به پرتال ثبت شرکت ارشیا خوش آمدید امروز : جمعه ، 17 مرداد 1404
ثبت شرکت

جستجو در سایت

پلمپ دفاتر 1396

انجمن ثبت شرکت ایران

ثبت شرکت در سراسر ایران :
موضوع مناسب برای ثبت شرکتها

سایر امور ثبتی :
ثبت برند در تهران
سایر محلات تهران

ایزو 31000

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

 ایزو 31000

شرکت مهندسین مشاور سیستم های مدیریتی راژمانمدیریت ریسک (بحران) ISO 31000:

مقدمه:

سازمان جهانی ا09 و با شماره ISO 31000 منتشر کرد که در مورد هر نوع ریسکی با انواع پیامدهای مثبت یا منفی مورد استفاده قرار می گیرد.این استاندارد راهنمایی هایی را جهت انتخاب و بکارگیری تکینکهای سیستماتیک ارزیابی ریسک ارائه میکند.

مدیریت ریسک:

مدیریت ریسک فرآیند سیستماتیک در شناسایی،تجزیه وتحلیل و واکنش به ریسکهاست که به منظور بیشینه نمودن نتایج وقایع مثبت و کمینه کردن احتمال وقوع یا اثر پیامدهای ناگوار پیاده سازی میشود.

فرآیندهای شش گانه مدیریت ریسک:

برنامه ریزی مدیریت ریسک
شناسایی ریسک
تجزیه و تحلیل کیفی ریسک
تجزیه و تحلیل کمی ریسک
برنامه ریزی واکنش به ریسک
پیگیری و کنترل ریسک
هدف از پیاده سازی:

هماهنگ کردن فرآیندهای مدیریت ریسک در سازمانها

شناسایی ریسکهای منفی یا تهدیدها و ریسکهای مثبت یا فرصتها

دامنه کاربرد:
این استاندارد برای کلیه شرکتها،سازمانها و ارگانهای مختلف با هر اندازه وسعت کاربرد دارد.

مزایای پیاده سازی:

شناسایی ریسکها اثرات مثبت و منفی آن بر سازمان
تعریف احتمال و شدت ریسک
کاهش احتمال وقوع ریسکهای منفی وافزایش احتمال وقوع ریکسهای مثبت
کاهش شدت تاثیر ریسکهای منفی و افزایش شدت تاثیر ریسکهای مثبت
طبقه بندی ریسکها
ایجاد استراتژیهای مربوط به اجتناب از ریسکهای منفی یا تهدیدها
ایجاد استراتژیهای مربوط به بهره برداری از ریسکهای مثبت یا فرصتها
پایش و کنترل ریسکها
سنجش فنی عملکرد در مقابل ریسکها
ارزیابی مجدد ریسکها
ایجاد استراتژی پاسخهای احتیاطی بهریسکها
ایجاد قالبهای گزارش دهی
alireza-d
2014-Jul-24, 08:54
ایزو 50001

شرکت مهندسین مشاور سیستم های مدیریتی راژمانسیستم های مدیریت انرژی(ISO 50001)

مقدمه:

این استاندارد بین المللی بر مبنای عناصر مشترک استانداردهای سیستمهای مدیریتی ایزو بنا نهاده شده است تا از انطباق بسیار با9001 ISO و 14001 ISO اطمینان حاصل شود.درسال 2001 این استاندارد تدوین شد و سیر تکاملی خود را پیمود تا اینکه در سال 2011 آخرین بازنگریها در مورد آن صورت پذیرفته است.

مدیریت انرژی:

شامل تمام اقداماتی است که دربرگیرنده طرحریزی،برنامه ریزی،اجرا و کنترل مؤثر با اطمینان از حداقل مصرف انرژی برای انجام فعالیتهای سازمان است.همچنین سیستم مدیریت انرژی به سازمانها کمک می کند تا به صورت مستمر و منظم نسبت به بهبود عملکرد انرژی در قبال الزامات قانونی و سایر قوانین اقدام نمایند.

هدف از پیاده سازی:

هدف از تدوین این استاندارد تعیین الزامات برای استقرار،اجرا،نگهداری و بهبود سیستم مدیریت انرژی در سازمان است،که سازمان قادر خواهد بود،یک رویکرد نظام مند برای دستیابی به بهبود مداوم عملکرد انرژی،شامل بازدهی انرژی،مصرف و استفاده انرژی رادر نظر بگیرد.

دامنه کاربرد:

این استاندارد قابل کاربرد برای هر سازمان که می خواهد انطباق با خط مشی انرژی بیان شده خود را تضمین و انطباق با سایر الزامات را اثبات کند کاربرد خواهد داشت.

مزایای پیاده سازی:
کاهش هزینه های انرژی
مدیریت پایدار
حفاظت زیست محیطی
بهبود تصویر عمومی
استفاده از تشویقهای مالی
استفاده بهینه از انرژی
افزایش بهره وری در انرژی
اقدام سازمانها به بهبود کارایی انرژی
بهبود مداوم سالیانه و بهبود عملکرد در استفاده از انرژی
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .


رموز مدیریت موفق

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

رموز مدیریت موفق

 

1. مدیر موفق جو تمام سازمان را تعیین می کند . روحیه مدیر به تمام افراد سازمان منتقل می شود .

2. رهبران همیشه مبتکر ، کارآفرین و آینده نگر هستند و روی محول کردن کار به دیگران تأکید دارند .

3. مدیران مؤثر تفکر استراتژیک دارند . آنها کل گرا هستند و می توانند همه چیز را از بالا ببینند .

4. مدیران از قبل همه چیز را پیش بینی می کنند و پیش از آنکه تصمیمی را عملی کنند ، تمام پی آمد هایش را در نظر می گیرند .

5. تمام فکر و ذکر یک مدیر موفق ارائه خدمات بیشتر به مشتری است .

6. مدیر موفق هرگز از واژه شکست استفاده نمی کند . شکست ها برای مدیران موفق تجربه های آموزنده اند .

7. شکست موقت در واقع موقعیتی است برای اینکه دوباره هشیارانه تر شروع کنیم .
هنری فورد

8. آینده متعلق به رقابت کنندگان است . خوب باشید ، بهتر شوید ، بهترین باشید .

