انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نوسانات صادرات نفت، سه رویداد مهمی هستند که طی ۳۵ سال اخیر در ایران اتفاق افتاده اند. این رویدادها تقریباً بر همه جنبه های اوضاع اقتصادی کشور تأثیر گذاردند . در این مقاله چهار مدل اقتصادسنجی برای تعیین میزان اهمیت عوامل تأثیر گذار بر ارزش افزودۀ بخش ح مل و نقل و تولید ناخالص داخلی ایران و اثرات متقابل آنها بر یکدیگر طی این سالها تدوین شدهاند.
نتایج را م یتوان در سه نکته مهم زیر طبق هبندی کرد:
-۱ تغییر رژیم حکومتی اثری منفی بر اهمیت نسبی ارزش افزوده بخش حمل و نقل داشته است.
-۲ جنگ تحمیلی اثری منفی بر تولید ن اخالص داخلی واقعی، و از طریق این متغیر، بر بخش حمل و نقل برجای گذارده
است.
-۳ بخش حمل و نقل کشور ایران تحت هر شرایطی وابستگی عمیقی به صادرات نفت داشته است.
۱٫ مقدمه
بخش حمل و نقل خدمتی را ارایه می دارد که تقاضای آن وابسته به تقاضا برای بسیاری از محصولات جامعه است که در تشکیل تولید ناخالص داخلی سهم پر اهمیتی دارند، مانند محصولات معدنی، فعالیتهای بازرگانی و گردشگری. در واقع محصولات فعالیتهای حمل و نقلی به خودی خود کمتر مورد تقاضا قرار می گیرند، بلکه تقاضا برای محصولات سایر فعالیتهای اقتصادی است که موجب ایجاد تقاضا برای محصول این رشته فعالیت می شود. از این نظر بخش حمل و نقل ماهیت راهبردی داشته و چگونگی کارآیی فعالیت آن بر سایر فعالیت های اقتصادی موثر بوده و در مجموع بر تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی کشور تأثیر بسزائی دارد. از طرف دیگر تحولات شرایط عمومی اقتصاد نیز به نحو چشمگیری بر بخش حمل و نقل تأثیر می گذارند و عرضه و تقاضای آنرا دچار تحول م یسازند.
در کشور ما در دهه های اخیر آن چنان تحولات مهم سی اسی، اقتصادی و اجتماعی رخ داده که شاید مشابه آنرا کمتر کشوری در جهان در این مدت کوتاه شاهد بوده است . این تحولات مهم شامل تغییر رژیم حکومتی، ۸ سال جنگ تحمیلی و نوسانات شدید درآمد نفتی کشور، تمامی فعالیتهای اقتصادی کشور از جمله فعالیتهای بخش حمل و نقل و ارزش افزوده این بخش، به عنوان شاخص سنجش فعالیتهای اقتصادی را تحت تأثیر قرار داده است . این نوع تأثیرات در درجه اول ناشی از تأثیرات مستقیم عوامل ذکر شده بر خود بخش حمل و نقل بوده و در درجات بعدی اثرات این تحولات بر متغیرهای کلان اقتصادی مرتبط با بخش حمل و نقل از قبیل سرمایه گذاری و صادرات نفت، به گونه ای غیر مستقیم بر این بخش بازتاب داشته است.
در این تحقیق تلاش شده است، تا حدی که امکانات آماری موجود کشور اجازه می دهند، با استفاده از مدل های اقتصادسنجی، و در موارد مقتضی با بهره گیری از متغیرهای مجازی، اثرات عوامل ذکر شده بر ارزش افزوده بخش حمل و نقل و اثر تغییرات ارزش افزوده حمل و نقل بر تولید ناخالص داخلی واقعی کشور طی دوره مورد نظر، سنجیده شو ند. به این منظور ابتدا تحولات اقتصادی ذکر شده بر حسب توالی زمانی و با تأکید بر بخش حمل و نقل با بهره گیری از روند آماری تش ریح شده، و سپس معتبرترین مدلهای اقتصادی مرتبط، از لحاظ آزمون های آماری که از بین تعداد زیادی مدل هایی که مورد آزمایش قرار گرفت ه اند انتخاب شده اند، ارائه و تحلیل م ی گردند و در قسمت آخر از مجموعه مطالب نتیج هگیری به عمل آمده است. ساختار اقتصادسنجی مدل ها از نظر انتخاب نوع متغیرهای مجازی به گونه ای است که با توجه به این که رخدادهایی مانند تغییر رژیم و یا جنگ که انشاءا… در آینده تکرار نم ی شوند، در صورت در اختیار داشتن پیش بینی متقن از درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت، رشد تولید ناخالص داخلی واقعی و سرمایه گذاری ملی در آینده می توان مقدار ارزش افزوده واقعی بخش حمل و نقل در مقاطع زمانی مشخص آتی را پیش بینی نمود و فعالیتهای این بخش را به نحوی برنامه ریزی کرد که موانعی برای حصول به
اهداف کلان اقتصادی کشور در چشم انداز اقتصادی از لحاظ این بخش ایجاد نشود.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید
ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت
حسابداري سرمايهگذاريها
فهرست مندرجات
شماره بند
. دامنه كاربرد 4 ـ 1
. تعاريف 9 ـ 5
. انواع سرمايهگذاري 12 ـ 10
. طبقهبندي سرمايهگذاريها 19 ـ 13
. بهاي تمامشده سرمايهگذاريها 24 ـ 20
. انعكاس به ارزش بازار 25
. تعيين ارزش بازار اوراق سريعالمعامله 28 ـ 26
. مبلغ دفتري سرمايهگذاريها 38 ـ 29
. تغيير مبلغ دفتري سرمايهگذاريها 44 ـ 39
. واگذاري سرمايهگذاريها 48 ـ 45
. تغيير طبقهبندي سرمايهگذاريها 52 ـ 49
. صورت سود و زيان 56 ـ 53
. مؤسسات تخصصي سرمايهگذاري 57
. افشا 60 ـ 58
. تاريخ اجرا 61
. مطابقت با استانداردهاي بينالمللي حسابداري 62
استاندارد حسابداري شماره 15
حسابداري سرمايهگذاريها
اين استاندارد بايد با توجه به “مقدمهاي بر استانداردهاي حسابداري” مطالعه و بكارگرفته شود.
دامنه كاربرد
1 . اين استاندارد به نحوه حسابداري سرمايهگذاريها و الزامات افشاي اطلاعات مربوط ميپردازد.
2 . حسابداري سرمايهگذاري در كليه واحدهاي تجاري بايد طبق الزامات اين استاندارد انجام شود. اين استاندارد نحوه حسابداري سرمايهگذاري در واحدهاي تجاري فرعي و وابسته در صورتهاي مالي تلفيقي را تعيين نميكند ليكن درخصوص نحوه حسابداري سرمايهگذاريهاي پيشگفته در صورتهاي مالي واحد تجاري اصلي كاربرد دارد مگر در مواردي كه در استانداردهاي حسابداري مربوط به سرمايهگذاري در واحدهاي تجاري فرعي و وابسته نحوه عمل ديگري تجويز شده باشد.
3 . موارد زير در اين استاندارد مورد بحث قرار نميگيرد:
الف . مباني شناخت درآمدهايي كه بهصورت سود تضمين شده، سود سهام و غيره از سرمايهگذاريها عايد ميشود (رجوع شود به استاندارد حسابداري شماره 3 با عنوان درآمد عملياتي ).
ب . سرمايهگذاري در واحدهاي تجاري فرعي و وابسته در صورتهاي مالي تلفيقي.
ج . سرمايهگذاريهاي خاص ازجمله ابزارهاي مالي پيچيده.
د . سرمايهگذاريهايي كه توسط طرحهاي مزاياي بازنشستگي و مؤسسات بيمه عمر انجام ميشود.
ه . سرمايهگذاري در املاك.
4 . نظر به اينكه يكي از ويژگيهاي كليه سرمايهگذاريها، ايجاد منافع اقتصادي براي واحد سرمايهگذار است، نحوه حسابداري مندرج در اين استاندارد عملكرد سرمايهگذاري يك واحد سرمايهگذار را به نحو مناسب شناسايي و اندازهگيري ميكند. لذا، اين استاندارد، در مورد كليه واحدهاي تجاري سرمايهگذار، صرف نظر از ماهيت، درصد سرمايهگذاري و حجم فعاليت سرمايهگذاري آنها، ازجمله شركتهاي تخصصي سرمايهگذاري كاربرد دارد. بااينحال، اين امر مانع تدوين رهنمودهاي ويژه براي صنايع و گروههاي واحدهاي تجاري خاص با رعايت اصول كلي مندرج در اين استاندارد نيست.
