ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت
هزينه و تمايل به فروش
فرض کنيد مالک خانه اي هستيد و مي خواهيد آن را نقاشي کنيد. براي انجام اين کار به 4 مؤسسه خدمات نقاشي مراجعه مي کنيد. هر 4 مؤسسه با وجود قيمت مشخص تمايل دارند خانه شما را نقاشي کنند. شما تصميم مي گيريد نقاشي خانه خود را به مناقصه بگذاريد و هر مؤسسه که قيمتي کم تر پيشنهاد کند، نقاشي خانه را به او واگذار کنيد.
هر يک از 4 نقاش در صورتي تمايل به انجام اين کار دارند که قيمت يا دستمزد پرداختي به آن ها بيش از هزينه باشد. منظور از هزينه در اين جا همان هزينه فرصت است: اين هزينه شامل رنگ، قلم نقاشي، و ساير ابزار مورد نياز است. علاوه بر اين، ارزشي را که نقاش براي وقت خود قائل است نيز بايد در نظرن بگيريم. جدول 7.3 هزينه 4 نقاش را نشان مي دهد. از آن جا که هزينه يکي از نقاش ها از ديگران کم تر است شما کار را به او مي دهيد، در واقع هزينه براي نشان دادن تمايل نقاش به فروش خدمات خود معيار خوبي است. هر نقاش تمايل دارد خدمات خود را به قيمتي بيش از هزينه ها بفروشد، در قيمت کم تر از هزينه ها تمايلي به ارائه خدمات ندارد و در حالتي که قيمت و هزينه ها برابر باشند، نسبت به انجام کار بي تفاوت است.
با آغاز مناقصه، قيمت هاي پيشنهادي از سطح بالا به تدريج با رقابت نقاش ها براي گرفتن کار کاهش مي يابد. قيمت پيشنهادي نقاش چهارم 600 دلار يا کم تر از اين مبلغ است، او تنها برنده مناقصه است. اين نقاش از انجام کار راضي است زيرا هزينه او 500 دلار است. سه نقاش ديگر تمايلي به انجام کار با مبلغي کم تر از 600 دلار ندارند. در هر صورت کار نقاشي به کسي واگذار مي شود که کم ترين هزينه را دارد.
نقاش چهارم از اين کار چه سودي مي برد؟ اين نقاش حاضر بود با 500 دلار نقاشيِ خانه را انجام دهد در حالي که با مبلغ 600 دلار برنده مناقصه شده است، بنابراين اضافه رفاه نقاش (اضافه رفاه توليد کننده) 100 دلار است. اضافه رفاه توليد کننده برابر است با مبلغ دريافتي منهاي هزينه هاي توليد. اضافه رفاه توليد کننده منافع ناشي از حضور و مشارکت فروشندگان در بازار را اندازه گيري مي کند.
حال يک مثال متفاوت را بررسي مي کنيم. فرض کنيد شما مالک دو خانه هستيد و هر دو نياز به نقاش دارند. بار ديگر براي واگذاري کار نقاشي دو خانه اقدام به برگزاري مناقصه بين 4 نقاش مي کنيد.
براي ساده تر شدن مسئله فرض مي کنيم هيچ نقاشي قادر به رنگ کردن هر دو خانه نيست و مبلغي که شما پرداخت مي کنيد براي هر دو خانه يکسان است. بنابراين قيمت تا زماني که هنوز دو نقاش در مناقصه حضور دارند کاهش مي يابد.
در اين حالت مناقصه زماني متوقف مي شود که نقاش سوم و چهارم پيشنهاد مي کنند که نقاشي را با قيمت 800 دلار يا کم تر انجام مي دهند. در اين قيمت پيشنهادي دو نقاش ديگر که حاضر نيستند نقاشي را با اين مبلغ يا کم تر انجام دهند از مناقصه خارج مي شوند. اضافه رفاه نقاش چهارم 300 دلار و اضافه رفاه نقاش سوم 200 دلار است. بنابراين اضافه رفاه توليد کننده در اين بازار 500 دلار است.
جدول 1 هزینه چهار فروشنده.
فروشنده |
نقاش نخست |
نقاش دوم |
نقاش سوم |
نقاش چهارم |
هزینه به دلار |
500 |
600 |
800 |
900 |
محاسبه اضافه رفاه توليد کننده با استفاده از منحني عرضه
همان طور که اضافه رفاه مصرف کننده ارتباط نزديک با منحني تقاضا دارد، اضافه رفاه توليد کننده نيز با منحني عرضه در ارتباط است. براي درک بيش تر همان مثالي قبلي را دنبال مي کنيم.
ابتدا با توجه به هزينه هاي 4 نقاش، جدول عرضه را استخراج مي کنيم. جدول 2 جدول عرضه مطابق با هزينه ها در جدول 1 است. اگر قيمت کم تر از 500 دلار باشد هيچ يک از 4 نقاش تمايلي به انجام کار ندارند؛ در اين حالت مقدار عرضه صفر است. اگر قيمت بين 500 و 600 دلار باشد، فقط نقاش چهارم تمايل به انجام کار دارد، در اين حالت مقدار عرضه 1 است. اگر قيمت بين 600 و 800 دلار باشد، نقاش سوم و نقاش چهارم تمايل به پذيرش کار دارند، در اين حالت مقدار عرضه 2 است و به همين ترتيب مي توانيم جدول 2 را تفسير کنيم. بنابراين جدول عرضه از هزينه هاي 4 نقاش به دست آمده است.
جدول 2 جدول عرضه ی چهار فروشنده جدول 1.
قیمت به دلار |
فروشنده |
مقدار عرضه |
900 و بیشتر |
چهار نقاش |
4 |
در نمودار 1 منحني عرضه مربوط به جدول 2 را مي بينيد. دقت کنيد که ارتفاع منحني عرضه هزينه هاي هر فروشنده را نشان مي دهد. در هر مقدار، قيمت تعيين شده به وسيله منحني عرضه نشان دهنده هزينه فروشنده نهايي است. فروشنده نهايي فروشنده اي است که با کاهش قيمت قبل از سايرين بازار را ترک مي کند. مثلاً در مقدار 4 واحد (4 خانه) ارتفاع منحني عرضه برابر 900 دلار است. 900 دلار هزينه اي است که نقاش نخست (فروشنده نهايي) براي نقاشي خانه هزينه مي کند. اگر مقدار عرضه 3 واحد باشد (3 خانه) ارتفاع منحني عرضه 800 دلار بوده است که هزينه نهايي نقاش دوم (فروشنده نهايي) را نشان مي دهد.
نمودار 1 منحني عرضه. نمودار فوق منحني عرضه مربوط به جدول عرضه 2 است. دقت کنيد که ارتفاع منحني عرضه، نشان دهنده عرضه هاي فروشنده است.