9. تصور کنید اگر سازمان ورشکست می شد و آس و پاس می شدید و می خواستید دوباره از نو شروع کنید ، چه کارهایی را طور دیگری انجام می دادید ؟

10. آزادی شما به اندازه تعداد انتخاب ها و نیز راه های مختلفی است که برای انجام هر فعالیتی طرح ریزی کرده اید . علاوه بر روش فعلی تان ، چه انتخاب های دیگری دارید ؟

11. در مقابل تغییر شرایط ، فوراً عکس العمل نشان دهید . هر وقت اطلاعات جدید به دست می آورید ، از نو برنامه ریزی کنید .

12. قبل از دست زدن به هر عملی ، اول خوب فکر کنید و بعد سریع و قاطعانه عمل کنید .

13. (( اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد ، باید آن را انجام داد . حتی اگر بار اول عملکردمان عالی نباشد . )) جی . کی . چیسترتون

14. هر کاری که ارزش انجام دادن داشته باشد حداقل ارزش این را دارد که ابتدا ضعیف انجام شود . حتی اغلب اوقات ، ارزش این را دارد که چندین بار ضعیف انجام شود تا اینکه بالاخره روی آن تسلط پیدا کنیم .

15. وقتی مشغول کاری هستید ، تمام تمرکزتان روی آن کار باشد ! وقت را تلف نکنید و برای دیگران الگو باشید .
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .

آنچه نسل جدید مدیران باید بدانند

ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

 

آنچه نسل جدید مدیران باید بدانند

 

یکی از اصول مهمی که رهبران و مدیران نسل جدید باید به آن باور داشته باشند این اصل است که: «موفقیت من و افرادم ارتباط مستقیمی با مهارت در انجام کارهای بدیهی و مشخص دنیوی دارد، نه با ایده‌ها و متدهای خارق‌العاده.»

یکی از مدیران عامل محبوب من در طول تمام دوران لافلی (Lafley) است که اخیرا پس از یک دهه، رهبری بنگاه P&G را واگذار کرد. چیزهای زیادی در مورد لافلی وجود دارد که من تحسین می‌کنم. فروتنی و توانایی او در گوش دادن به سخنان طرف مقابلش برخلاف برخی‌ها که صرفا تظاهر به این کار می‌کنند، مرا در اولین دیدارم با او در سال2000 تحت‌تاثیر قرار داد و وقتی دوباره سال گذشته با او صحبت کردم متوجه شدم با وجود تعریف و تمجیدهای زیادی که از وی به عمل آمده، هیچ تغییری نکرده است.

چیزی که من بیشتر از همه در مورد لافلی تحسین می‌کنم این است که او در مقایسه با بیشتر مدیران عامل دیگر اصلا وانمود نمی‌کند که به تازگی راه‌حل جدیدی برای مدیریت افراد کشف کرده است یا اینکه موفقیت‌های او از متد‌های رمزآلود و پیچیده ناشی شده است. او با جدیت تمام، وقت زیادی صرف کرده است تا یک حقیقت ساده مانند «حق با مشتری است» را به مردم یادآوری کند. او همیشه مدیران خود را ترغیب می‌کرد تا روی ‌نقطه‌نظرات مشتریانشان متمرکز شوند و از عکس‌العمل‌های آنها هنگامی که با محصولات P&G در بازار خرده فروشی مواجه می‌شوند یا از نظرات آنها بعد از استفاده از محصول آگاهی داشته باشند. لافلی بعد از پذیرش مدیریت عاملی P&G در سال 2000 با اصرار و پافشاری روی این نوع موضوعات ساده و قدیمی توانست این بنگاه را از وضعیت اسفناکی که با آن مواجه بود خارج سازد. اصول و قواعدی که او وضع کرد به علاوه افرادی که زیردستش پرورش یافتند، هنوز هم P&G را قادر می‌سازد تا یک شرکت بزرگ و موفق باشد.

همه نسل‌های مدیریتی در ابتدای کار برای تجدید نظر در روش‌های مدیریتی سروصداهای زیادی به راه می‌اندازند و ادعا می‌کنند متدهای قدیمی در مدیریت باید کنار گذاشته شوند، اما در واقع ایده‌های کاربردی در زمینه مدیریت خیلی پیچیده نیستند و بیشتر آنهایی که به نام ایده‌های تازه شناسانده شده‌اند در اصل همان ایده‌های قدیمی هستند که فقط شکل ظاهری و رنگ و لعاب آنها عوض شده است. من در این زمینه مطالعات زیادی انجام داده‌ام و دریافته‌ام دلیل عمده‌ای که همه نسل‌ها خیال می‌کنند راه‌حل‌های آنها تازه و کاربردی‌تر است این است که آنها خیال می‌کنند چالش‌هایی که با آن درگیرند کاملا متفاوت و جدید است.

مدیران نسل جدید نمی‌توانند خودشان را قانع کنند که مدیران قبلی نیز با مشکلات مشابهی مواجه بوده‌اند و آنها هم با راه‌حل‌هایی مشابه با این مدیران با مشکلات موردنظر مقابله کرده‌اند. این نوع نگاه برخی مدیران به مسائل مدیریتی همانند نگاه نوجوانانی است که برای اولین بار به مسائل جنسی پی می‌برند و نمی‌توانند تصور کنند که والدین آنها نیز عینا با این مساله مواجه بوده‌اند. برخی از مدیران نیز دچار این سوءتفاهم هستند که آنها با مشکلات و مسائلی در حال دست و پنجه نرم کردن هستند که پیش از آن اصلا وجود نداشته است و تئوریسین‌های مدیریتی هم تلاش زیادی نمی‌کنند تا آنها را از این اشتباه درآورند.

چند سال پیش زمانی که من و دوستم در حال نوشتن کتابی درباره مدیریت بودیم، من با یکی از مشهورترین تئوریسین‌های سازمانی نامه‌نگاری کردم تا از او بخواهم چند مورد از ایده‌های واقعا کارساز و کاربردی در شرایط حاد را برایمان معرفی کند.