تعاريف
5 . اصطلاحات ذيل در اين استاندارد با معاني مشخص زير بكار رفته است :
. سرمايهگذاري نوعي دارايي است كه واحد سرمايهگذار براي افزايش منافع اقتصادي از طريق توزيع منافع (به شكل سود سهام، سود تضمين شده و اجاره)، افزايش ارزش يا ساير مزايا (مانند مزاياي ناشي از مناسبات تجاري) نگهداري ميكند .
. سرمايهگذاري بلندمدت به طبقهاي از سرمايهگذاريها گفته ميشود كه به قصد استفاده مستمر در فعاليتهاي واحد تجاري نگهداري شود . يك سرمايهگذاري هنگامي بهعنوان دارايي غيرجاري طبقهبندي ميشود كه قصد نگهداري آن براي مدت طولاني به وضوح قابل اثبات باشد يا توانايي واگذاري آن توسط سرمايهگذار مشمول محدوديتهايي باشد .
. سرمايهگذاري جاري به طبقهاي از سرمايهگذاريها گفته ميشود كه سرمايهگذاري بلندمدت نباشد .
. سرمايهگذاري سريعالمعامله در بازار نوعي سرمايهگذاري است كه براي آن بازار فعالي كه آزاد و در دسترس است وجود دارد بهطوري كه از طريق آن بتوان به ارزش بازار يا شاخصي قابل اتكا كه محاسبه ارزش بازار را امكانپذير سازد ، دست يافت .
. سود سهمي (يا سهام جايزه) عبارت است از توزيع سود به شكل سهم بين صاحبان سهام يك واحد تجاري از محل سود تقسيم نشده يا اندوختهها كه با توجه به اصلاحيه قانون تجارت موكول به تصويب مجمع عمومي فوقالعاده است .
. حق تقدم به موجب ماده 166 اصلاحيه قانون تجارت، حقي است قابل نقل و انتقال كه در زمان خريد سهام جديد توسط صاحبان سهام واحد تجاري به نسبت سهامي كه مالكند به ايشان تعلق ميگيرد .
. سرمايهگذاري در املاك عبارت از سرمايهگذاري در زمين يا ساختماني است كه عمليات ساخت و توسعه آن به اتمام رسيده و بهجهت ارزش بالقوهاي كه ازنظر سرمايهگذاري دارد و نه به قصد استفاده توسط واحد تجاري سرمايهگذار يا شركتهاي همگروه آن ، نگهداري ميشود .
6 . اگرچه ويژگي زيربنايي سرمايهگذاري اين است كه با قصد كسب منافع اقتصادي آتي انجام ميپذيرد، اما اين ويژگي در مورد كليه داراييها مصداق دارد. اين امر مشكلاتي را در تعريف سرمايهگذاري از نظر مقاصد اين استاندارد ايجاد ميكند زيرا اين استاندارد قصد ندارد ساير داراييهاي مورد استفاده واحد تجاري از قبيل داراييهاي ثابت مشهود و موجودي مواد و كالا را دربر گيرد. اين مشكل در مواردي كه سرمايهگذاري خصوصياتي مشابه با ديگر داراييها دارد، مضاعف ميشود. مثلاً در مواردي كه عمليات خريد و فروش سرمايهگذاري بخش عمده فعاليت روزمره يك واحد تجاري را تشكيل ميدهد، پرتفوي سرمايهگذاريها، مشابه موجودي مواد و كالا در ساير واحدهاي تجاري است.
7 . به هر صورت، در تدوين استاندارد حسابداري براي سرمايهگذاريها، اين فرض تلويحي وجود دارد كه دارايي طبقهبندي شده بهعنوان سرمايهگذاري، مستلزم نحوه حسابداري متفاوتي از ساير داراييهاست. اين امر بهنوبه خود حاكي از اين است كه در ماهيت سرمايهگذاري خصوصيتي وجود دارد كه آن را از ساير داراييها متمايز ميسازد. ويژگيمتمايزكننده سرمايهگذاري بهعنوان طبقهاي از داراييها، طريقه خاص كسب منافع اقتصادي آن است. اين منافع اقتصادي ممكن است به يكي از اشكال زير يا هر دوي آنها حاصل شود. شكلاول دريافتهاي ناشي از توزيع منافع، از قبيل سود تضمين شده و سود سهام است. در مفهومي گستردهتر، اين شكل دربرگيرنده شرايط مساعد تجاري است كه از طريق يك سرمايهگذاري تجاري فراهم ميآيد. شكل دوم، منفعت سرمايهاي است كه منعكسكننده افزايش در ارزش مبادلاتي يك سرمايهگذاري طي دوره نگهداشت آن توسط واحد تجاري است. اين ويژگي درتعريف سرمايهگذاري براي مقاصد اين استاندارد بكار گرفته شده است. اگرچه ارزش ساير داراييها از قبيل ساختمان و ماشينآلات نيز ممكن است طي زمان افزايش يابد، ليكن اين اقلام تنها در مواردي طبق اين استاندارد به عنوان سرمايهگذاري تلقي ميشود كه براي اين هدف و نه به قصد استفاده در عمليات واحد تجاري، نگهداري شده باشد.
8 . ممكن است ادعا شود كه سرمايهگذاري نگهداري شده توسط معاملهگران سهام به عنوان موجودي كه به قصد كسب سود درجريان عادي فعاليتهاي تجاري آنها صورت گرفته است، درتعريف سرمايهگذاري طبق اين استاندارد قرار نميگيرد. ليكن اين اعتقاد وجود دارد كه دارايي مورد معامله به شيوه مزبور، همان خصوصيات زيربنايي را داراست كه درصورت نگهداشت توسط يك واحد تجاري ديگر و فروش آن به يك معاملهگر سهام و يا خريدار نهايي ديگري دارا ميبود. بنابراين نحوه حسابداري سرمايهگذاريهاي نگهداري شده بهمنظور خريد و فروش توسط معاملهگران سهام نيز مطابق اين استاندارد است.
9 . تعريف سرمايهگذاري طبق اين استاندارد تعريفي عام است. با اين حال اضافه ميشود كه تعريف مزبور، شامل اوراق سهام، اوراق مشاركت با حداقل سود تضمين شده، حقتقدم خريد سهام، كالاها (غير از آنهايي كه به قصد مصرف يا خريد و فروش، در جريان فعاليتهاي عادي واحد تجاري نگهداري شود) و سپردههاي سرمايهگذاري مدتدار بانكي ميباشد. ضمناً اقلام مزبور كليه موارد را دربر نميگيرد.
انواع سرمايهگذاري
10 . سرمايهگذاري ممكن است به اشكال مختلفي صورت گيرد و به دلايل گوناگوني نگهداري شود. برخي سرمايهگذاريها ممكن است در قالب اسنادي كه بيانگر بدهي پولي به دارنده آنهاست، ظاهر بشوند (نظير برخي اوراق مشاركت). برخي از اين سرمايهگذاريها ممكن است متضمن سود تضمين شده حداقلي باشند. سرمايهگذاريها همچنين ميتوانند در قالب مالكيت سهام يك واحد تجاري ديگر ظاهر شوند. اين سرمايهگذاريها بيانگر حقوق مالي است. ساير اشكال سرمايهگذاري شامل نگهداري داراييهاي عيني مثل زمين و ساختمان، فلزات گرانبها يا ديگر كالاها ازجمله آثار هنري است. سرمايهگذاريهاي مختلف ازنظر سهولت تبديل به وجهنقد يا ساير داراييها، ميزان داد و ستد و ماهيت بازار مربوط ويژگيهاي متفاوتي از خود بروز ميدهند.
11 . ماهيت و سطح سرمايهگذاري يك واحد تجاري و حجم فعاليت آن در زمينه خريد، نگهداري و فروش سرمايهگذاريها در واحدهاي مختلف فرق ميكند. براي برخي واحدهاي تجاري خصوصاً واحدهايي كه در بخشهاي خاص خدمات مالي فعاليت دارند، فعاليت سرمايهگذاري بخش عمده عمليات واحد تجاري را تشكيل ميدهد و عملكرد آن در زمينه سرمايهگذاري به ميزان قابل ملاحظهاي برنتايج عمليات آن تأثير ميگذارد. برخي واحدهاي تجاري ازقبيل شركتهاي تخصصي سرمايهگذاري صرفاً در زمينه نگهداري و مديريت پرتفوي سرمايهگذاري در بلندمدت فعاليت ميكنند تا براي صاحبان سرمايه خود درآمد يا رشد سرمايه فراهم آورند. براي ساير واحدهاي تجاري، سرمايهگذاري ممكن است بهعنوان يك منبع وجوه مازاد نگهداري شود و بخشي از فعاليت مديريت وجوه نقد آن را تشكيل دهد. همچنين يك واحد تجاري ممكن است بهمنظور اعمال نفوذ قابل ملاحظه يا اعمال كنترل برسياستهاي مالي و عملياتي واحد تجاري ديگر، در سهام آن سرمايهگذاري كند. بعلاوه سرمايهگذاري ممكن است بهمنظور تحكيم رابطه تجاري يا دستيابي به يك مزيت تجاري نگهداري شود.