از آن جا که منحني عرضه نشان دهنده هزينه هاي فروشنده است، از اين منحني براي محاسبه اضافه رفاه توليد کننده مي توانيم استفاده کنيم. با استفاده از منحني عرضه رسم شده در نمودار 2 مي توانيم اضافه رفاه توليد کننده را در اين مثال محاسبه کنيم. با توجه به نمودار 2 (الف) فرض مي کنيم قيمت 600 دلار باشد. در اين حالت مقدار عرضه 1 واحد است. دقت کنيد که ناحيه زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه برابر 100 دلار است. اين مبلغ دقيقاً با اضافه رفاه توليد کننده، که ما قبلاً در مورد نقاش چهارم محاسبه کرديم، برابر است.
نمودار 2 (ب) اضافه رفاه توليد کننده را در قيمت 800 دلار نشان مي دهد. در اين حالت مساحت ناحيه زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه با مساحت 2 مستطيل برابر است. مساحت اين ناحيه برابر 500 دلار است، همان مبلغي که قبلاً در محاسبه اضافه رفاه توليد کننده براي نقاش سوم و چهارم، که دو خانه را رنگ مي کردند، به دست آورديم.
نتيجه به دست آمده از اين مثال در مورد تمامي منحني هاي عرضه قابل استفاده است: مساحت زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه با اضافه رفاه توليد کننده در بازار برابر است. منطق اين مسئله کاملاً روشن است: ارتفاع منحني عرضه نشان دهنده هزينه هاي فروشنده، و تفاوت بين قيمت و هزينه هاي توليد با اضافه رفاه هر فروشنده برابر است. بنابراين مساحت کل با مجموع اضافه رفاه تمامي فروشندگان برابر است.
نمودار 2 محاسبه اضافه رفاه توليد کننده با استفاده از منحني عرضه. در بخش (الف) نمودار، قيمت کالا 600 دلار و اضافه توليد کننده 100 دلار است. در بخش (ب) قيمت کالا 800 دلار و اضافه رفاه توليد کننده 500 دلار است.
چگونه افزايش قيمت باعث افزايش اضافه رفاه توليد کننده مي شود؟
شما تعجب نمي کنيد اگر بشنويد فروشندگان هميشه تعادل دارند براي کالاهايي که به فروش مي رسانند مبلغي بيش تر دريافت کنند. از نظر شما با افزايش قيمت کالا اضافه رفاه فروشنده چه تغييري مي کند؟ با استفاده از مفهوم اضافه توليد کننده مي توانيم پاسخي دقيق ارائه کنيم.
در نمودار 3 يک منحني عرضه نمونه با شيب صعودي را ملاحظه مي کنيد، هر چند اين منحني عرضه با منحني عرضه پلکاني در نمودار قبلي تفاوت دارد، اما با استفاده از اين منحني و به همان روش قبلي مي توانيم اضافه رفاه توليد کننده را محاسبه کنيم: اضافه رفاه توليد کننده مساحت ناحيه زير خط قيمت و بالاي عرضه است. در نمودار 3 (الف)، قيمت p1 و اضافه رفاه توليد کننده با مساحت مثلث ABC برابر است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
هدیه ویژه طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی
ثبت شرکت – تغییرات – ارائه صورتجلسات –پلمپ دفاتر – کد اقتصادی –حسابداری – ثبت محدود
برنامه ريز اجتماعي بخشنده
براي ارزيابي نتايج بازار يک شخصيت فرضي جديد را به نام برنامه ريز اجتماعي بخشنده در تجزيه و تحليل خود وارد مي کنيم. برنامه ريز اجتماعي بخشنده يک حاکم قدرتمند و آگاه است. هدف اين برنامه ريز حداکثر کردن رفاه همگان در جامعه است. شما فکر مي کنيد اين برنامه ريز چه کاري بايد انجام دهد؟ آيا اين برنامه ريز بايد خريداران و فروشندگان را به حال خود بگذارد تا به طور طبيعي خودشان به وضعيت تعادل برسند؟ يا اين برنامه ريز مي تواند با تغيير نتايج بازار به طرق مختلف سطح رفاه را افزايش دهد.
براي پاسخ به اين پرسش، ابتدا بايد برنامه ريز چگونگي اندازه گيري سطح رفاه اقتصادي را در يک جامعه مشخص کند. يک معيار اندازه گيري رفاه اقتصادي مجموع اضافه رفاه توليد کننده و اضافه رفاه مصرف کننده است که به آن اضافه رفاه کل مي گوييم. اضافه رفاه مصرف کننده عبارت است از منافعي که خريداران از حضور در بازار به دست مي آورند و اضافه رفاه توليد کننده نيز سودي است که نصيب فروشندگان مي شود. بنابراين طبيعي است که ما از اضافه رفاه کل به عنوان يک شاخص رفاه اقتصادي جامعه استفاده کنيم.
براي درک بهتر اين شاخصِ رفاه اقتصادي، بار ديگر نحوه ي محاسبه اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده را يادآوري مي کنيم. اضافه رفاه مصرف کننده طبق تعريف برابر است با مبلغي که براي خريد مي پردازند- ارزش کالاها باري خريداران= اضافه رفاه مصرف کننده
به طور مشابه اضافه رفاه توليد کننده طبق تعريف برابر است با:
هزينه فروشندگان- مبلغ دريافتي فروشندگان= اضافه رفاه توليد کننده
با جمع اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده خواهيم داشت:
+ (مبلغي که براي خريد مي پردازند- ارزش کالاها براي خريداران= اضافه رفاه کل هزينه فروشندگان- مبلغ دريافتي فروشندگان)
مبلغ پرداختي از سوي خريداران دقيقاً با مبلغ دريافتي توسط فروشندگان برابر است. بنابراين اين دو جمله در عبارت يکديگر را حذف مي کنند. نتيجه آن که مي توانيم اضافه رفاه کل را به صورت زير بنويسيم:
هزينه فروشندگان- ارزش کالاها براي خريداران= اضافه رفاه کل
اضافه رفاه کل در بازار کل، ارزشي است که خريداران از کالاها به دست مي آورند. همين ارزش با تمايل به پرداخت آن ها براي خريد کالاها منهاي هزينه کل فروشندگان براي توليد به دست مي آيد.