پاسخ او این بود «بیشتر ادعاها دال بر داشتن ابتکار عمل بالا شاهدی بر جهالت و بی‌خبری ادعا‌کننده است و هر چه بیشتر فردی مدعی شود که توانایی انجام کارهای خارق‌العاده را دارد به همان میزان به مغرور بودن خودش گواهی داده است.» من خیلی سریع آن را تبدیل به یکی از قوانین ساتن با این مضمون کردم: «اگر تصور کنید که یک ایده تازه و نو دارید در اشتباه هستید، زیرا شاید در حال حاضر فرد دیگری همان ایده را مطرح کرده باشد. این ایده من هم نو نیست، بلکه آن را از شخص دیگری به سرقت برده‌ام.»

من آن دسته از مدیرانی را که این روزها در محیط‌های متفاوتی در حال کار هستند انکار نمی‌کنم، زیرا به عنوان مثال انقلاب کامپیوتری و طبیعت جهانی کسب‌وکار، تغییر شکل زیادی در سازمان‌ها ایجاد کرده است، اما چارچوب‌های بنیادی لازم برای اعمال مدیریت خوب خیلی کمتر از ادعاهای افراد تغییر کرده است.

در طول مدتی که مشغول نوشتن کتاب «رئیس خوب، رئیس بد» بودم، موقعیت این را داشتم که مطالعات انجام شده در این زمینه را در همه دهه‌های بین سال‌های 1940 تا 2000 با هم مقایسه کنم و متوجه شدم که عقیده آنها شباهت زیادی با عقیده ما دارد. حتی تحقیقات انجام شده توسط مردم شناسان برای دوران قبل از صنعتی شدن هم نشانگر آن است که مدیران خوب افرادی بسیار کاردان، خیرخواه و مردمدار هستند و مدیرانی که در هر کدام از این زمینه‌ها کوتاهی کنند افراد زیر دست خود را در خطر خواهند انداخت و در موقعیت بسیار سختی برای به دست آوردن یا حفظ جایگاه مدیریتی خود قرار خواهند گرفت.

تحقیقات من روی محیط‌های کاری مدرن نیز مرا به سوی این نتیجه‌گیری رهنمون كرد که بهترین مدیران کسانی هستند که می‌توانند بین بالا بردن کارآیی مجموعه شان و حفظ شان و جایگاه افراد زیر مجموعه خود و همچنین رفاه آنان تعادل کامل برقرار کنند. به عبارت دقیق‌تر، به نظر می‌رسد عواملی که شایستگی یک مدیر را تضمین می‌کند با گذشت هزاران سال تغییر زیادی نکرده است.

متاسفانه، این طور به نظر می‌آید که حرف زدن و توضیح دادن در مورد این فرمول خیلی آسان‌تر از کاربردی کردن آن است، اما بی‌تردید، اگرچه ممکن است برخی ایده‌های مدیریتی امتحان پس داده به نظر ما قدیمی، ساده، بدیهی و بیهوده و گاهی اوقات از مد افتاده به نظر بیایند، اما آنها بهترین تکیه‌گاه شما برای رییس خوب شدن هستند.

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید

 


بررسی تأثیر رهبری تحول آفرین برفرهنگ واستراتژیهای سازمان

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

بررسی تأثیر رهبری تحول آفرین برفرهنگ واستراتژیهای سازمان

 

ماهیت رهبری
رهبری به عنوان یک فرایند، به معنی استفاده از نفوذ بدون استفاده از قدرت برای هدایت و هماهنگی فعالیتهای اعضای یک گروه وبه عنوان یک صفت، به معنی مجموعه ای ازویژگیهاست. یک رهبر نفوذ قدرتمندی بر رفتار فرد و گروه تحت نظر خود در سازمان دارد. هر چه سازمانی از نظر رهبری قوی تر باشد، قطعا موفقیت آن سازمان بیشتر خواهد بود.
بحث رهبری سازمانها به صورت علمی همانند دیگر مباحث از تیلور و تلاشهای وی شروع شد. از سالهای دهه 1920 و اوایل دهة 1930 نهضت روابط انسانی بتدریج جانشین روش علمی تیلور شد که علاوه بر مسئله تکنولوژی برای بهبود بازده، به نیروی انسانی نیز توجه ویژه ای داشت. طبق نظریة روابط انسانی، وظیفة رهبر آن است که تحقق هدفها را از طریق ایجاد تعاون و همیاری بین زیردستان خود تسهیل کند و فرصتهایی برای رشد شخصی به وجود آورد. از دید نهضت روابط انسانی توجه به ارتباطات انسانی حائز اهمیت است، ولی از دیدگاه نهضت مدیریت علمی تیلور توجه به وظیفه (کار) اهمیت ‌دارد.
رهبری عمدة وظیفه مدیریت است، اما تمام کار او نیست. مدیران ملزم به برنامه‌ریزی و سازماندهی هستند، لکن نقش اساسی یک رهبر اثرگذاری بر دیگران است، به نحوی که هدفهای از پیش تعیین شده را مشتاقانه دنبال کنند. این امر نشان می‌دهد که رهبران قوی ممکن است مدیران ناتوانی باشند و برنامه‌ریزی ضعیف آنها موجب ‌شود که فعالیت گروه در جهت غلط دنبال شود. با وجود اینکه آنها قادرند که فعالیتهای گروه را تداوم بخشند، اما نمی‌توانند آنها را در جهتی هدایت کنند که حصول هدفهای سازمانی را به دنبال داشته باشد. نکتة دیگر اینکه مدیریت و رهبری کاملاً مترادف نیستند. رهبری در سازمانهای غیر رسمی نیز وجود دارد، ولی مدیریت موقعی قابل تصور است که ساخت سازمانی قبلاً به وجود آمده باشد، به علاوه داشتن مقام رسمی تضمین نمی‌کند که شخص مدیر نقش رهبری را نیز بتواند ایفا کند. رهبری مستلزم داشتن مهارتهایی است که با به کارگرفتن آنها می‌توان افراد انسانی را با میل و اشتیاق برای رسیدن به هدفهای معین ترغیب کرد. همانگونه که ذکر شد همة مدیران رهبر و همة رهبران مدیر نیستند. برای تحقق آرمانهای ترقی‌خواهانه و متعالی و ساختن آینده‌ای پررونق و شکوفا کدامیک مهمتر و مؤثرتر است؟آیا نیاز به رهبران بیشتر محسوس است یا به مدیران؟ بین مدیریت و رهبری چه تفاوتهایی وجود دارد؟
امروزه مدیران با چالشهای متعددی از قبیل نیاز اساسی و حیاتی به رهبری تحول آفرین، مدیریت منابع انسانی، مدیریت کیفیت، توسعه پایدار و تداوم مزیت رقابتی، تغییر و تحول سازمانی، شکل دهی، اصلاح و بهبود ارزشهای اصلی سازمان، فلسفه یا رسالت آن مواجه اند. این چالشها به طور فزاینده‌ای مدیران را ملزم می‌سازد در داخل سازمانهای خود برای ایجاد تحول کلی، نقش رهبری ایفانمایند. مدیران موفق فردا از این چالشها گریزان نیستند و باید برای رویارویی با چالشهای آینده آماده گردند.