12 . براي برخي سرمايهگذاريها، بازار فعالي وجود دارد كه برمبناي آن، ميتوان ارزش بازار سرمايهگذاري را تعيين كرد. براي اين سرمايهگذاريها، ارزش بازار شاخص ارزش منصفانه سرمايهگذاري است. در مورد ساير سرمايهگذاريها، بازار فعالي وجود ندارد و براي تعيين ارزش منصفانه از طرق ديگري استفاده ميشود.
طبقهبندي سرمايهگذاريها
13 . آن گروه از واحدهاي تجاري كه طبق الزامات استاندارد حسابداري شماره 14 با عنوان “ نحوه ارائه داراييهاي جاري و بدهيهاي جاري “، داراييهاي جاري و غيرجاري را در صورتهاي مالي خود تفكيك ميكنند بايد سرمايهگذاريهاي جاري را به عنوان دارايي جاري و سرمايهگذاريهاي بلندمدت را بهعنوان دارايي غيرجاري منعكس كنند.
14 . آن گروه از واحدهاي تجاري كه طبق استانداردهاي حسابداري خاص يا مفاد قوانين آمره داراييهاي جاري و غيرجاري را در ترازنامه تفكيك نميكنند بايد به منظور تعيين مبلغ دفتري سرمايهگذاريها ، بين آنها تمايز قائل شوند و مبلغ دفتري سرمايهگذاريها را مطابق با بندهاي 29 تا 38 تعيين كنند.
15 . براساس تعريف سرمايهگذاري بلندمدت مندرج در بند5، سرمايهگذاري فقط زماني بهعنوان بلندمدت طبقهبندي ميشود كه قصد نگهداري آن براي مدت طولاني به وضوح قابل اثبات باشد يا اينكه در عمل محدوديتهايي در توانايي واگذاري آن توسط واحد تجاري وجود داشته باشد. اين اصل صرف نظر از اينكه سرمايهگذاري مورد نظر سريعالمعامله در بازار باشد يا نباشد، مصداق دارد. بنابراين سرمايهگذاري بلندمدت مشتملبر موارد زير است:
الف . سرمايهگذاري در واحد تجاري فرعي و وابسته يا تسهيلات بلندمدت اعطايي به اين واحدها.
ب . سرمايهگذاريهايي كه اساساً جهت حفظ، تسهيل و گسترش فعاليت يا روابط تجاري موجود انجام شده است (اين سرمايهگذاريها اصطلاحاً سرمايهگذاريهاي تجاري نام گرفته است).
ج . سرمايهگذاريهايي را كه نميتوان واگذار كرد، يا بدون تأثير عمده برفعاليتهاي واحد تجاري قابل واگذاري نيست.
د . سرمايهگذاريهايي كه با قصد استفاده مستمر توسط واحد تجاري نگهداري ميشود و هدف آن نگهداري پرتفويي از سرمايهگذاريها جهت تأمين درآمد و يا رشد سرمايه براي صاحبان سرمايه واحد تجاري است.
16 . تنها در شرايطي كه معيارهاي پيشگفته احراز شود، سرمايهگذاري را ميتوان بلندمدت تلقي كرد. اين واقعيت كه يك سرمايهگذاري براي مدت نسبتاً طولاني نگهداري شده است، لزوماً به معناي بلندمدت بودن سرمايهگذاري نيست. در ساير موارد كه معيارهاي مزبور احراز نگردد، سرمايهگذاري (اعم از سريعالمعامله در بازار يا ساير) بهعنوان سرمايهگذاري جاري طبقهبندي ميشود.
17 . تعريف سرمايهگذاري سريعالمعامله در بازار، دربرگيرنده دو شرط اصلي است. اول وجود بازاري فعال كه آزاد و قابل دسترس باشد و دوم اينكه قيمتهاي معاملاتي درچنين بازاري معلوم باشد و علني اعلام شود. بعلاوه قيمت اعلام شده بايد به گونهاي قابل اتكا بيانگر قيمتي باشد كه بتوان براساس آن معامله كرد. درصورت تحقق اين شرايط، سرمايهگذاري يك “سرمايهگذاري سريعالمعامله در بازار” است. در عمل مفهوم عبارت “سريعالمعامله در بازار” ممكن است براي واحدهاي تجاري مختلف يكسان نباشد. بنابراين به دليل تفاوت در ميزان دسترسي به بازار و دردسترس بودن قيمتهاي اعلام شده، يك سرمايهگذاري كه هنگام نگهداري توسط برخي مؤسسات خدمات مالي خاص، سريعالمعامله در بازار تلقي شود، ممكن است براي ديگر واحدهاي تجاري اينچنين نباشد.
18 . سرمايهگذاري سريعالمعامله در بازار را، هم ميتوان بهعنوان سرمايهگذاري جاري طبقهبندي كرد و هم در موارد مندرج در بند15 آن را سرمايهگذاري بلندمدت تلقي كرد.
19 . برخي از واحدهاي تجاري ممكن است به موجب استانداردهاي حسابداري خاص يا مفاد قوانين آمره، ترازنامه خود را مطابق فرم ازپيش تعيين شدهاي كه بين داراييهاي جاري و غيرجاري تمايزي قائل نميشود، تهيه كنند. بسياري از واحدهاي تجاري، نظير بانكها و شركتهاي بيمه كه در رشتههاي مالي فعاليت ميكنند، هرچند ممكن است قصد واگذاري داراييهايشان را طي عمليات جاري نداشته باشند، با اين حال معمولاً بسياري از سرمايهگذاريهاي خود را بهعنوان منابعي تلقي ميكنند كه درصورت لزوم، ميتوان آنها را جهت عمليات جاري بكار گرفت. بااينحال اين واحدهاي تجاري ممكن است داراي سرمايهگذاريهايي باشند كه عليالاصول سرمايهگذاري بلندمدت تلقي شود. بنابراين بسياري از اين واحدهاي تجاري در تجزيه و تحليل سرمايهگذاريهاي خود و انتساب مبلغ دفتري به آنها، خصوصيات سرمايهگذاري را ازنظر جاري يا بلندمدت بودن، مبناي كار قرار ميدهند.
بهاي تمام شده سرمايهگذاريها
20 . بهاي تمام شده يك سرمايهگذاري، مخارج تحصيل آن، ازقبيل كارمزد كارگزار، حقالزحمهها و عوارض و ماليات را نيز دربر ميگيرد ليكن شامل مخارج مالي تحملشده دررابطـه با ايجـاد تدريجي يك سرمايهگذاري نيست. بهاي تمام شده پرتفوي سرمايهگذاريها برمبناي تكتك سرمايهگذاريهاي آن تعيين ميشود.
21 . اگر سرمايهگذاري كلاً يا جزئاً درمقابل مابهازاي غيرنقد تحصيل شود، بهاي تمام شده آن معادل ارزش منصفانه دارايي يا اوراق بهاداري خواهد بود كه بهعنوان مابهازا واگذار شده است. ليكن هرگاه ارزش منصفانه سرمايهگذاري تحصيل شده با سهولت بيشتري قابل تعيين باشد، مبلغ اخير ممكن است در تعيين بهاي تمام شده سرمايهگذاري ملاك عمل قرار گيرد.
22 . نحوه تعيين بهاي تمامشده حق تقدم خريداري شده مشابه با خريد سهام است. همچنين چنانچه واحد تجاري در نتيجه افزايش سرمايه واحد سرمايهپذير صاحب حق تقدم شود وجوه پرداختي بابت سهام جديد يا واگذاري مطالبات سود سهام نقدي از اين بابت به بهاي تمامشده سرمايهگذاري اضافه ميشود. در موارد بالا پس از حصول اطمينان از دريافت سهام جديد به منظور تعيين مبلغ دفتري هر سهم، جمع مبلغ دفتري سرمايهگذاري قبلي و بهاي تمامشده حقتقدم تحصيلشده به كل سهام موجود از بابت سرمايهگذاري مربوط تسهيم ميشود.
23 . چنانچه سرمايهگذاري تحصيل شده دربرگيرنده حداقل سود تضمين شده يا سود سهام تعلق گرفته و دريافت نشده باشد ، بهاي تمام شده سرمايهگذاري عبارت از بهاي خريد بعد از كسر هرگونه سود تعلق گرفته و دريافت نشده خواهد بود.