چنان چه يک تخصيص منابع اضافه رفاه کل را حداکثر کند در اين صورت مي گوييم يک تخصيصِ کارامد يا کارا انجام شده است. چنان چه تخصيصي غيرکارامد باشد، بخشي از منافع ناشي از مبادله بين خريداران و فروشندگان از دست مي رود. مثلاً تخصيص منابع زماني ناکارامد است که کالايي از سوي فروشندگان با حداقل هزينه توليد نشود. در اين حالت حرکت توليد از يک توليد کننده با هزينه بالا به سمت توليد کننده اي با هزينه پايين باعث کاهش هزينه کل تمامي فروشندگان مي شود و در نتيجه اضافه رفاه کل افزايش مي يابد. به همين ترتيب يک تخصيص منابع زماني کارامد است که کالا از سوي خريداراني که قيمت آن کالا را بيش از حد مي دانند، خريداري نشود. در اين حالت انتقال مصرف کالا از خريداري که کالا را کم تر از حد واقعي قيمت گذاري کرده به سمت خريداري که کالا را بيش تر ارزش گذاري کرده است، موجب افزايش اضافه رفاه کل مي شود.
علاوه بر کارايي، برنامه ريز اجتماعي ممکن است به مسئله عدالت نيز توجه کند. عدالت عبارت است از توزيع منصفانه رفاه بين خريداران و فروشندگان مختلف. از يک جنبه منافع ناشي از تجارت در بازار شبيه کيکي است که بين شرکت کنندگان در بازار تقسيم مي شود. مسئله کاراي به اين پرسش مربوط مي شود که کيک تا چه اندازه مي تواند بزرگ باشد. در حالي که مسئله عدالت تقسيم عادلانه کيک است. ارزيابي عدالت از نتايج بازار بسيار مشکل تر از ارزيابي کارايي بازار است. از آن جا که کارايي يک هدف عيني است و زمينه هاي اثباتي قطعي براي قضاوت در مورد آن وجود دارد، در حالي که عدالت با قضاوت هاي دستوري، که خارج از حوزه اقتصادند و بيش تر به حوزه فلسفه سياسي مربوط مي شوند، درگير است.
در اين مقاله بحث خود را بر روي کارايي به عنوان هدف برنامه ريز اجتماعي متمرکز مي کنيم. به خاطر داشته باشيد که به هر حال تصميم گيرندگان واقعي اغلب به مسئله عدالت نيز توجه دارند. به عبارت ديگر تصميم گيران سياسي هم به اندازه يا بزرگي کيک اقتصاد توجه دارند و هم به چگونگي توزيع قطعات کيک بين اعضا در جامعه.
ارزيابي تعادل بازار
نمودار 1 نشان دهنده اضافه رفاه توليد کننده و مصرف کننده در وضعيت تعادل عرضه و تقاضاست. به خاطر بياوريد که اضافه رفاه مصرف کننده برابر است با مساحت ناحيه بالاي خط قيمت برابر است و زير منحني تقاضا و اضافه رفاه توليد کننده برابر است با مساحت ناحيه زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه. بنابراين مساحت کل ناحيه بين منحني هاي عرضه و تقاضا تا نقطه تعادل با اضافه رفاه کل برابر است.
آيا در چنين تعادلي تخصيص منابع به طور کارامد انجام شده است؟ آيا در اين وضعيت اضافه رفاه کل حداکثر شده است؟ براي پاسخ به اين پرسش ها به خاطر بياوريد که وقتي بازار در تعادل است قيمت تعيين مي کند که چه تعداد از خريداران و فروشندگان در بازار حضور دارند. آن خريداراني که بيش از قيمت کالا براي آن ارزش قائل اند (پاره خط AB بر روي منحني تقاضا) آن کالا را براي خريد انتخاب مي کنند و خريداراني که ارزش کالا را کم تر از قيمت آن ارزيابي مي کنند (پاره خط EB بر روي منحني تقاضا) کالا را خريداري نخواهند کرد. به همين ترتيب فروشندگاني که هزينه هايشان کم تر از قيمت است (پاره خط CE روي منحني عرضه) به توليد و فروش کالا مي پردازند و فروشندگاني که هزينه هايشان بيش تر از قيمت است (پاره خط ED روي منحني عرضه) کالايي توليد نمي کنند.
اين مشاهدات به دو نتيجه مهم زير منجر مي شوند:
1. بازارهاي آزاد عرضه کالاها را در اختيار آن دسته از خريداراني مي گذارند که براي کالاها بيش ترين ارزش را قائل اند. بيش ترين ارزش کالا همان تمايل خريداران به پرداخت است.
نمودار 1 اضافه رفاه مصرف کننده و توليد کننده در تعادل بازار. رفاه کل با مجموعه اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده، يا مساحت ناحيه بين منحني عرضه و منحني تقاضا تا نقطه تعادل برابر است.
2. بازارهاي آزاد براي کالاهاي فروشندگاني که محصول را مي توانند با حداقل هزينه توليد کنند، تقاضا ايجاد مي کنند.
بنابراين با وجود مقدار توليد شده و فروخته شده در نقطه تعادل بازار برنامه ريز اجتماعي به هيچ وجه نمي تواند با تغيير تخصيص مصرف بين خريداران با تغيير تخصيص توليد بين فروشندگان، موجب افزايش رفاه اقتصادي شود.
آيا برنامه ريز اجتماعي مي تواند با افزايش يا کاهش مقدار کالا رفاه اقتصادي کل را افزايش دهد؟
به دليل زير پاسخ به اين پرسش منفي است.
3. بازارهاي آزاد هميشه مقداري از کالاها را توليد مي کنند که مجموع اضافه رفاه توليد کننده و مصرف کننده حداکثر شود.
براي درک صحت عبارت شماه 3، نمودار 2 را ببينيد. بار ديگر يادآوري مي کنيم که منحني تقاضا نشان دهنده ارزشي است که خريداران براي کالا قائل هستند و منحني عرضه نشان دهنده هزينه توليد فروشندگان. در مقادير کم تر از سطح تعادل، ارزشي که خريداران براي کالا قائل هستند بيش از هزينه فروشندگان است. در اين ناحيه افزايش مقدار، موجب افزايش اضافه رفاه کل مي شود. اين رشد اضافه رفاه تا جايي که مقدار به وضعيت تعادل برسد ادامه خواهد يافت. در سطحي بيش از مقدار تعادلي، ارزش کالاها در نظر خريداران کم تر از هزينه هاي توليد است. به عبارت ديگر با توليد بيش از مقدار تعادلي اضافه رفاه کل کاهش مي يابد. سه عبارت فوق بر اين نکته تأکيد دارند که تعادل عرضه و تقاضا مجموع اضافه رفاه مصرف کننده و توليد کننده را حداکثر مي کند. به عبارت ديگر وضعيت تعادل نشان دهنده تخصيص کارامد منابع است. بنابراين وظيفه برنامه ريز اجتماعي بخشنده بسيار آسان است: او مي تواند بازار را به حال خود واگذارد همان طور که قبلاً با آن آشنا شده بود. سياست واگذاري بازار به حال خود را با عبارت لسه فر (1) بيان مي کنيم؛ يعني «بگذار انجام شود».