مروری بر مفاهیم رهبری
تعاریف متعددی برای رهبری وجود دارد . به تعداد صاحب نظران رهبری از آن تعریف وجود دارد . نظریه های رهبری شامل چهار دسته زیر است:
1. نظریه های صفات مشخصه رهبری
بر طبق این نظریه، رهبران به طور مادر زادی رهبر متولد می شوند؛ بنابراین رهبری قابل آموزش نیست. برخی از این صفات مشخص رهبران، هوش و ذکاوت، اعتماد به نفس، تمایل به مسئولیت پذیری، تحمل ابهام، قاطعیت، جذابیت .
نقایص این نظریه :
• نادیده گرفتن سهم پیروان در تکوین پدیده رهبری؛
• دخیل ندانستن شرایط محیطی در اثربخشی فعالیت های رهبر؛
• عدم ارائه روش برای تبیین چگونگی نفوذ رهبر بر پیروان؛
• برقرار نبودن رابطه ای روشن بین ویژگی های مورد نیاز رهبر و اقتضائات خاص
2. نظریه های سبک های رفتاری
در این رویکرد عقیده بر این است که رهبر ساخته می شود نه این که رهبر به طور مادر زادی رهبر می شود . بنابر این، این نظریه مخالف مفروضات نظریه صفات مشخصه رهبری است.
3. نظریه های اقتضایی
بنا بر نقایصی که در نظریات فوق وجود داشت، عامل وضعیت و موقعیت به عنوان متغیری دیگر وارد مباحث رهبری شد ؛ به آن دسته از نظریه هایی که به وضعیت و موقعیت های رهبری تأکید م یکند، نظری ههای وضعیتی یا اقتضا یی می گویند .
نظریه های اقتضایی رهبری شامل نظریه های زیر می باشد:
1- نظریه اقتضایی فیدلر 2 - نظریه مسیر- هدف 3- نظریه یا مدل تصمیم گیری 4 - نظریه رهبری وضعیتی هرسی و بلانچارد
4. نظریه رهبری تحول آفرین
مفهوم اولیه رهبری تحو لآفرین توسط برنز و در نتیجه تحقیقات توصیفی او پیرامون رهبران سیاسی ارائه شد. برنز رهبری تحول آفرین را به عنوان فرایندی که در آن رهبران و پیروان همدیگر را به سطح بالاتری از اخلاق و انگیزه سوق می دهند، تعریف کرد. این رهبران سعی می کنند خصوصیات اخلاقی و ایده آل های متعالی مانند آزادگی، عدالت، برابری، صلح و انسانیت را پیرامون خود متجلی سازند و نه خصوصیات پستی مانند ترس، حرص، حسادت و تنفر. در ارتباط با نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو 2، این نظریه بر تقویت نیازهای سطح بالاتر پیروان تاکید می ورزد. از نظر برنز، رهبری تحول آفرین توسط هر کس با هر موقعیت در سازمان قابل پیاده شدن است. در این نوع رهبری، افراد می توانند بر همتایان و مافوق ها مانند زیردستان اثرگذاری داشته باشند .