24 . مبالغ سود تضمين شده، حقامتياز و سود سهام حاصل از سرمايهگذاري، بازده سرمايهگذاري است و عموماً درآمد تلقي ميگردد. بااينحال در برخي شرايط، مثلاً، در مواردي كه سود سهام عادي شركت سرمايهپذير، از محل اندوختهها يا سود انباشته مصوب پيش از تحصيل سرمايهگذاري اعلام ميشود اين گونه مبالغ معرف بازيافت بخشي از بهاي تمامشده سرمايهگذاري است و درآمد محسوب نميشود. به بيان ديگر، بهاي تمام شده سرمايهگذاري تنها هنگامي بابت سود سهام دريافتي يا دريافتني كاهش داده ميشود كه سود سهام مزبور مازاد بر سهم شركت سرمايهگذار از سودهاي مصوب شركت سرمايهپذير پس از تحصيل سرمايهگذاري باشد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید
مـقدمـه
1 . هدف اين استاندارد، تجويز نحوه عمل حسابداري مخارج تأمين مالي است. براساس اين استاندارد، مخارج تأمين مالي عموماً بلافاصله بهعنوان هزينه دوره شناسايي ميشود، به استثناي مواردي كه اين مخارج به حساب دارايي واجد شرايط منظور ميگردد.
دامنه كاربرد
2 . اين استاندارد بايد براي حسابداري مخارج تامين مالي بكار گرفته شود.
3 . مخارج واقعي يا انتسابي به حقوق صاحبان سرمايه، در اين استاندارد مطرح نميشود.
تعاريف
4 . اصطلاحات ذيل در اين استاندارد با معاني مشخص زير بكار رفته است:
. مخارج تأمين مالي عبارت است از سود تضمين شده، كارمزد و ساير مخارجي كه واحد تجاري براي تأمين منابع مالي متحمل ميشود.
. دارايي واجد شرايط يك دارايي است كه آمادهسازي آن جهت استفاده موردانتظار يا فروش الزاماً مدت زيادي طول ميكشد.
5 . مخارج تأمين مالي ممكن است شامل موارد زير باشد:
الف. سود تضمين شده، كارمزد و جرايم ديركرد تسهيلات مالي كوتاهمدت و بلندمدت.
ب . مخارج جنبي تسهيلات مالي دريافتي از قبيـل حق ثبت و حقتمبـر اسنـاد تضميني واگذاري دررابطه با قراردادهاي مربوط.
ج . مخارج تأمين مالي مربوط به قراردادهاي اجاره به شرط تمليك و خريد اقساطي كه براساس استانداردهاي حسابداري مربوط شناسايي ميشود.
د . تفاوت تسعير ارز ناشي از تسهيلات ارزي دريافتي تا حدي كه بهعنوان تعديل سود تضمينشده و كارمزد تسهيلات مذكور محسوب ميشود.
6 . موجوديهايي كه رساندن آن به وضعيت قابل فروش مستلزم صرف دوره زماني قابل ملاحظهاي است و نيز ماشينآلات توليدي، تأسيسات توليد نيرو و ساختمانها، نمونههايي از دارايي واجد شرايط ميباشد. ساير سرمايهگذاريها و موجوديهايي كه مرتباً يا بهشيوههاي ديگر به مقادير زياد و بهطور مستمر در كوتاهمدت توليد ميشود، دارايي واجد شرايط نيست. داراييهايي كه بههنگام تحصيل براي استفاده مورد نظر يا فروش آماده است، بهعنوان دارايي واجد شرايط تلقي نميشود.
شناخت مخارج تأمين مالي
7 . مخارج تأمين مالي بايد در دوره وقوع به عنوان هزينه شناسايي شود بهاستثناي مواردي كه براساس بند 8 به بهاي تمامشده دارايي منظور ميشود .
8 . آن بخش از مخارج تأمين مالي كه مستقيماً قابل انتساب به تحصيل يك دارايي واجد شرايط است بايد بهعنوان بخشي از بهاي تمام شده دارايي محسوب شود . مبلغ مخارج تأمين مالي قابل احتساب در بهاي تمام شده دارايي ، بايد طبق اين استاندارد تعيين شود .
9 . مخارج تأمين مالي در صورتي قابل احتساب در بهاي تمام شده دارايي است كه داراي منافع اقتصادي آتي براي واحد تجاري بوده و بهگونهاي اتكاپذير قابل اندازهگيري باشد.
مخارج تأمين مالي قابل احتساب در بهاي تمام شده دارايي
10 . مخارج تأمين مالي كه مستقيماً قابل انتساب به تحصيل يك دارايي واجد شرايط است، آن دسته از مخارجي است كه درصورت عدم تحصيل آن دارايي، بايد از آن اجتناب ميشد. چنانچه يك واحد تجاري مشخصاً بهمنظور تحصيل يك دارايي واجد شرايط خاص، اقدام به اخذ تسهيلات مالي كند، مخارج تأمين مالي را كه مستقيماً به دارايي واجد شرايط مربوط است، به راحتي ميتوان تشخيص داد.
11 . ممكن است تشخيص رابطه مستقيم بين تسهيلات مالي خاص و يك دارايي واجد شرايط و همچنين تعيين تسهيلات مالي قابل اجتناب (در صورت عدم تحصيل دارايي) مشكل باشد. براي مثال، چنانچه فعاليت تأمين مالي واحد تجاري بهصورت متمركز انجام شود چنين مشكلي پيش ميآيد. درچنين شرايطي، تعيين مبلغ مخارج تأمين مالي كه مستقيماً قابل انتساب به تحصيل دارايي واجد شرايط است مشكل و اعمال قضاوت ضروري ميشود.
12 . در مواردي كه تسهيلات مالي مشخصاً بهمنظور تحصيل يك دارايي واجد شرايط اخذ ميگردد ، مبلغ مخارج تأمين مالي قابل احتساب در بهاي تمام شده آن دارايي بايد شامل مخارج واقعي تسهيلات طي دوره پس از كسر هرگونه درآمد حاصل از سرمايهگذاري موقت وجوه حاصل از تسهيلات مالي دريافتي باشد .
13 . واحد تجاري ممكن است براساس قراردادهاي تأمين مالي، وجوهي را درارتباط با يكدارايي واجد شرايط دريافت كند و قبل از مصرف تمام يا بخشي از اين وجوه براي دارايي موردنظر، متحمل مخارج تأمين مالي شود. درچنين شرايطي، اغلب اين وجوه به طور موقت تا زماني كه براي دارايي واجد شرايط مصرف شود، سرمايهگذاري ميگردد. براي تعيين مبلغ مخارج تأمين مالي قابل احتساب در بهاي تمام شده دارايي، درآمد حاصل از سرمايهگذاري موقت اين وجوه از مبلغ مخارج تأمين مالي تحملشده، كسر ميشود.
14 . چنانچه فعاليت تأمين مالي واحد تجاري بهصورت متمركز انجام شود و بخشي از وجوه مربوط جهت تحصيل يك دارايي واجد شرايط به مصرف برسد ، مخارج تأمين مالي قابل احتساب در بهاي تمام شده دارايي را بايد با اعمال نرخ جذب نسبت به مخارج انجام شده جهت آن دارايي ، تعيين كرد . نرخ جذب موردنظر بايد برابر با ميانگين موزون مخارج تأمين مالي براي تسهيلات مالي طي دوره ، به استثناي تسهيلاتي باشد كه مشخصاً بهمنظور تحصيل يك دارايي واجد شرايط اخذ گرديده است . مبلغ مخارج تامين مالي كه طي دوره به بهاي تمامشده دارايي منظور ميشود نبايد از مبلغ مخارج تامين مالي تحملشده طي آن دوره بيشتر باشد .
15 . در برخي موارد، براي محاسبه ميانگين موزون مخارج تأمين مالي، درنظرگرفتن كليه تسهيلات مالي دريافتي واحد تجاري اصلي و واحدهاي تجاري فرعي آن مناسب است. در ساير موارد، براي محاسبه ميانگين موزون مخارج تأمين مالي مربوط به واحدهاي تجاري فرعي، تنها تسهيلات مالي مربوط به همان واحد درنظر گرفته ميشود.
16 . چنانچه مبلغ دفتري يا بهاي تمام شده نهايي مورد انتظار دارايي واجد شرايط بيشتر از مبلغ بازيافتني آن باشد، مبلغ دفتري طبق الزامات استاندارد حسابداري شماره 11 با عنوان حسابداري داراييهاي ثابت مشهود كاهش مييابد. درشرايطي خاص، طبق الزامات استاندارد مذكور مبلغ كاهش مجدداً برگشت داده ميشود.