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
چه چيز تعيين کننده بزرگ بودن يا کوچک بودن بار مالياتي است؟ پاسخ اين است که: کشش هاي قيمتي عرضه و تقاضا که واکنش مقدار عرضه و تقاضا را در مقابل تغييرات قيمت نشان مي دهند، معيار اندازه گيري بار مالياتي هستند.
در ابتدا به بررسي اين مسئله مي پردازيم که چگونه کشش عرضه بر مقدار بار مالياتي اثر مي گذارد. در دو نمودار 1 (الف) و 1 (ب)، منحني تقاضا و مقدار ماليات يکسان در نظر گرفته شده اند. در بخش (الف) منحني عرضه نسبتاً بي کشش است: بنابراين با تغيير قيمت، مقدار عرضه تغييري اندک خواهد داشت. در بخش (ب) منحني عرضه نسبتاً پرکشش است: بنابراين با تغيير قيمت، مقدار عرضه بسيار بيش تر تغيير خواهد داشت. دقت کنيد که مساحت مثلث بين دو منحني عرضه و تقاضا مقدار بار مالياتي است، وقتي منحني عرضه پرکشش تر است مقدار بار مالياتي بزرگ تر مي شود.
به طور مشابه دو نمودار 1 (ج) و 1 (د) نشان مي دهند که کشش قيمتي تقاضا بر مقدار بار مالياتي اثر دارد. در اين جا نيز منحني عرضه و مقدار ماليات را ثابت فرض کرده ايم. در بخش (ج) منحني تقاضا نسبتاً بي کشش و از اين رو مقدار بار مالياتي کوچک است. در بخش (د) منحني تقاضا نسبتاً پرکشش و به همين دليل مقدار بار مالياتي ناشي از وضع ماليات بزرگ تر است.
نتيجه حاصل از نمودار 1 را به سادگي مي توانيم توضيح دهيم. وضع ماليات از سوي دولت داراي يک بار مالياتي است زيرا باعث تغيير رفتار خريداران و فروشندگان مي شود. ماليات مبلغ پرداختي خريداران را افزايش مي دهد و به همين دليل مصرف آن ها کاهش مي يابد. به طور هم زمان ماليات باعث مي شود تا فروشندگان قيمت کم تري دريافت کنند و توليد خود را نيز کاهش دهند. به دليل همين تغييرات رفتاري است که حجم فعاليت بازار به مقداري کم تر از سطح بهينه کاهش مي يابد. کشش هاي عرضه و تقاضا، واکنش يا حساسيت خريداران و فروشندگان را نسبت به تغييرات قيمت اندازه گيري و از اين رو مقدار اختلال يا انحراف در نتايج بازار را تعيين مي کنند. بنابراين هر چه کشش هاي عرضه و تقاضا بيش تر باشند بار مالياتي نيز بيش تر است.
نمودار 1 اختلال مالياتي و کشش. در بخش هاي (الف) و (ب) نمودار، منحني تقاضا و مقدار ماليات ثابت، ولي کشش قيمتي عرضه متفاوت است. دقت کنيد که هر چه منحني عرضه پر کشش تر باشد بار اضافي ماليات بيش تر است. در بخش هاي (ج) و (د) نمودار، منحني عرضه و مقدار ماليات ثابت ولي کشش قيمتي تقاضا متفاوت است. مي بينيد که هر چه منحني تقاضا پر کشش تر باشد بار اضافي ماليات بيش تر خواهد بود.
مطالعه موردي: مباحثه درباره ي بار مالياتي
عرضه، تقاضا، کشش، بار مالياتي- تمامي اين نظريه هاي اقتصادي ممکن است به حد کافي براي شما گيج کننده باشند. اما چه باور کنيد، چه نکنيد همين نظريه ها هسته اصلي يک پرسش بسيار عميق و مهم سياسي را تشکيل مي دهند:
اندازه و بزرگي دولت بايد تا چه حد باشد؟ دليل اصلي متمرکز شدن مباحثات بر اين مفاهيم اين است که هر چه بار مالياتي ناشي از وضع ماليات بيش تر باشد، هزينه هاي اجراي برنامه هاي دولتي نيز بيش تر خواهد شد. اگر وضع ماليات در برگيرنده بار مالياتي بسيار زيادي باشد، همين زيان بزرگ دليلي بسيار خوب براي يک دولت ضعيف است که کم تر ماليات وضع کند. برعکس اگر وضع ماليات ها بار مالياتي اندکي به همراه داشته باشد، اجراي برنامه هاي دولت نيز کم تر از برنامه هاي ديگر هزينه خواهد داشت.
به هر حال مقدار و بزرگي بار مالياتي ناشي از وضع ماليات چقدر است؟ اين پرسشي است که اقتصاددانان در پاسخ به آن توافق نظر ندارند. براي درک ماهيت اين عدم توافق، به بررسي مهم ترين نوع ماليات در امريکا يا ماليات بر نيروي کار مي پردازيم. ماليات تأمين اجتماعي، ماليات بر بهداشت و درمان و تا حدي بسيار زياد، ماليات بر درآمدهاي دولتي انواع ماليات بر نيروي کار هستند. بسياري از ماليات هاي دولتي در واقع ماليات بر درآمدهاي نيروي کارند. ماليات بر نيروي کار باعث ايجاد اختلاف بين دستمزد پرداختي بنگاه و دستمزد دريافتي کارگران مي شود. اگر تمامي انواع ماليات هاي نيروي کار را با يکديگر جمع کنيم، نرخ نهايي ماليات بر درآمد نيروي کار (يا ماليات بر آخرين دلار درآمدي) براي بسياري از کارگران حدود 50 درصد است.
هر چند تعيين مقدار ماليات بر درآمد نيروي کار بسيار آسان است ولي بار مالياتي ناشي از آن چندان روشن نيست. اقتصاددانان بر سر اين موضوع که نرخ نهايي ماليات 50 درصد داراي بار مالياتي اندک يا زياد است، توافق ندارند. اين عدم توافق به علت اختلاف ديدگاه اقتصاددانان درباره کشش عرضه نيروي کار است.
اقتصادداناني که مي گويند ماليات بردرآمد نيروي کار چندان اختلالي ايجاد نمي کند، اعتقاد دارند که عرضه نيروي کار نسبتاً کم کشش است. اکثر مردم صرف نظر از دستمزدي که مي گيرند تمام وقت کار مي کنند.
اگر اين ديدگاه درست باشد، منحني عرضه نيروي کار بايد تقريباً عمودي شود و از اين رو ماليات بر نيروي کار، بار مالياتي اندکي دارد.