رهبری تحول آفرین
امروزه برای توجیه اجتناب ناپذیر بودن پدیدة تغییر در سازمانها و ضرورت چاره اندیشی در جهت تطبیق سازنده و صحیح با تغییرات از دیدگاه «آبهای ناآرام» استفاده می‌شود. این دیدگاه سازمان را قابل تشبیه به قایقی می‌داند که باید از یک رودخانه پرتلاطم بگذرد که جریان آب آن همواره طوفانی است. در این حالت آنچه وضع را بدتر می‌کند این است که کسانی بر این قایق سوارند که پیش از این همکاری نداشته‌اند و هیچکدام پیش از این از این رودخانه عبور نکرده اند. در مسیر رودخانه، پیچ و خمها و سنگهای درشتی قرار دارد که قایق به طور غیر منتظره با آنها برخورد می‌کند، مقصد قایق نیز بدرستی مشخص نیست، هر چند وقت یکبار هم تعدادی افراد جدید بر این قایق سوار می‌شوند و عده‌ای هم قایق را ترک می‌کنند.
لاکت در این باره معتقد است که موج دریا، تجربه ترسناکی است. اگر در قبال آن ایستادگی کنید شما را به گوشه‌ای پرتاب می‌کند، با این وجود اگر بر آن سوار شوید، می‌تواند در زمان کوتاهی شما را به جای دوری ببرد. به طور قطع بسیار ساده‌تر است که منتظر امواج تغییر باشید و بر آنها سوار شوید تا اینکه اصرار ورزید که بی‌حرکت بمانید و به سویی رانده شوید. مدیریت و رهبری ساکن و بی‌تحرک نمی‌تواند مدت زیادی به طول انجامد، موج یا آن را غرق می‌کند و یا کشتی این مدیریت و رهبری، در گل فرو رفته باقی می‌ماند و بالاخره دیدگاههای بسیاری از نظریه پردازان دیگر مانند تافلر، شوان (1971) و برگ کوبست (1993) نیز حاکی از آن است که سازمانهای امروزی نمی‌توانند روند و سرعت تغییرات را متوقف سازند، بلکه تنها می‌توانند تردیدها، نوسانات و بی‌ثباتیها را به فرصتهایی برای آموختن، تطابق و همخوانی مطلوب تبدیل کنند. جهت مقابله با این محیط نامطمئن و تغییرات مستمر، نیاز به افرادی در نقش رهبر بشدت احساس می شود.
به طور کلی می توان رهبری تحول آفرین را این گونه تعریف کرد: یک توانایی شخصی برای پیش بینی، ساخت آینده، انعطاف پذیری، تفکر استراتژیک و کار با دیگران که فرصتهای متغیری را برای ایجاد یک آینده قابل وصول برای سازمانها شناسایی می‌کند.
يكي از دغدغه هاي سازمان ها و پژوهشگران در چهار دهه پيش، رهبري بوده است و تلاش شده اين پديده را با يك سري از معيارهاي دانشگاهي عملي كنند. يكي از جديدترين رويكردهايي كه براي مطالعه رهبري پديد آمده است، مدل رهبري تحول آفرين- مبادله ای طراحي شده توسط بس(1985) و عملياتي شده از سوي بس و آووليو (1995) مي‌باشد.
جيمز مك گريگور برنز (1978) اولين كسي بود كه در كتاب خود با نام "رهبري" اصطلاحات رهبري مبادله ای و تحول آفرين را به كار برد. اين اصطلاحات به سرعت در حوزه‌هاي مديريت سازماني به كار گرفته شد.
برنز(1978) اولين بار، بين رهبران تحول آفرين و مبادله ای تمايز قايل شد. رهبران تحول آفرين نيازها و انگيزه هاي پيروان را بالا برده و باعث تغيير برجسته در افراد، گروه ها و سازمان ها مي‌شوند. رهبران مبادله ای نيازهاي فعلي زيردستان را نشانه رفته و توجه زيادي به تهاتر دارند (پاداش به ازاي عملكرد، حمايت دو جانبه و دادو ستد هاي دو طرفه.
به طور كلي اين تحقيقات، رفتارها و ويژگي هاي رهبران تحول آفرين را بدين صورت بيان كرده اند: خونگرمي و همدلي، نياز به قدرت، بلاغت و مهارت بيان خوب، هوش و توجه به ديگران. اين رهبران قادرند پيروان را برانگيزانند، توانايي الهام بخشي دارند، تعهد پيروان را كسب مي‌كنند، و مي‌توانند باورها، نگرش¬ها و اهداف افراد و هنجارهاي سازمان را تغيير دهند. رهبران تحول آفرين اين احساس را در زيردستان ايجاد مي‌كنند كه به آنان به عنوان انسان نگريسته مي‌شود و به افراد كمك مي‌كنند كه مسايل را به روشي جديد ببينند.
بر اساس نظريه رهبري تحول آفرين، يك رهبر، نيازمند استفاده از بازيگران داخلي جهت انجام وظايف لازم براي سازمان است تا به اهداف مطلوبش دست يابد. در اين راستا، هدف رهبري تحول آفرين آن است كه اطمينان يابد مسير رسيدن به هدف، به وضوح از سوي بازيگران داخلي درك شده است، موانع بالقوه درون سيستم را برطرف مي‌كند و بازيگران را در رسيدن به اهداف ازپيش تعيين شده ترغيب مي‌نمايد.همان طور كه بيان گرديد، برنز ايده اوليه رهبري مبادلهای و رهبري تحول آفرين را ارائه نمود. اما وي ابتدا اين ايده را در عرصه سياست مطرح کرد و سپس باس آن را وارد سطح سازمان نمود. پيرو تحقيقات برنز، در سال 1985، بَس مدلي از رهبري را ارائه داد که براي موقعيت‌هاي ثبات و تحول سازماني، به ترتيب رهبري مبادله ای و تحول‌آفرين را تجويز مي‌کرد. بَس و آوليو در سال 1995 اين مدل را گسترش دادند و ابعاد رهبري تحول‌آفرين و رهبري مبادله ای را مشخص نموده و حتي اين مدل را در غالب پرسش‌نامه‌اي با نام «پرسش‌نامه چند عاملي رهبري » به صورت عملياتي درآورند.
بس، رهبر تحول آفرين را کسي مي‌داند که به منظور تقويت عملکرد کارکنان و سازمان، رابطه مثبتي با زيردستان برقرار مي‌کند، کارکنان را تشويق مي‌کند که از نيازهاي شخصي فراتر رفته و در راستاي تمايلات گروه و سازمان کار کنند. رهبران تحول آفرين زيردستان خود را بر مي‌انگيزاند تا آنچه را در توان دارند انجام دهند.
مؤلفه هاي رهبري تحول آفرين
رهبري تحول آفرين براي عملي شدن به چهار مؤلفه يا عامل كه به عنوان عناصر تشكيل دهنده اين نظريه نيز شناخته شده اند نياز دارد. اين عوامل عبارتنداز:
نفوذ آرماني (ويژگي هاي آرماني - رفتارهاي آرماني) : در اين حالت فرد، خصوصيات رهبر کاريزماتيک را دارد؛ مورد اعتماد و تحسين زيردستان است، زيردستان او را به عنوان يک الگو و مدل مي‌شناسند و سعي مي‌کنند که همانند او شوند. نفوذ آرمانی شامل ويژگي هاي آرماني و رفتارهاي آرماني است.
انگيزش الهام بخش : رهبر کارکنان را ترغيب مي‌کند تا به هدف و قابل دستيابي بودن آن با تلاش، باور پيدا کنند. اين افراد معمولاً نسبت به آينده و قابل دسترس بودن اهداف خوش بين هستند.
ترغيب ذهني : رهبر به صورت ذهني کارکنان را بر مي‌انگيزد. اين رهبران پيروانشان را تشويق مي‌کنند که در حل مسائل خلاقانه برخورد کنند و فروض بديهي را مورد سؤال قرار دهند. آنها پيروان را ترغيب مي‌کنند که مشکلات را از زواياي مختلف مورد بررسي قرار دهند و فنون حل مسئله نوآورانه را پياده کنند.
ملاحظات فردي : رهبر نياز هاي احساسي زير دستان را برآورده مي‌کند. اين رهبران نيازهاي افراد را تشخيص مي‌دهند و به آنها کمک مي‌کنند تا مهارت هايی که براي رسيدن به هدف مشخص لازم دارند را پرورش دهند. اين رهبران ممکن است زمان قابل ملاحظه اي را صرف پرورش دادن، آموزش و تعليم کنند.