17 . احتساب مخارج تأمين مالي در بهاي تمام شده دارايي واجد شرايط بايد زماني شروع شود كه:
الف. براي دارايي مربوط مخارجي درحال انجام باشد ،
ب . مخارج تأمين مالي درحال وقوع باشد ، و
ج . فعاليتهاي لازم براي آمادهسازي دارايي مربوط جهت استفاده موردنظر يا فروش در جريان باشد .
18 . مخارج مربوط به دارايي واجد شرايط كه در تعيين مبلغ قابل احتساب مخارج تأمين مالي در بهاي تمام شده دارايي مدنظر قرار ميگيرد، تنها شامل آن دسته از مخارجي است كه درنتيجهپرداخت وجه نقد، انتقال ساير داراييها يا تقبل بدهيهاي متضمن مخارج تأمين مالي، ايجاد شده است. مخارج انجام شده از محل مبالغ دريافتي بابت پيشرفتكار (درخصوص داراييهايي كه براي فروش ساخته ميشود) و نيز كمكهاي بلاعوض دريافتي درارتباط با دارايي (به استاندارد حسابداري شماره 10 با عنوان حسابداري كمكهاي بلاعوض دولت مراجعه شود) بهعنوان بخشي از مخارج قابل احتساب مربوط به دارايي واجد شرايط محسوب نميشود. ميانگين موزون مبلغ دفتري دارايي واجد شرايط طي دوره شامل آن بخش از مخارج تامين مالي كه قبلاً به بهاي تمامشده آن دارايي منظور شده است، معمولاً تقريبي منطقي از مخارجي است كه در آن دوره براي محاسبه مخارج تامين مالي قابل احتساب در بهاي تمامشده دارايي بكار ميرود.
19 . فعاليتهاي لازم جهت آمادهسازي دارايي براي استفاده مورد نظر يا فروش، دربرگيرنده عملياتي فراتر از ساخت فيزيكي آن دارايي است. اين فعاليتها شامل كارهاي فني و اداري لازم قبل از شروع ساخت فيزيكي دارايي، از قبيل فعاليتهاي مرتبط با دريافت پروانه ساخت است. ليكن در زماني كه عمليات توليد يا توسعه كه منجر به تغيير وضعيت دارايي ميشود درجريان نباشد، نگهداري دارايي جزء اين فعاليتها محسوب نميشود. براي مثال، مخارج تأمين مالي تحملشده در دورهاي كه عمليات ساختماني برروي زمين درحال انجام است، قابل احتساب در بهاي تمام شده است، اما چنانچه زمين براي ايجاد ساختمان تحصيل شود، ليكن عمليات ساختماني روي آن انجام نگيرد، مخارج تأمين مالي كه طي دوره نگهداري زمين واقع ميشود، قابل احتساب در بهاي تمام شده دارايي نيست.
20 . چنانچه عمليات ساخت فعالانهدارايي براي مدت طولاني متوقف شود ، بايد از احتساب مخارج تأمين مالي طي مدت مزبور در بهاي تمام شده دارايي خودداري كرد .
21 . مخارج تأمين مالي ممكن است در دورهاي طولاني كه طي آن فعاليتهاي لازم جهت آمادهسازي دارايي براي استفاده مورد نظر يا فروش متوقف شده است، واقع شود. اين مخارج، واجد شرايط لازم براي احتساب در بهاي تمام شده دارايي نيست، اما در دورهاي كه كارهاي اداري و فني قابل توجهي درحال انجام باشد و يا براي آمادهسازي دارايي جهت استفاده مورد نظر يا فروش، تأخير موقت در عمليات اجتنابناپذير باشد، احتساب مخارج تأمين مالي در بهاي تمام شده دارايي معمولاً متوقف نميشود. براي مثال چنانچه بهدليل شرايط جوي معمول منطقه، اجراي عمليات ساختماني در مقاطعي از سال امكانپذير نباشد، در اينصورت احتساب مخارج تأمين مالي در بهاي تمام شده دارايي ادامه مييابد.
22 . از زماني كه كليه فعاليتهاي لازم براي آمادهسازي دارايي واجد شرايط براي استفاده موردنظر يا فروش بهطور اساسي تكميل شود ، بايد احتساب مخارج تأمين مالي را در بهاي تمام شده آن دارايي متوقف كرد .
23 . هرگاه ساخت فيزيكي يك دارايي تكميل شود، آن دارايي معمولاً براي استفاده موردنظر يا فروش آماده است حتي درصورتيكه كارهاي اداري معمول آن همچنان ادامه داشته باشد يا تنها اصلاحات جزئي از قبيل تزئين داخلي دارايي مطابق با مشخصات موردنظر خريدار يا استفادهكننده باقي مانده باشد.
24 . چنانچه ساخت بخشهايي از يك دارايي واجد شرايط بهطور اساسي تكميل شده باشد و هريك از بخشهاي تكميل شده همزمان با ادامه ساخت ساير بخشها قابل استفاده مورد نظر يا فروش باشد ، بايد احتساب مخارج تأمين مالي در بهاي تمام شده بخشهاي تكميل شده را متوقف كرد .
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .
چكيده
اغلب کشور هاي در حال توسعه براي رونق دهي به اوضاع اقتصادي، ايجاد اشتغال و دستيابي به رشدو توسعه اقتصادي پايدار با مشکل کمبود منابع سرمايه گذاري روبرو هستند. کمبود در آمد هاي ارزي ناشي از صادرات و نرخ ناعادلانه مبادله که اغلب به زيان صادر کنندگان کالاها و مواد اوليه خام در حال تغيير است و انبوه جمعيت و مصرف به نسبت بالااز عواملي است که منابع پس انداز قابل تبديل به سرمايه گذاريهاي مولد در اين گونه کشور ها را بشدت محدود مي سازد .
جبران عقب ماندگي و دستيابي به توسعه پايدار، نيازمند سرمايه گذاري براي بهره جويي از مزيتهاي نسبي و تواناييهاي بالقوه اقتصادي است. در فرآيند جهاني شدن، سرمايه نيز با سهولت قابل نقل و انتقال است.اما سرمايه گذاران به دنبال کسب سود بيشتر و مکاني امن براي سرمايه گذاري هستند . با اشباع سرمايه گذاري در کشور هاي پيشرفته صنعتي، نرخ بازده سرمايه گذاري در اين کشورها رو به نزول ميرود و سرمايه گذاران همواره در صدد بهره جويي از فرصتهاي با بازده بيشتر هستند .
چنانچه امنيت سرمايه گذاري در کشور هاي در حال توسعه و اقتصادهاي در حال گذار تضمين شده و بستر قانوني لازم فراهم شود، سرمايه گذاران بين المللي ميل و رغبت بيشتري براي حضوردراين گونه بازارها خواهند داشت. اين امر به کشور هاي ميزبان نيز فرصت بهره گيري از مزيتهاي نسبي، رشد اقتصادي، اشتغال زايي و دستيابي به دانش و فناوري روز براي توليد کالاهاي رقابتي در عرصه بينالمللي را مي دهد.بنابراين، تسريع در ورود سرمايه گذاري هاي خارجي، منافع متقابلي را براي کشور هاي ميزبان و سرمايهگذاران بينالمللي بدنبال خواهد داشت.
در اين مقاله، سرمايه گذاري خارجي و منافع و تهديدات بالقوه پيرامون آن مورد بررسي قرار مي گيرد. همچنين، انگيزه هاي لازم براي سرمايه گذاري خارجي، دلايل مخالفان و طرفداران سرمايه گذاري خارجي، موانع سرمايه گذاري خارجي تشريح شده و درپايان راهکارهاي جذب سرمايه گذاري خارجي ارائه مي شود.
مقاله حاضر از نوع توصيفي است و ابزار جمع آوري اطلاعات آن به روش کتابخانه اي است. نتايج حاصل از اين تحقيق مي تواند مورد استفاده سياست گذاران مالي واقتصادي، تصميم گيرندگان بازار سرمايه، سرمايه گذاران داخلي و مديران شرکتها قرار گيرد.
مقدمه
کمبود سرمايه در مباحث اقتصادي به عنوان يکي از مهمترين عوامل توسعه نيافتگي مطرح شده است. به عبارت ديگر، رشد و توسعه اقتصادي بدون انباشت سرمايه امكان پذير نخواهد بود؛ به گونه اي كه بسياري از متفكران دليل توسعه نيافتگي بسياري از كشورها را كمبود در آمد و پس انداز و در نتيجه سرمايه گذاري نا كافي مي دانند.