اقتصادداناني که مي گويند ماليات بر درآمد نيروي کار اختلال زيادي ايجاد مي کند، اعتقاد دارند که عرضه نيروي کار نسبتاً پرکشش است. براساس عقيده اين اقتصاددانان ممکن است عرضه نيروي کار از سوي برخي گروه هاي کارگري کم کشش باشد ولي اکثر گروه هاي ديگر به انگيزه هاي خود واکنش نشان مي دهند، در ادامه به ارائه چند مثال مي پردازيم:
* بسياري از کارگران مي توانند ساعات کاري خود را (مثلاً از طريق اضافه کاري) تنظيم کنند.
* بسياري از خانوارها شغل و درآمد دوم دارند (غالباً خانم هاي خانه دار و متأهل و صاحب فرزند) اين خانم ها هزينه هاي خانه داري بدون دستمزد را با دستمزد کارکردن در بازار مقايسه مي کنند. پس از اين مقايسه تصميم مي گيرند که وارد بازار شوند يا نشوند؟ اين افراد منافع ناشي از ماندن در خانه (مثلاً صرفه جويي در هزينه مهد کودک) را با دستمزد و درآمد ناشي از کار در خارج از خانه مقايسه مي کنند.
* بسياري از افراد مسن به علت کم بودن حقوق و دستمزد دريافتي خود تقاضاي بازنشستگي دارند. به محض بازنشسته شدن مي توانند با توجه به دستمزد بازار به يک کار نيمه وقت روي آورند.
* برخي مردم درگير فعاليت هاي اقتصادي غيرقانوني مانند قاچاق دارو يا کارچاق کني (که درآمدهاي زيرميزي براي آن ها دارد) هستند. آن ها به اين ترتيب از پرداخت ماليات فرار مي کنند. اقتصاددانان اين نوع فعاليت ها را اقتصاد زيرزميني مي نامند. اين افراد تصميم مي گيرند که در يک اقتصاد زيرزميني فعاليت کنند يا در يک شغل قانوني. اين مجرمان بالقوه، درآمد ناشي از کار در اقتصاد زيرزميني را با دستمزد ناشي از کار قانوني مقايسه و تصميم نهايي را اتخاذ مي کنند. در هر يک از حالات فوق مقدار عرضه نيروي کار نسبت به دستمزد يا قيمت نيروي کار واکنش نشان مي دهد. بنابراين وقتي دولت بر درآمد کارگران ماليات وضع مي کند، در تصميم گيري آن ها اختلال ايجاد مي شود. ماليات بر نيروي کار (ماليات بر دستمزد يا درآمد کارگران) باعث کاهش ساعات کار کارگران مي شود، افراد خانه دار نيز ترجيح مي دهند در خانه بمانند و بازنشستگان نيز در کارکردن خود تجديدنظر مي کنند و اشخاص بي هدف نيز به جمع گروه فعال در اقتصاد زيرزميني ملحق مي شوند.
دو ديدگاه اخير درباره ي ماليات بر نيروي کار تا اين زمان نيز همچنان وجود دارند. به هر حال هر گاه ديديد که دو داوطلب يا نماينده سياسي درباره ي اين مسئله بحث مي کنند که آيا دولت بايد خدمات بيش تري ارائه کند يا بار مالياتي را کاهش دهد به خاطر بياوريد که بخشي از اين عدم توافق ناشي از ديدگاه هاي متفاوت افراد درباره ي کشش عرضه ي نيروي کار و مقدار بار مالياتي ناشي از وضع ماليات است.
کادر 1: هنري جورج و ماليات بر زمين
آيا يک ماليات مطلوب وجود دارد؟ هنري جورج فيلسوف و اقتصاددان امريکايي قرن نوزدهم در اين باره عقايدي داشت. او در سال 1879 در کتاب خود به نام رشد و فقر اظهار داشت که دولت بايد درآمد خود را با وضع ماليات بر زمين افزايش دهد. به عقيده او چنين مالياتي هم منصفانه و هم کارامد است. نظريات هنري جورج پيروزي سياسي بزرگي نصيب او کرد و در سال 1886 در يک مبارزه انتخاباتي براي تصاحب شهرداري نيويورک شکست خورد (هر چند از کانديداي حزب جمهوري خواه تئودور روزولت پيشي گرفته بود).
پيشنهاد هنري جورج براي ماليات بر زمين تا حد زيادي به مسئله توزيع رفاه اقتصادي توجه داشت. او از تضاد بين ثروت و تنزل خواسته رنج مي برد و عقيده داشت که منافع مالکين زمين (زمين داران) بيش از آن چيزي است که بايد از رشد سريع کل اقتصاد به دست آورند.
عقايد هنري جورج درباره ي ماليات زمين را با استفاده از ابزارهاي اقتصاد نوين مي توان درک کرد. ابتدا عرضه و تقاضاي بازار اجاره زمين را در نظر بگيريد. مهاجرت باعث افزايش جمعيت و پيشرفت هاي مربوط به فناوري باعث افزايش درآمد مي شود، تقاضا براي زمين نيز افزايش مي يابد. با اين وجود از آن جا که مقدارِ زمين ثابت است، عرضه زمين کاملاً کشش ناپذير خواهد بود. افزايش سريع تقاضا با وجود عرضه کاملاً کشش ناپذير منجر به افزايش در سطح اجاره تعادلي زمين مي شود، و همين رشد اقتصادي باز هم مالکين زمين را ثروتمندتر مي کند.
حال تعلق مالياتي مربوط به زمين را ملاحظه کنيد. بار مالياتي به بخشي از بازار که کم کشش تر است بيش تر تحميل مي شود. ماليات بر زمين اين اصل را در يک حالت حدي به کار مي برد زيرا کشش عرضه زمين صفر است و لذا مالکين زمين کل بار مالياتي را تحمل خواهند کرد.
حال به پرسش مربوط به کارايي مي پردازيم. زيان رفاهي ناشي از ماليات به کشش عرضه و تقاضا بستگي دارد. بنابراين بار ديگر تکرار مي کنيم که ماليات بر زمين يک حالت کاملاً حدي است. زيرا عرضه زمين کاملاً کشش ناپذير است و لذا ماليات بر زمين نمي تواند تأثيري بر تخصيص بازار داشته باشد. در اين جا زيان رفاهي ناشي از ماليات وجود ندارد و درآمد مالياتي دولت دقيقاً با زيان مالکين زمين برابر است. هر چند ماليات بر زمين ممکن است نظريه اي جذاب باشد ولي در عمل چندان مطلوب نيست. ماليات بر زمين نبايد موجب کاهش انگيزه هاي اقتصادي شود بلکه بايد فقط ماليات بر زمين باير باشد. با اين وجود ارزش يک قطعه زمين بستگي به ساير تحولات و مزيت هاي زمين نيز دارد، مزيت هايي مانند وجود نقصان پاک کننده هوا، احداث جاده ها و وجود فاضلاب. با وجود عرضه زمين هاي باير، وجود تسهيلات و مزيت هاي خاص باعث مي شود تا کشش عرضه بزرگ تر از صفر شود. اگر ماليات زمين بر اين نوع تسهيلات وضع شود آن گاه باعث اختلال در انگيزه ها مي شود. مالکين زمين در واکنش به اين نوع ماليات تسهيلات و امکانات خاصي براي زمين خود فراهم نمي کنند.
