و ستد کالاها و خدمات و ورود و خروج سرمایه و نیروی کار «(2) تعریف شده است. هرگاه جهانی شدن به راستی چنین اهدافی را دنبال میکرد و در تحقق آنها توفیق مییافت، نه تنها جهان ما به فضای بسیار مساعد تر، پیشرفتهتر و عادلانهتری تبدیل میشد، بلکه کشورهای درحال توسعه میبایست پرچمدار تسریع در تحقق این فرآیند میشدند.
برای لحظهای تصور کنید که هم اکنون موانع موجود در راه ورود و خروج نیروی کار در میان مرزهای ملی مختلف از میان برداشته میشد. در آن صورت یک مهندس ایرانی یا هندی ميتوانست به سهولت داوطلب شغلی که در آن مهارت و تخصص داشت، در آمریکا یا آلمان شود و بهاندازه یک مهندس آمریکايی یا آلمانی (با تخصص و مهارتهای مشابه) حقوق بگیرد. به همین ترتیب یک کارگر ساده ایرانی یا چینی، ميتوانست برای کارهای ساختمانی یا برداشت میوه و صیفی جات در مزارع آمریکا یا فرانسه تقاضای کار کند و به اندازه کارگران آمریکايی یا فرانسوی دستمزد بگیرد. در حقیقت، چنانچه تحرک پذیری نیروی کار به راستی با محدودیتی مواجه نمیبود، بر اساس قوانین غیرقابل انکار اقتصادی، سطح دستمزدها (برای مهارتهای مشابه) به تدریج در سراسر جهان یکسان میشد. این رویا البته هرگز تحقق نیافته و ظاهرا طرفداران جهانی شدن در کشورهای پیشرفته، این بند از اهداف فرآیند جهانی شدن را از آغاز نیز چندان جدی نمیانگاشتند. در همان تعریف سازمان ملل که از آن نقل قول شد، آمده است که «... هنوز موانع متعددی در راه ورود و خروج نیروی کار، باقی مانده است.» پایداری این موانع در راه حرکت آزادانه نیروی کار، البته از قبل هم قابل پیشبینی بود؛ زیرا تحقق آن به معنای سقوط شدید سطح زندگی کارگران و کارمندان کشورهای پیشرفته – یعنی اکثریت بزرگ جمعیت این کشورها – میبود که هرگز به آن رضایت نمیدادند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09128069819 و یا ایمیل info@arshiyagroup.ir ماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
موضوع : مقالات