سرمايه مي تواند بخش توليد را تحرك ببخشد و باافزايش توليد، موجب رشد تجارت، بهبود سطح زندگي مردم و رشدو توسعه اقتصادي شود . فقدان سرمايه يكي از علل اصلي گرفتار آمدن بسياري از کشورها در دورباطل فقر و توسعه نيافتگي شناخته شده است و علاوه بر آنکه بيکاري گسترده را بدنبال دارد، موجب عقب ماندگي سطح توليد مالي مي شود ودر مرحله بعد به فقر اقتصادي مي انجامد . در مباحث مربوط به توسعه اقتصادي، راه حل اصلي فائق آمدن بر مشکل کمبود سرمايه و خروج از دور باطل فقرو توسعه نيافتگي، استفاده کشور هاي در حال توسعه از سرمايه هاي انباشته شده در کشور هاي توسعه يافته عنوان شده است .
به عبارت ديگر،آنچه استفاده از سرمايه گذاري خارجي را بويژه براي کشور هاي در حال توسعه ضروري مي سازد، وجود شکاف ميان پس انداز و سرمايه گذاري در اين کشور هاست که از يك سو به دليل ناکافي بودن پس انداز ملي واز سوي ديگر، براثر توسعه نيافتگي بازارهاي مالي در کشورهاي مزبور، پديده عام کمبود سرمايه و گرايش به جذب سرمايه گذاري خارجي را شكل گرفته است.
سرمايه گذاري خارجي معمولادردو قالب سرمايه گذاري خارجي درسبدمالي(foreign portfolio investment)=(FPI) وسرمايه گذاري مستقيم خارجي (FDI=foreign direct investment) صورت مي گيرد.
انواع سرمايه گذاري خارجي
سرمايه گذاري خارجي به تحصيل دارايي شرکتها، موسسات وافرادکشورهاي خارجي تعبير مي شود. سرمايه گذاري خارجي به دو صورت قابل تفکيك است:
سرمايه گذاري مستقيم که کشور يا سرمايه گذار خارجي مستقيما و يا با مشارکت سرمايه گذاران داخلي مبادرت به سرمايه گذاري مي کند(FDI) و سرمايه گذاري غير مستقيم که معمولا از طريق خريد سهام واوراق قرضه در بورس توسط سرمايه گذاران خارجي صورت مي گيرد.(FPI)
صندوق بين المللي پول، سرمايه گذاري مستقيم خارجي رادر شرکتهايي موثر مي داند که به نحو موثري توسط افراد يا موسسات خارجي کنترل مي شوند . شکل عمومي اين سرمايه گذاري عبارت است از سرمايه گذاري در شعبه ها و واحد هاي تابعه شرکتهاي فرامليتي.
تعيين اينکه يك شرکت توسط خارجيان بطور موثري کنترل مي شود يا نه،کار چندان ساده اي نيست. از اين لحاظ، ضوابطي براي اين منظور در نظر گرفته مي شود که عبارتنداز:
- مالکيت 50درصد يا بيشتر از سهامي که حق راي دارد توسط خارجيان.
- مالکيت 25 درصد يا بيشتر سهام توسط يك فرد يا بنگاه خارجي.
- حضور گروه هاي خاص خارجي در هيئت مديره.
سرمايه گذاري مستقيم مي تواند به صورت سرمايه گذاري جديد، سرمايه گذاري مجددازدرآمدها و ياوام از يك شرکت مادر يا شرکت تحت کنترل آن باشد. سرمايه گذاري مستقيم را مي توان به کمك اين ضابطه که براي کسب منافع پايدارونيز قدرت لازم در مديريت بنگاه صورت ميگيرد، از سرمايه گذاري غير مستقيم باز شناخت.اما خصوصيت بارز اين سرمايهگذاريها آن است که اين سرمايه گذاريهاي خارجي صرفا يك سرمايه گذاري نيست، بلکه انتقال تکنولوژي، تجربيات و مهارتهاي مربوط به مديريت و بازاريابي و حضور در بازارهاي جهاني را نيز مي تواند به همراه داشته باشد که ممکن است اهميت آن براي کشور پذيراي سرمايهگذاري مهمتر از ورود سرمايه صرف باشد .
در سرمايه گذاري مستقيم، کشور يا شرکت سرمايه گذار مسئوليت امور مالي شرکت توليدي و يا تجاري رادر کشور سرمايه پذير بر عهده دارد واداره و کنترل شرکت جزء وظايف شرکت سرمايه گذار محسوب مي شود .
سرمايه گذاري در سبد مالي(غير مستقيم) تمام سرمايه گذاريهاي يك شخصيت حقيقي يا حقوقي مقيم در يك كشور در اوراق بهادار يك بنگاه مقيم در كشور ديگر را در بر مي گيرد. هدف از اين نوع سرمايه گذاري تحصيل حداكثر سود از طريق تخصيص بهينه سرمايه در يك پرتفوي بين المللي است. سرمايه گذار در جهت نيل به اين هدف با خريد اوراق قرضه و سهام شركتها در معاملات بورس و حتي سپرده گذاري بلند مدت در بانكهاي ديگر كشورها، اقدام به تخصيص بهينه ثروتش مي كند تا بدين ترتيب، ريسك سرمايه گذاري ثروتش را كاهش دهد و درآمد زيادتري بدست آورد. در اين نوع از سرمايه گذاري خارجي، بر خلاف سرمايه گذاري مستقيم خارجي، سرمايه گذار در اداره واحد توليدي نقش مستقيم نداشته و مسئوليت مالي نيز متوجه وي نيست.
سرمايهگذاري مشترک
شرکت سرمايه گذاري خارجي ممکن است سرمايه مورد نظر را خود راسا تامين کند (سرمايه گذاري مستقل) يا فعاليتهاي اقتصادي خود را در قالب سرمايه گذاري مشترك انجام دهد. سرمايه گذاري مستقل خارجي از نظر حقوقي همان شرکتهاي فرعي با مالکيت 100 درصد خارجي هستند.شرکتهاي فرعي معمولاداراي تابعيت کشور ميزبان هستندولي تمامي و يا اکثريت سهام وسرمايه آنها متعلق به شرکت خارجي است.
در سرمايه گذاري خارجي ازنوع مشترك، هزينه هاي سرمايه گذاري و منافع حاصله ازآن به تناسب بين سرمايه گذاران داخلي و خارجي تقسيم مي شود.امروزه، بيشتر کشورهاي در حال توسعه اين نوع سرمايه گذاري خارجي رابه دليل منافعي که برآن مترتب است بر ساير اشکال سرمايهگذاري خارجي ترجيح مي دهند.
مزاياي عمده سرمايه گذاري خارجي مشترك را ميتوان به شرح زير بر شمرد:
- امکان ادغام سرمايه گذاري داخلي و خارجي در نظام اقتصادي- اجتماعي کشور ميزبان و فراهم کردن زمينه توليد صنعتي مدرن و بهره مند شدن سرمايه گذارداخلي از تخصص شرکت سرمايه گذاري در فعاليتهاي صنعتي مدرن و تکنولوژي جديد.
- سرمايه گذار محلي مي تواندازمديريت کارآيي مشترك بهره مند شود و تجربه لازم را بدست آورد .
- امکان سرمايه گذاري مجدد از سود حاصله شرکت در کشور ميزبان فراهم مي شود.
- مهمتر از همه اينکه، سرمايه گذارخارجي در سود و زيان سرمايه گذاري مشترك سهيم است و تنها وقتي که بنگاه مورد سرمايه گذاري به بازده مثبت و سودآوري رسيده باشد، از آن بهره مند مي شود.
- برداشت توسط سرمايه گذار خارجي امکان پذيراست واگر دچار زيان شود به سرمايه گذار خارجي پرداختي صورت نمي گيرد.از اين جهت فشار مالي اينگونه سرمايه گذاريها براي کشور هاي در حال توسعه به مراتب کمتر از اخذ وام و اعتبار بوده که درهرصورت دريافت کننده مسئول باز پرداخت اصل و بهره آن است .
انگيزه سرمايه گذاري خارجي
بي ترديد در عين حالي كه انگيزه اصلي هر سرمايه گذار خارجي تحصيل حداکثر سود است، اما هدفهاي ديگري بهمراه دارد که ازآن جمله مي توان مواردزيررانام برد.
1- حصول اطمينان از قوام تامين مواد اوليه.
2- بهره گيري از نيروي کار و احتمالا مواد معدني و ساير مواد اوليه ارزان قيمت.
3- اقدام به فعاليتي نظير بانکداري و بيمه گري که در عين سود آوري، شرکتهاي خودي يا کشور موطن راحمايت کنند.
4- کمبود فرصتهاي سرمايه گذاري و وجودرقابت شديددرموطن اصلي ويابالابودن نرخ مالياتها.