امروزه اقتصاددانانِ اندکي از نظريه هنري جورج درباره ي ماليات واحد بر زمين جانبداري مي کنند. نه فقط ماليات بر اين تسهيلات و امکانات يک مسئله بالقوه است بلکه درآمد مالياتي دولت از اين طريق آن قدر که ما فکر مي کنيم (در مقايسه با درآمدهاي هنگفت مالياتي دولت در دوران معاصر) زياد نيست. با اين وجود برخي از نظريات هنري جورج هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده است. در اين جا به ارزيابي يکي از بزرگ ترين اقتصاددانان يک قرن بعد از هنري جورج به نام ميلتون فريدمن اشاره مي کنيم: «به عقيده من بدترين نوع ماليات، ماليات بر مالکيت يک زمين باير و بدون تسهيلات و امکانات است، نظريه هنري جورج مربوط به سال هاي بسيار بسيار دور است».
بار مالياتي و اثر تغيير در ماليات ها بر درآمد مالياتي
ماليات به ندرت براي يک دوره ي طولاني ثابت باقي مي ماند. سياست گذاران در دولت هاي مرکزي، ايالتي، و محلي همواره افزايش يک ماليات و کاهش يک ماليات ديگر را مورد بررسي قرار مي دهند در اين بخش به بررسي اين مسئله مي پردازيم که تغيير مقدار ماليات چه اثري بر بار مالياتي و درآمد مالياتي دارد.
در نمودار 2 با فرض ثابت بودن منحني هاي عرضه و تقاضاي بازار، آثار ناشي از وضع ماليات کم، متوسط، و زياد را مي بينيد. بار مالياتي (کاهش اضافه رفاه کل وقتي ماليات باعث کاهش اندازه بازار به سطحي کم تر از سطح بهينه مي شود) با مساحت مثلث بين منحني هاي عرضه و تقاضا برابر است. در نمودار 2 (الف) وقتي ماليات بسيار کم است، مساحت مثلث بار مالياتي نيز بسيار کوچک است. ولي وقتي مقدار ماليات در بخش (ب) و (ج) افزايش مي يابد، بار مالياتي نيز بزرگ و بزرگ تر مي شود.
در واقع بار مالياتي با افزايش ماليات به نسبتي بيش تر افزايش مي يابد. دليل آن روشن است، زيرا بار مالياتي مساحت يک مثلث است و مساحت مثلث نيز به مجذور يا مربع اندازه ماليات بستگي دارد. مثلاً اگر مقدار ماليات دو برابر شود، قاعده و ارتفاع مثلث دو برابر، و از اين رو بار مالياتي 4 برابر مي شود. اگر مقدار ماليات 3 برابر شود، قاعده و ارتفاع مثلث سه برابر مي شوند، و بار مالياتي 9 برابر خواهد شد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت
بازار فولاد را در نظر بگيريد. بازار فولاد بازاري مناسب است تا به کمک آن به بررسي منافع و زيان هاي ناشي از تجارت بين الملل بپردازيم: فولاد در بسياري از کشورهاي جهان توليد مي شود و حجم تجارت فولاد در سطح جهان نيز بسيار زياد است. علاوه بر اين بازار فولاد بازاري است مورد توجه سياست گذاران اقتصادي، و براي حمايت از توليد کنندگان داخلي فولاد در مقابل رقباي خارجي غالباً محدوديت هاي وارداتي وضع مي شود. در ادامه به بررسي بازار فولاد در يک کشور فرضي در حالت خودکفايي مي پردازيم.
تعادل قبل از تجارت
براساس فرضيات در کشور مورد نظر ما بازار فولاد از بازار جهاني جداست. طبق مقررات دولتي صادرات و واردات فولاد انجام نمي شود و جريمه ي اين تجارت غيرقانوني به قدري زياد است که هيچ کس جرئت صادرات و واردات فولاد را ندارد.
از آن جا که هيچ نوع تجارت آزاد (تجارت در سطح بين الملل) در کشور فرضي ما وجود ندارد، بنابراين خريداران و فروشندگان همگي افراد اين کشور هستند. همان طور که در نمودار 1 مي بينيد قيمت داخلي، تعادل بين مقدار عرضه فروشندگان داخلي و مقدار تقاضاي خريداران داخلي را برقرار مي کند. در همين نمودار، اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده را قبل از تجارت ملاحظه مي کنيد. مجموع اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده، منافع خريداران و فروشندگان از بازار فولاد است.
حال فرض کنيد که پس از برگزاري انتخابات در اين کشور، رئيس جمهور جديد انتخاب شود.
رئيس جمهور جديد در شعارهاي انتخاباتي خود وعده تغييرات و توجه بيش تر به خواسته هاي رأي دهنگان را اعلام کرد. نخستين اقدام او جمع آوري گروهي از اقتصاددانان براي بررسي و ارزيابي سياست تجاري بسته (در مقابل تجارت آزاد) بود. او از اقتصاددانان خواست که به سه پرسش زير پاسخ دهند.
* اگر دولت واردات و صادرات فولاد را آزاد کند، قيمت فولاد و مقدار فروش فولاد در بازار داخلي چه تغييري مي کند؟
* چه کساني از تجارت آزاد فولاد سود مي برند و چه کساني زيان مي بينند، آيا منافع ناشي از تجارت آزاد بيش از زيان آن است؟
* آيا وضع تعرفه (ماليات بر واردات فولاد) و بهينه سازي واردات (محدوديت مقداري واردات فولاد) بايد بخشي از سياست تجارت جديد باشد؟
نمودار 1 تعادل قبل از تجارت. وقتي کشوري سياست خودکفايي در پيش مي گيرد و هيچ نوع تجارتي با ساير کشورها ندارد، تعادل بين عرضه و تقاضا را قيمت در داخل برقرار مي کند. در نمودار فوق، اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده را براي بازار فولاد يک کشور فرضي را در تعادلِ قبل از تجارت مي بينيد.