رهبری تحول آفرین: محدوده و فرایند
توسعه رهبری تحول آفرین باید بدقت با استراتژی شرکت همراستا و در جهت حمایت و تقویت آن به کار برده شود. مسائلی از قبیل جهانی شدن، تمرکز زدایی و آهنگ سریع بازار، شرکتها را مجبور به ارزیابی نحوه عملکرد خود کرده است. امروزه دیگر پارادایم های قبلی اثر بخش نیست و درک نیاز به تغییر اهمیت زیادی یافته است. با این وجود، تعیین دقیق چگونگی تبدیل این چالشها به فرصتهای مناسب، عاملی است که موجبات نگرانی بسیاری از مدیران ارشد شده است. سازمانهای با عملکرد بالا فرایند توسعه رهبری را به عنوان منبع و منشاءمزیت رقابتی در نظر می گیرند. این فرایند شامل مراحل زیر است:

1-هم راستا کردن توسعه رهبری با استراتژی شرکت
فرآیند توسعه رهبری تحول آفرین به عنوان بخش موثری از فرایند تغییر، باید با اهداف استراتژیک سازمان همراستا باشد. مبتکران توسعه رهبری برای فهم و کمک به اجرای استراتژی کلی شرکت نباید هیچ اقدامی را فرو گذارند. رهبران جدید تنها از طریق همراستا کردن تلاشهای خود خواهند توانست به طور موثری چالشهای کسب و کار و محدودیتهای بازار جهانی را برطرف کنند.

2-تمرکز روی مسائل اساسی
توسعه رهبری تحول آفرین بیشتر بر روی مسائل اصلی از قبیل ارزشها ومسائل استراتژیک ضروری در سرتاسر سازمان متمرکز خواهد بود. در حالی که واحدهای تجاری بیشتر بر چالشهای ویژه عملیات خود متمرکزند، کانون توسعه رهبری شرکت، برروی رهبری توجه خاص دارد و اغلب مهارتهای مدیریت _ بویژه مهارت خاص بازرگانی_ را توسعه می‌دهد. مهارتهای رهبری با مهارتهای اصلی سرو‌کار دارند، یعنی مهارتها و رفتارهایی که کارمندان را قادر می سازد حد مشخص وظایف خود را انجام دهند. توسعه رهبری بر اساس این صفات اصلی پی ریزی می‌شود.

3-تمرکز بر توسعه منابع انسانی و تجربه شغلی
در فرایند توسعه رهبری، برتری با تیم‌هایی است که بر اهمیت توسعه منابع انسانی و تجربه شغلی تاکید می کنند. استفاده از رهبران بازرگانی در سمتهای کلیدی توسعه منابع انسانی به معنی بی‌احترامی به جنبه های منحصر به فرد انضباطی و سلسله مراتبی نیست، بلکه بدین معنا است که حضور رهبران بازرگانی اطمینان و مشارکت بهتر و سودمند برنامه‌ها را تضمین می کند.

4- تمرکز بر عوامل درونی و بیرونی
تلاشهای توسعه رهبری تحول آفرین باید با تمرکز بر روی محیط درونی و آگاهی از محیط بیرونی انجام پذیرد. تقاضاهای کسب و کار جدید نیاز به تغییر را اجبار می کنند، ولی ملاکی برای نحوه ایجاد تغییر ارائه نمی کنند. (خواه به وسیله مدیران ارشد اجرایی شروع شده باشد، خواه در سراسر سازمان همچون یک نقشه پوچ باشد) ایجاد فرایندی جهت پایه ریزی مهارتها، تواناییها و فنون رهبری که سازمانهارا به بررسی محیط درون و برون برای پاسخ وادار می کند، الزامی است.
سازمانها باید درک کنند که فرایند توسعه رهبری برای ایجاد تغییر باید با فرهنگ سازمانی متناسب باشد. اولین قدم برای طراحی فرایند توسعه رهبری، تضمین این ارتباط از طریق درخواست اطلاعات مستقیم از مشتریان است. اطلاعات از مشتریان کلیدی فرایندی رایج برای سازمانها شده است. به منظور تجزیه و تحلیل کردن نیازها به طور صحیح، سازمانها بر روی تعدادی ابزار شامل موارد زیرتکیه می کنند:
- استفاده از مدیران اجرایی در سمتهای مهم توسعه منابع انسانی؛
- ارتباطات رسمی با تلاشهای برنامه ریزی استراتژیک؛
- گفتگو و مباحثات وسیع با رهبران کسب و کار و تجارت؛
- بررسیهای بیرونی و درونی مشتریان.
این ارزیابیهای رسمی نیازها ممکن است به نظر شبیه اقدامی آشکار در ایجاد فرایند توسعه رهبری باشد. این ارزیابیها به هیچ وجه در سطح کلان انجام نمی‌شود. نقش رهبران در همه سطوح این است که برای افراد روشن سازند که آنها لایق دستیابی به چیزی بیشتر از آنچه فکر می‌کنند، هستند و نباید به جایی که در حال حاضر هستند، راضی باشند‌.
رهبری تحول آفرین در هزاره سوم باید از طریق تعاملاتی که مبتنی بر بینشها، دانش و مسئولیتهایی مشترک برای دستیابی به خروجیهاست، اعمال شود و این تعاملات باید بین رهبران بزرگ شرکت (مدیران ارشد) و اعضای سازمان (افراد درون سازمان، تابعان سازمان) رخ دهد
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .

بسترسازی و توسعه فرهنگ سازماني با مفاهيم تفكر ناب

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

بسترسازی و توسعه فرهنگ سازماني با مفاهيم تفكر ناب

 

چكيده: تفكر ناب (Lean Thinking) مشتمل بر پنج اصل راهنماي و نحوه كاربرد آن است. سيستمي كه در آن همگان ، اعم از كاركنان خود سيستم و يا نهادها و افرادي كه به نوعي با آن مرتبط هستنديعني تامين كنندگان ، خريداران و مصرف كنندگان ، در نهايت به رضايت و خشنودي خواهند رسيد. در تفكر ناب ، ارزش هر محصول دقيقاً تعيين و جريان ارزشي آن محصول شناسايي مي شود . حركت بدون وقفه دراين جريان ارزش ايجاد مي گردد و به خريدار امكان داده مي شود تا اين ارزش را از توليد كننده بيرون بكشد. در تفكر ناب تعقيب و رسيدن به كمال مطلوب مد نظر قرار مي گيرد، در اين تفكر سعي مي شود هر فعاليتي كه جاذب و مصرف كننده منابع و ذخائر است ولي هيچ ارزشي براي مشتري نمي آفريند، حذف شود . با اين تفكر مي توان از حيطه ساخت و توليد پارافراتر گذاشت و براي تكوين محصولات جديد، زنجيره توليد وخدمات پس از فروش نيز از آن بهره برد.
واژگان كليدي:
ناب، تفكر ناب، اصول تفكر ناب، اتلاف توليد، ارزش، مودا
مقدمه:
به طور يقين به جهت افزايش بهره وري و كاهش هزينه هاي موجود در سازمان ضرورت استفاده از روش هاي مطرح دنيا از قبيل تفكر ناب لازم مي گردد،اين متد در اكثر نقاط جهان توسط افرادي سخت كوش اجرا گرديده و آنها با تشكيل تيم هاي تخصصي مورد نياز، به انجام كارهاي گروهي در جهت شناسايي اتلافها مبادرت نمودند آنها توانستند مشكلات زيادي را از سر راه برداشته و شركت يا سازمانشان را به موقعيت هاي عالي برساند. پس لازم مي باشد جهت اجرا آنها دقت لازم را داشت و تمام موارد را گام به گام و اصولي اجرا نمود و در تمام مراحل اجرا از حمايت مدير ارشد سازمان برخوردار بود.
" ناب " چيست ؟
به طور اساسي دو تعريف از " ناب " وجود دارد:
1- نگرش سيستمي: جهت حذف ضايعات از طريق بهبود مستمر و2- فرايند كسب وكار جامع - نه فقط توليدي .
مديريت ناب فقط به يك فعاليت خاص محدود نمي شود بلكه تمام فعاليتهاي يك كسب و كار را از زمان طراحي محصول تا خدمات پس از فروش در بر مي گيرد .سازمان هاي مختلف مي بايست تشخيص دهند كه " ناب " يك سفر است كه كسي هرگز به" مقصد آن " نمي رسد . در نظر بگيريد كه تويوتا به مدت 50 سال در اين سفر بوده است وهنوز براي رسيدن به مقصد آن تلاش مي كند. هيچ فرمول يا مدل واحدي وجود ندارد . هركسب وكاري بايد " ناب " را متناسب با شرايط خود پياده كند . چرا مي گوييم " ناب " يك فرايند كسب وكار جامع مي باشد در حالي كه اصول آنرا مي توان در واحدهاي ستادي نيز پياده كرد ؟ به طور مثال ، در دهه 1990 ، يك شركت بزرگ با بكارگيري ابزارهاي مديريت ناب تشخيص داد هزينه دوباره كاري كاركنان ستادي ، بيش از جمع هزينه دوباره كاري واسقاطي كارخانه مي باشد . ابزار" ناب " مانند : كايزن ، نقشه برداري جريان ارزش وتيم ها ، به طور موفقيت آميزي در سازمانهاي بزرگ خدماتي " ناب " ، همچون : بيمه عمر لينكولن و انجمن كمك رساني جهت لوترانس ، اجرا شده است .
بيست نوع ابزار و تكنيك " ناب " وجود دارد كه همگي با مقوله اندازه گيري در ارتباط هستند.بسياري ازاين ابزارها وابسته بهم مي باشند ، هرچند يك مجموعه يا نقشه راه اجرايي استقراريافته اي، موجود نمي باشد. هرسازماني اندازه و نوع منحصر به فردي دارد، اما مجدداً اين ابزارهاي ناب هستند كه تمامي كاركردهاي آن سازمان را در بر مي گيرند. بسياري از اين ابزارها مي توانند دريك كسب و كار بهم بپيوندند ، خواه يك ستاد پشتيباني جهت توليد باشد ، خواه يك سازمان خدماتي .
دواندازه گيري عمده " ناب " وجود دارد : 1- گردش موجودي و 2- زمان انتظار .
طبق گزارشات موجود ، تنها حدود 20% از توليد كنندگان ايالات متحده در سفر " ناب " مي باشند . احتمالا ً بسياري از اين عذرها را شنيده ايد : " ما متفاوتيم " ، " فرايند ما بسيار پيچيده است " ، " مدت زمان زيادي براي اجرا لازم است " ، " ناب تأثيري در كسب و كار ما ندارد" و" ما هيچ گونه تهديد رقابتي را نمي بينيم " . افرادي كه اين بهانه ها وعذرها را مي آورند ، اغلب براي رقابتي شدن تصميمي نگرفته اند .
آغاز تاريخي روش توليد ناب
سرآغاز و منشاء اصلي شكل گيري روش توليد ناب،شركت تويوتا در جزيره ناگويا ژاپن مي باشد. در ابتدا خانواده تويودا در صنعت ماشين آلات نساجي فعاليت مي نمودند. در دهه 1930 به دليل نيازشديددولت ژاپن شركت تويوتا وارد صنعت وسايل نقليه موتوري گرديد. در آن سالها اين شركت بامشكلاتي از قبيل بازار داخلي كوچك ، نيروي كار ثابت ، فقدان سرمايه كافي و رقباي خارجي علاقه مند به بازار ژاپن روبرو بود. آي جي تويودا (EIJI TOYODA) با مهندس شركت تااي چي اوهنو به آمريكا سفركرده واز شركت اتومبيل سازي فورد بازديد به عمل آوردند و نهايتا به اين نتيجه رسيدند كه اصول توليدانبوه قابليت پياده سازي در ژاپن را ندارد و اين سيستم پر ازمودا (اتلاف) است . برهمين اساس ، آنها شيوه جديد از توليد كه بعدها توليد ناب نام گرفت را ايجاد كردند.
تفكر ناب چيست و چه اصولي دارد ؟
عرصه كنوني كسب و كار ، تصويري جديد از سازمان ارائه مي كند كه با اين نگرش جديد ، سازمان مجموعه‌اي از فرايندهايي است كه هدف آنها ايجاد ارزش براي مشتريست و مستلزم ايجاد ارزش براي مشتري ، آفرينش ارزش در خود سازمان است . برنامه سازماني كه مي خواهد رويكرد فوق را دنبال كند در وهله اول ورود به حوزه سيگماهاست و در مرحله بعد طي مراحل بهبود تا رسيدن به سطح شش‌سيگما (Six Sigma) يعني 3.4 خطا در يك ميليون فرصت مي‌باشد . مفهوم بنيادي تفكر ناب ، در ريشه‌کن كردن اتلاف و آفرينش ارزش در سازمان نهفته است . تفکر ناب نگرشي است برای افزايش بهره‌وري و ارزش‌آفريني مستمر و حداقل کردن هزينه‌ها و اتلافات ؛ به اين ترتيب مي‌توان دروازه ورود به سرزمين سيگماها را رفع عيوب ، اتلافات و خطاهاي مشهود از طريق روش هاي سريع، نظير مفاهيم و تكنيكهاي تفكر ناب دانست ؛ چرا كه براي افزايش نرخ سيگما نياز است افزايش نمايي در كاهش عيوب و اتلافات بوجود آيد.