موافقان: فاصله ها پر مي شود
درباره آثار سرمايه گذاري خارجي در اقتصادکشورهانظرات متفاوتي ارائه ميشود. بررسي اين نظرات متفاوت نشان مي دهد که اختلاف بيشترمربوط به برداشتهاي کاملا متفاوتي است که هريك از کشورها براي مفهوم توسعه قائل هستند.
در اينکه سرمايه گذاري خارجي ميتواند دربعضي از پارامترهاي اقتصادي کلان مانند توليد ناخالص داخلي، حجم سرمايه گذاري، ميزان پس انداز، نرخ رشد تراز پرداختها، حجم بازرگاني خارجي و نرخ ارز اثرگذار باشد، چندان مخالفتي نيست. معمولااختلاف در چگونگي اين تاثيروميزان زيانهاي احتمالي وهزينه هاي متقابل آن است.
موافقان سرمايه گذاري خارجي تاکيد بر پر کردن فاصله هادارندوسرمايه گذاري خارجي را راهي براي ازميان بر داشتن تفاوت ميان مقاديرموجودومقاديرلازم براي رسيدن به هدفها و نيازهاي توسعه ملي مي دانند. طبق باور اين عده سرمايه گذاري خارجي بر کميتهايي مانند پس انداز، ذخايرارزي، دريافتيهاي دولت، تحصيل مهارتهاودانش فني، تامين بازار، حضوردراقتصادجهاني وبازارهاي مالي و بين المللي و …. اثر مثبت دارد.
در مورد تامين ارز، بي ترديد سرمايهگذاري خارجي تنها مي توانددرکوتاه مدت کسري حساب جاري تراز پرداختها را کاهش دهد و اگرسرمايه گذاريهاي بلند مدت باامکان نسبي لازم صورت گرفته باشد، مي تواند به توليدوصادرات کالابيانجامدوکسري رااز ميان برداردو بالاخره، لازم است به فاصله مربوط به مديريت، تکنولوژي، مهارت و تصدي امور بازرگاني خارجي اشاره کرد .
سرمايه گذاري خارجي درحدسرمايه گذاري مالي متوقف نمي شود، بلکه با خود مجموعه اي از عناصر و عوامل را بهمراه دارد که خصوصاازنظر کشورهاي در حال توسعه، بويژه باشرايط امروز اقتصاد جهاني از اهميت زيادي بر خوردار است.اينگونه تجارب در کشورهاي در حال توسعه کمتر وجود داردودرنتيجه، سرمايه گذار خارجي با پر کردن اينگونه فاصله ها مي تواند تحول بزرگي رادر راه توسعه اقتصاد کشور در حال توسعه ايجاد کند .
برنامه هاي آموزشي و يادگيري ازطريق انجام کار با سرمايه گذاري خارجي نبايد دست کم گرفته شود.در کنار اين موضوع، کشور هاي در حال توسعه به کمك اين سرمايه گذاريها مي آموزند که چگونه با بازارها، بانکهاو منابع تامين مالي خارجي بايد رفتار كنند.
سرمايه گذاري خارجي با خود تکنولوژي توليد، ماشين آلات و تجهيزات مدرن را به ارمغان مي آورد که اين امردرصورت هوشياري کشور ميزبان،به انتقال تکنولوژي ومهارت ودانش مي انجامد، بخصوص که تحولات تکنولوژيک در جهان امروز با چنان سرعتي پيش مي رود که بدون همکاري وبهره گيري ازدانش کشورهاي صنعتي انتقال آن به درون غير ممکن است.
مخالفان: سرمايه گذاري خارجي، قيمتها را افزايش مي دهد
در مخالفت با سرمايه گذاري خارجي نيز دلايلي ذکر مي شود. مخالفان سرمايهگذاري خارجي مي گويند سرمايه گذاري خارجي با وجود تامين سرمايه در بلند مدت با ايجاد حالت انحصاري وممانعت از رقابت عملا موجب کاهش پس انداز و سرمايه گذاري در کشور در حال توسعه مي شود؛ زيرابخش اعظم سود حاصل از سرمايه گذاري خارجي به جاي سرمايه گذاري مجددازکشورخارج ميشود. بعلاوه، درآمد اين سرمايه گذاريها عايد گروههايي مي شود که ميل به پس انداز کمتري دارند و سرمايه گذاريهاي خارجي به جاي افزايش سرمايه گذاري موجب نقصان آن و با افزايش تقاضا موجب افزايش قيمتها مي شود.
در رابطه با بهبود وضع ارزي نظر مخالفان آن است که اين وضعيت موقتي است و در درازمدت حالت معکوس به خود مي گيرد.
دليل ديگر مخالفان با سرمايه گذاري خارجي، دو قطبي شدن اقتصاد است . به اين معني که اين سرمايه گذاريها باعث مي شود تعداد محدودي از شاغلان در بخشهاي مدرن اقتصاد مشغول شوند و ازدريافتي نسبتا خوب نيز برخوردار شوند. در نتيجه اختلاف ميان دريافتي آنان با ساير شاغلان شدت مييابد. در اثر سرمايه گذاري خارجي منابع محدودازاحتياجات اساسي به سمت توليد محصولات لوکس و مدرن که تنها نياز گروه خاصي را برطرف مي کند، منحرف مي شود، بخصوص آنکه گرايش اين سرمايهگذاريها به سمت مناطق شهري است و از اين لحاظ، فاصله شهري و روستايي را افزايش مي دهد.
بالاخره، سرمايه گذاري خارجي الگوي مصرف را تغيير مي دهدوجامعه را به سوي مصارفي سوق مي دهد که ريشه در توليد دروني ندارند . ضمن انکه تکنولوژي بکار رفته نيز از نوع تکنولوژي سرمايه طلب است و براي اشتغال در کشور هاي در حال توسعه که مشکل اصلي اين کشورهاست، اهميتي قائل نمي شود.
منافع حاصل از سرمايه گذاري خارجي
در يک نگاه کلي، اثرات سرمايه گذاري خارجي از جهاتي قابل بررسي است كه در زير به چندي از آنها اشاره مي شود:
1- ساختار و عملکرد صنعتي
برخي مطالعات نشان داده اند که سرمايه گذاريهاي خارجي مخصوصا از طريق شرکتهاي فراملي موجب ميشوند تا توليد کنندگان کارآمد جانشين توليد کنندگان ناکارآمد شوند .
شواهد تجربي حاکي از اين است که در کشورهايي که در راه تجارت وسرمايه گذاري درآنها،موانع مخصوص وجود نداشته و محيط اقتصادي براي فعاليتهاي بخش خصوصي (اعم از داخلي و خارجي) مساعد بوده است ، شرکتهاي فراملي آثار مثبتي بر تخصيص منابع داشته اند . از طرف ديگر سرمايه گذاري خارجي مي تواند باعث ايجاد سرمايه و هدايت آن به سمت واحدهاي فعال و مولد شده و سبب افزايش توليد و کنترل تورم شود.
2- رشد اشتغال و سرمايه انساني
سرمايه گذاريهاي خارجي داراي اثرات متعددي براشتغال وتوسعه نيروي انساني است و اين موضوع لزوم بررسي دقيقتر طرحهاي پيشنهادي اين شرکتها توسط دولت و نيزوضع مقررات براي استخدام کارکنان توسط شرکتهاي فراملي و برنامههاي آموزش کارگران را مطرح مي سازد .
مطالعات نشان مي دهد که اگر در يك کشور در حال رشد، بيکاري عمدتا علت ساختاري داشته باشد و هيچ منبع سرمايهگذاري نيز موجود نباشد، در اين صورت سرمايه گذاريهاي خارجي موجب افزايش اشتغال خواهد شد. از سوي ديگر، چنانچه سرمايه گذاري خارجي جانشين سرمايه گذاري داخلي باشد،اثر اشتغال آن ناچيز و حتي منفي خواهد بود .
شواهد تجربي نشان داده اند که شرکتهاي فراملي بيش از شرکتهاي محلي به تکنولوژيهاي سرمايه بر گرايش دارند.از طرف ديگر، شرکتهاي فراملي به واسطه پيوندهايي که با صنايع بالا دست يا پايين دست دارند و از طريق اثرات مثبت يا منفي که بر ميزان استخدام رقيب مي گذارند، ميتوانند بطور غير مستقيم برامراشتغال تاثير داشته باشد .