مزيت نسبي و قيمت جهاني
نخستين پرسشي که اقتصاددانان بايد به آن پاسخ دهند اين است که اين کشور مي تواند يک وارد کننده فولاد باشد يا صادر کننده آن؟ به عبارت ديگر با وجود تجارت آزاد، اين کشور بايد خريدار فولاد در بازار جهاني باشد يا فروشنده ي آن؟
براي پاسخ به اين پرسش، اقتصاددانان قيمت فولاد در داخل کشور را با قيمت فولاد در ساير کشورها مقايسه مي کنند. قيمت فولاد در بازارهاي جهاني را قيمت جهاني مي ناميم. اگر قيمت جهاني فولاد بيش از قيمت داخلي آن باشد، در اين صورت کشورِ فرضي با وجود تجارت آزاد، صادرکننده ي فولاد خواهد بود. توليد کنندگان اين کشور تمايل دارند که قيمت هاي بزرگ تر موجود در بازار جهاني فولاد را به دست آورند و به همين دليل آغاز به فروش فولاد به خريداران ساير کشورها مي کنند.
برعکس اگر قيمت جهاني فولاد کم تر از قيمت داخلي آن باشد، کشور فرضي ما يک وارد کننده ي فولاد خواهد شد، زيرا قيمت فولاد در ساير کشورها کم تر است و خريداران داخلي ترجيح مي دهند فولاد را از ساير کشورها بخرند.
با مقايسه ي قيمت جهاني و قيمت داخلي فولاد قبل از تجارت، مشخص مي شود که آيا کشور فوق در توليد و صدور فولاد مزيت نسبي دارد يا خير؟ قيمت داخلي فولاد نشان دهنده ي هزينه ي فرصت توليد فولاد است: چه منابع و کالاهايي را بايد براي توليد يک واحد اضافي فولاد از دست بدهيم. اگر قيمت داخلي فولاد کم است، هزينه توليد آن نيز کم است و از اين رو کشور فرضي ما در مقايسه با ساير کشورهاي جهان در توليد فولاد مزيت نسبي دارد. چنان چه قيمت داخلي فولاد بالا باشد، هزينه هاي توليد آن نيز زياد هستند و بنابراين ساير کشورهاي خارجي در توليد فولاد مزيت نسبي دارند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
براي بررسي آثار رفاهي ناشي از تجارت، بحث خود را با اين فرض آغاز مي کنيم که کشور مورد نظر ما در مقايسه با ساير کشورهاي جهان يک کشور کوچک است به طوري که اقدامات و فعاليت هاي آن، اثري قابل ملاحظه بر بازار جهاني ندارند. فرض کشور کوچک يک کاربرد خاص در تجزيه و تحليل بازار فولاد دارد: اگر کشور فرضي ما يک کشور کوچک باشد، تغيير در سياست تجاري اين کشور هيچ اثري بر قيمت جهاني فولاد نخواهد داشت. در اين صورت کشور کوچک در مقايسه با بازار جهاني قيمت پذير است. به عبارت ديگر، کشور کوچک نمي تواند بر قيمت جهاني فولاد اثر بگذارد و قيمت جهانی فولاد يک قيمت پذيرفته شده براي اين کشور خواهد بود. اين کشور مي تواند يک صادر کننده باشد و فولاد خود را با قيمت جهاني به فروش برساند و يا وارد کننده و خريدار فولاد با اين قيمت باشد.
فرض کشور کوچک، لزوماً فرضي ضروري براي تحليل منافع و زيان هاي ناشي از تجارت بين الملل نيست، ولي اين فرض تحليل را بسيار آسان تر مي کند و در عين حال نتايج قابل تعميم به حالت پيچيده تر در کشور بزرگ است.
منافع و زيان هاي کشور صادر کننده
در نمودار 1 وضعيتي را ملاحظه مي کنيد که قيمت تعادلي فولاد قبل از تجارت در کشور کوچک، کم تر از قيمت جهاني آن است. با وجود تجارت آزاد، قيمت تعادلي داخلي فولاد به سطح قيمت جهاني مي رسد. هيچ فروشنده فولاد قيمتي کم تر از قيمت جهاني را قبول ندارد و هيچ خريداري حاضر نيست قيمتي بيش تر از قيمت جهاني بپردازد. چنان چه قيمت داخلي و قيمت جهاني مساوي شوند، مقدار عرضه و تقاضاي داخلي با يکديگر مساوي نخواهند بود. منحني عرضه، مقدار عرضه فولاد از سوي فروشندگان را در حالت خودکفايي نشان مي دهد. منحني تقاضا نيز مقدار تقاضاي فولاد از سوي خريداران را قبل از تجارت نشان مي دهد. از آن جا که در قيمت جهاني مقدار عرضه فولاد بيش تر از تقاضاي داخلي است، اين کشور مي تواند مازاد عرضه خود را به ساير کشورها بفروشد. از اين رو اين کشور صادرکننده فولاد خواهد بود.
نمودار 1 تجارت بين الملل و کشور صادر کننده. با وجود تجارت آزاد قيمت داخلي فولاد تا سطح قيمت جهاني افزايش مي يابد. منحني عرضه مقدار توليد فولاد در داخل را نشان مي دهد. منحني تقاضا نيز مقدار مصرف داخلي را نشان مي دهد. صادرات برابر است با تفاوت بين مقدار عرضه و مقدار تقاضاي داخلي در قيمت جهاني.
هر چند مقدار عرضه داخلي فولاد و مقدار تقاضاي داخلي آن اختلاف دارند، ولي بازار فولاد هنوز هم در تعادل است زيرا با وجود تجارت يک بخش جديد به بازار وارد شده است: اين بخش جديد ساير کشورهاي جهان هستند. خلاقيت افقي نشان دهنده تقاضاي ساير کشورهاي جهان براي فولاد است. اين منحني تقاضا کاملاً کشش پذير است زيرا کشور کوچک مي تواند هر مقدار فولاد که بخواهد در قيمت جهاني به ساير کشورها صادر کند.
حال به بررسي منافع و زيان هاي ناشي از تجارت آزاد مي پردازيم. به وضوح روشن است که همه شرکت کنندگان در بازار (مصرف کنندگان، توليد کنندگان، و ساير کشورهاي جهان) از تجارت سود نمي برند. نيروهاي تجاري قيمت داخلي را تا سطح قيمت جهاني افزايش مي دهند. وضعيت توليدکنندگان داخلي بهتر مي شود زيرا با وجود تجارت مي توانند فولاد خود را به قيمتي بالاتر بفروشند ولي وضعيت مصرف کنندگان داخلي فولاد بدتر مي شود زيرا آن ها مجبورند فولاد را به قيمتي بالاتر بخرند.