تفكر ناب را مي‌توان در پنج اصل خلاصه نمود ؛ با درك دقيق اين اصول و سپس با تلاش براي گره زدن آنها به يكديگر ، مي‌توان ضمن بكارگيري كامل شيوه‌ها و فنون ناب به راهكاري پايدار در ناب‌سازي سازمان و فرايندهاي آن دست يافت . اين پنج اصل عبارتند از:
1- تعيين دقيق ارزش هر محصول معين (Value) .
2- شناسايي جريان ارزش محصول (Value Stream) .
3- ايجاد حركت بدون وقفه در اين ارزش (Flow) .
4- امكان دادن به مشتري تا بتواند اين ارزش را از توليد كننده بيرون بكشد (Pull ) .
5- تعقيب كمال (Perfection) .
اصل اول - تعيين ارزش (Value)
نقطه شروع اساسي تفكر ناب ، ارزش است . اين تنها مصرف كننده نهايي است كه مي‌تواند ارزش را تعريف كند و ارزش ، تنها هنگامي داراي معنا و مفهوم است كه در چهارچوب يك محصول معين بيان شود ، محصولي كه نيازهاي مصرف‌كننده خود را با قيمتي معين و در زماني معين برآورده سازد . توجه داشته باشيم كه اين توليدكننده است كه ارزش را مي‌آفريند .
در اين اصل دو موضوع بايستي موردتوجه قرار گيرد ؛ يكي محصولات معيني است كه توليدكننده منتظر است تا مصرف‌كنندگان معيني ، در ازاي قيمت معيني آنها را خريداري كنند تا سبب چرخش كسب و كار شركت باشد و ديگري نحوه اصلاح عمليات توليد و كيفيت تحويل اين محصولات است به گونه‌اي كه بطور پيوسته از هزينه‌هاي اصلي آنها كاسته شود . از اين رو ، تفكر ناب بايد با تلاشي آگاهانه آغاز شود. براي تعريف دقيق ارزش در چهارچوب محصولاتي معين كه واجد قابليتهاي معيني هستند و در ازاي بهايي معين ارائه مي‌شوند كه حاصل برقراري گفتگو با مشتريان معين است .
بنگاههاي اقتصادي ناب پيوسته بايد همراه با گروه‌هاي محصول خود ، به بازنگري مستمر ارزش بپردازند و همواره از خود بپرسند كه آيا بهترين تعريف را براي آن يافته‌اند ؟ ضرورت بسيار دارد كه توليد كنندگان به تعريف مجدد ارزش بپردازند چرا كه اين امر كليد دستيابي به خريداران بيشتر است و توانايي يافتن خريداران بيشتر و فروش سريعتر ، اهميت بسياري براي موفقيت در تفكر ناب دارد . سازمان هاي ناب در اين صورت ، خواهند توانست مقادير قابل توجهي از منابع و ذخاير خود را آزاد كنند .
عنصر نهايي در تعريف ارزش ، هزينه هدف است . وقتي محصول تعريف مي‌شود ، مهمترين وظيفه در امر تعيين ارزش ، آن است كه بر اساس مقدار منابع و نيروي موردنياز براي ساخت محصولي كه واجد مشخصات و قابليتهاي معيني است هزينه هدف تعيين شود ، بشرط آنكه اتلاف(Muda) مشهود و موجود در فرايند حذف شده باشد .
بنگاههاي اقتصادي ناب مجموعه قيمتها و مشخصه‌هايي را كه توسط شركتهاي معمول و متعارف به خريداران پيشنهاد مي‌شود ، بررسي مي‌كنند و سپس مي‌پرسند از طريق كاربرد شيوه‌هاي ناب ، چه مقدار از هزينه‌ها قابل كاهش است و آنها در واقع مي‌پرسند كه هزينه بدون موداي (Muda Free Cost) اين محصول ، وقتي كه گامهاي غيرضروري حذف شوند و ارزش به حركت درآيد ، چقدر خواهد بود ؟ چنين هزينه هدفي به طور قطع ، بسيار پايين تر از هزينه‌هايي است كه رقبا متحمل مي‌شوند . كوتاه سخن اينكه تعيين درست ارزش ، نخستين گام در راستاي تفكر ناب است و راهي كه به تهيه كالا يا خدمات اشتباه مي‌انجامد همانا اتلاف (Muda) است

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .


روزنامه رسمی

مشاوره ثبت شرکت
دفاتر پستی منتخب

ثبت شرکت برای اتباع خارجی

موضوعات پرکاربرد ثبتی :
ثبت شرکت در سراسر ایران

ثبت شرکت در تهران
سایر محلات تهران
تماس
کرکره برقی پارکینگدرب ضد سرقتصندلی پلاستیکی , کاشت مو , مزوتراپی