براي اندازه گيري اين منافع و زيان ها بايد تغييرات در اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده را، که در نمودار 2 نشان داده و در جدول 1 خلاصه کرده ايم، ببينيد. قبل از تجارت، قيمت فولاد تعادل بين عرضه و تقاضاي داخلي را برقرار مي کرد. اضافه رفاه مصرف کننده مساحت ناحيه زير منحني تقاضا و بالاي قيمت قبل از تجارت يا ناحيه A+B است. اضافه رفاه توليد کننده مساحت ناحيه بالاي منحني عرضه و زير خط قيمت قبل از تجارت يا ناحيه C است. اضافه رفاه کل قبل از تجارت، با مجموع اضافه رفاه مصرف کننده و توليد کننده يا مساحت ناحيه A+B+C برابر است. پس از آزادسازي تجارت، قيمت داخلي به سطح قيمت جهاني مي رسد. اضافه رفاه مصرف کننده برابر است با مساحت ناحيه A (يا مساحت ناحيه زير منحني تقاضا و بالاي خط قيمت جهاني).
اضافه رفاه توليد کننده، مساحت ناحيه B+C+D است (يا مساحت ناحيه بالاي منحني عرضه و زير خط قيمت جهاني فولاد).
محاسبات مربوط به رفاه، برندگان و بازندگان تجارت آزاد را در کشور صادرکننده نشان مي دهد. فروشندگان از تجارت آزاد سود مي برند زيرا اضافه رفاه توليدکنندگان به اندازه مساحت B+D افزايش يافته است. خريداران از تجارت آزاد ضرر مي کنند و وضعشان بدتر مي شود زيرا اضافه رفاه مصرف کنندگان به اندازه مساحت ناحيه B کاهش يافته است. از آن جا که منافع فروشندگان بيش از زيان خريداران است (به اندازه مساحت ناحيه D)، اضافه رفاه کل نيز افزايش مي يابد.
از تجزيه و تحليل وضعيت کشور صادر کننده دو نتيجه زير به دست مي آيند:
* وقتي کشوري با آزادسازي تجارت به صادرکننده کالا تبديل مي شود، وضعيت توليدکنندگان داخلي بهتر و وضعيت مصرف کنندگان داخلي بدتر مي شود.
* تجارت در صورتي باعث افزايش رفاه اقتصادي مي شود که منافع برندگان بيش از زيان بازندگان باشد.
نمودار 2 آثار تجارت آزاد بر رفاه اقتصادي کشور صادر کننده. وقتي قيمت داخلي افزايش مي يابد و به سطح قيمت جهاني برسد. وضعيت فروشندگان بهتر مي شود (اضافه رفاه توليد کننده از C به B+C+D افزايش مي يابد) و وضعيت خريداران بدتر مي شود (اضافه رفاه مصرف کننده از A+B به A کاهش مي يابد). اضافه رفاه کل به اندازه مساحت ناحيه D افزايش مي يابد. نتيجه آن که تجارت آزاد در مجموع باعث بهبود رفاه اقتصادي کشور صادر کننده مي شود.
جدول 1 تغيير در رفاه بر اثر تجارت آزاد: حالت کشورها صادر کننده.
جدول زیر تغييرات رفاهي به علت سياست تجارت آزاد و باز شدن بازارهاي داخلي بر روي تجارت بين الملل را نشان مي دهد. حروف لاتين جدول نشان دهنده مساحت نواحي مشخص شده بر روي نمودار 2هستند.
قبل از تجارت |
پس از تجارت |
تغییر |
|
اضافه رفاه مصرف کننده |
A+B |
A |
-B |
* مساحت ناحيه ی D، افزايش در اضافه رفاه کل يا منافع ناشي از تجارت را نشان مي دهد.
منافع و زيان هاي کشور وارد کننده
حال فرض کنيد قيمت داخلي يک کالا قبل از تجارت بيش از قيمت جهاني آن باشد. در صورت آزادسازي تجارت، قيمت داخلي با قيمت جهاني برابر مي شود. همان طور که در نمودار 3 مي بينيد، در قيمت جهاني مقدار عرضه داخلي کم تر از مقدار تقاضاي داخلي است. اختلاف ميان مقدار تقاضاي داخلي و مقدار عرضه داخلي (مازاد تقاضا) بايد از ساير کشورها تأمين شود، بنابراين کشور فرضي ما يک وارد کننده فولاد خواهد بود.
در اين حالت خط افقي يا خط قيمت جهاني کالا، خط عرضه جهاني فولاد نيز هست. از آن جا که کشور مورد نظر ما يک کشور کوچک است، خط قيمت جهاني يا منحني عرضه کاملاً کشش پذير است و اين کشور مي تواند هر مقدار فولاد که بخواهد، با قيمت جهاني خريداري کند.
حال به بررسي منافع و زيان هاي ناشي از تجارت کشور کوچک وارد کننده فولاد مي پردازيم.
بار ديگر يادآوري مي کنيم که در اين حالت نيز تمامي گروه هاي حاضر در بازار سود نمي برند. وقتي نيروهاي تجارت باعث کاهش قيمت داخلي تا سطح قيمت جهاني مي شوند، وضعيت مصرف کنندگان داخلي بهتر مي شود (زيرا، آن ها با وجود تجارت و کاهش قيمت داخلي به سطح قيمت جهاني، فولاد را ارزان تر مي خرند). وضعيت توليدکنندگان داخلي بدتر مي شود (زيرا آن ها مجبورند با وجود تجارت، فولاد را ارزان تر بفروشند). تغيير در اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده نشان دهنده منافع و زيان هاي تجارت آزاد است، اين منافع و زيان ها را در نمودار 3 و جدول 2 نشان داده ايم. قبل از تجارت اضافه رفاه مصرف کننده برابر با مساحت ناحيه A؛ اضافه رفاه توليد کننده، مساحت ناحيه B+C؛ و اضافه رفاه کل، مساحت ناحيه A+B+C است. پس از تجارت، اضافه رفاه مصرف کننده، مساحت A+B+C؛ اضافه رفاه توليد کننده، مساحت ناحيه C؛ و اضافه رفاه کل نيز مساحت ناحيه A+B+C+D است.
اين محاسباتِ مربوط به رفاه، نشان دهنده گروه برندگان و بازندگان تجارت در کشور وارد کننده اند. خريداران در کشور وارد کننده، از تجارت سود مي برند زيرا اضافه رفاه آن ها به اندازه مساحت ناحيه B+D افزايش يافته است. وضعيت فروشندگان در کشور وارد کننده بدتر مي شود زيرا اضافه رفاه توليدکنندگان به اندازه مساحت ناحيه B کاهش يافته است. در مجموع منافع خريداران بيش از زمان فروشندگان است و اضافه رفاه کل به اندازه مساحت ناحيه D افزايش مي يابد.