3- افزايش نقدينگي بازارهاي سرمايه محلي
سرمايه گذاري خارجي نقدينگي بازارهاي سرمايه محلي را افزايش مي دهد و همچنين مي تواند به بهبود کارايي بازار کمك كند. سرمايه گذاري خارجي به دو صورت مستقيم وغير مستقيم به افزايش نقدينگي بازار كمك مي كند. با حضور سرمايه گذاران خارجي، پول اضافي وارد بازار سرمايه ميشود و در نتيجه حجم معاملات و قدرت نقد شوندگي بازار افزايش مي يابد.از سوي ديگر، با حضور فعال و مستمر سرمايه گذاران خارجي، جذابيت بازار سرمايه بيشتر مي شود ودر نتيجه انگيزه و تمايل سرمايه گذاران داخلي براي سرمايه گذاري در بازار سرمايه افزايش مي يابد و بدين گونه، اين پديده بصورت غير مستقيم نيز به افزايش نقدينگي بازار منجر ميشود. همچنين سرمايه گذاران خارجي با تقاضاي اطلاعات شفاف، به موقع و با كيفيت، به افزايش كارآيي بازار نيز كمك ميكنند. در بازار كارآ قيمت اوراق بهادار به ارزش ذاتي خود نزديك تر مي شود و قيمت تعيين شده در بازار، شاخص مناسبي براي ارزش واقعي اوراق بهادار است.
از ديگر منافع سرمايه گذاري خارجي، بهبود زير ساختهاي بازار است . آنها از طريق تقاضا براي استانداردهاي حسابداري با کيفيت، قوانين و مقررات مناسب و نيروهاي واجد شرايط و قابل اعتماد،به بهبود زير ساختهاي بازار كمك مي كنند. آنها همچنين با تقاضاي ابزارهاوخدمات مالي متنوعتر، به افزايش عمق بازارنيزکمك مي كنند .
4- پيوند اقتصاد ملي با اقتصاد بين المللي
يکي از اثرات مهم شرکتهاي فراملي بر کشورهاي ميزبان، ايجاد پيوندوارتباط بين اين کشورهاواقتصاد بين المللي است.اين روابط دراكثرموارد و درمجموع نتايج مثبتي در بر دارندواز طريق سرمايه گذاري خارجي، تجارت وانتقال تکنولوژي برقرار ميشوند. عمليات شرکتهاي فراملي همچنين مي توانددرافزايش کارايي وکاهش هزينه توليدموثرباشدوازاين طريق موقعيت رقابتي يك کشوررادر بازارهاي بين المللي ارتقا بخشد، ودرنهايت به نفع مصرف کنندگان باشد .
5- موازنه پرداختها و تشکيل سرمايه
شواهد موجود حاکي ازآن است که سرمايه گذاريهاي خارجي در زمان سرمايه گذاري، تاثير مثبت ناچيزي بر موازنه پرداختهاوتشکيل سرمايه مي گذارد. ولي با گذشت زمان اين تشکيل سرمايه مي تواند از طريق سهم سود، سودهاي انباشته و برگشت سرمايه تاثير بيشتري داشته باشد.از نظر دولتها، کنترلي که شرکتهاي فراملي بر سرمايه هاي خود اعمال مي کنند در بسياري از موارد به اين شرکتها امکان مي دهد که بر سياستهاي داخلي اين کشورها تاثير بگذارندواين مطلب يکي از دلايل موافقت نكردن با اين قبيل سرمايهگذاريهاست. هرچندادعا مي شود که در بسياري از موارد داراييهاي که شرکتهاي فراملي وارد اقتصاد کشوري مي کنند، منحصر به سرمايه نيست و اهميت عواملي چون تکنولوژي، مديريت دستيابي به بازارها و دستيابي به صادرات اگرازاهميت سرمايه بيشتر نباشد، کمتر نيست.
6- دستيابي به بازارهاي صادراتي
باوجود مشکلات حال وآينده بازارهاي صادراتي، نياز کشورهاي در حال رشد به توسعه صادراتشان همچنان پا بر جاست . يکي از وسايل رسيدن به اين هدف استفاده از سرمايه گذاريهاي خارجي است.شرکتهاي فراملي مي توانند تکنولوژي لازم جهت توليد محصولاتي با کيفيت صادراتي وتضمين عواملي چون تحويل بموقع و کيفيت مطلوب و قابل اعتماد که لازمه بازاريابي صادراتي هستندوبالاخره اطلاعات مربوط به بازارهاي صادراتي و دسترسي به آنها را با خود به کشور ميزبان بياورند.
تهديدهاي بالقوه سرمايه گذاري خارجي
همانطوري که بحث شد، سرمايه گذاري خارجي منافع زيادي را بهمراه دارد.اما داراي خطرات يا تهديدهاي بالقوه اي نيز هست که توجه نكردن به آنها مي تواند زيانهاي جبران ناپذيري را بهمراه داشته باشد.
از آنجايي که سرمايه گذاري خارجي، بسيار فرار بوده به تغييرات و بحرانهاي داخلي و بين المللي بسيار حساس است، مي تواند به افزايش نوسانات و ناپايداري در اقتصاد کشور ميزبان منجر شود.
به عبارت ديگر، چون سرمايه گذار خارجي(در صورت وجود نداشتن قوانين و مقررات مناسب)درهر لحظه قادر است سرمايه اش را به کشور خود يا کشور ثالث منتقل كند، در نتيجه در شرايطي که وضعيت اقتصادي کشور ميزبان رو به وخامت گذارد و وارد دوره رکود شود و يا سطح بازدهي سرمايه کاهش يابد، معمولا اين نوع سرمايه گذاري به سرعت از کشور ميزبان خارج شده و اين امر باعث تشديد نابساماني اقتصادي در اين کشور خواهد شد.
علاوه بر موارد فوق، مي توان به خطر افزايش مالکيت و کنترل خارجيان بر شرکتهاي داخلي، افزايش نوسانات نرخ ارزونرخ بهره وخطر گسترده ترشدن دامنه رفتار مخرب سرمايه گذاران خارجي بدليل دنباله روي سرمايه گذاران داخلي از رفتار آنها، بعنوان ديگر تهديدات بالقوه سرمايه گذاري خارجي نيز اشاره کرد . تمامي موارد فوق مي تواند بطور قابل ملاحظه اي از سرمايه گذاري داخلي و خارجي جلوگيري كند و نهايتا براي اقتصاد کشور بسيار مضر باشد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .
سيستم هزينه هاي سفارش كار در شركت هايي مورد استفاده قرار مي گيرد كه هر محصول مشابه به طور اساسي با هم تفاوت داشته و بر طبق مشخصات دريافتي از مشتريان يا دستور ساخت توليد شود .يك سفارش ممكن است براي يك واحد محصول مانند ساخت يك پل يا يك گروه محصول مشابه مانند ساخت 200عدد از يك صندلي باشد ،شركت هايي كه از سيستم هزينه يابي سفارش كار استفاده مي كنند عبارتند از :
شركت هاي پيمانكاري ،كشتي سازي ،هواپيما سازي ،توليد اثاثيه و چاپخانه ها.از شركت هايي كه داراي محصولات مختلف مي باشند و توليد آنها به شكل چرخه محصول مشابه و متناوب صورت مي گيرد مي توان از سيستم هزينه يابي سفارش كار استفاده نمود.به طور كل در يك كارخانه توليد اثاثه ممكن است در مدت يك ماه در ده روز اول 500عدد صندلي در ده روز دوم ماه 300عدد ميز و در ده روز سوم ماه 250دست مبل راحتي توليد نمود .در چنين شرايطي هر گروه محصول مشابه را مي توان به عنوان يك سفارش تلقي نمود .در سيستم هزينه يابي سفارش كار هزينه هاي توليد(مواد مستقيم ،كار مستقيم و سربار كارخانه) هر سفارش تعيين گردد.
در شكل زير سيستم هزينه يابي سفارش كار را نشان مي دهد .ميانگين قيمت تمام شده يك واحد هر سفارش به قرار زير محاسبه گرديده:
قيمت تمام شده هر سفارش = ميانگين قيمت تمام شده بايك واحد هرسفارش
تعداد سفارش
سيستم هزينه يابي مرحله اي:
هزينه يابي مرحله اي سيستمي است ،براي اندازه گيري و گزارش قيمت تمام شده محصولات مشابهي كه توليد آنها يك سري عمليات توليدي يكنواختي به صورت انبوه و پيوسته صورت مي گيرد.،مانند دايره تراشكاري يا مونتاژ ،معمولاً يك واحد محصول از دو يا چند دايره يا مركز هزينه عبور مي كند تا به انبار كالاي ساخته شده برسد .در هزينه يابي مرحله اي ،هزينه هاي توليد (مواد مستقيم ،كار مستقيم،سربار كارخانه) هر دايره به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت همان دايره منظور مي شود . نمونه صنايعي كه از سيستم هزينه يابي مرحله اي استفاده مي نمايند عبارتند از:صنايع كاغذ ،فولاد و شيميايي.
روشهاي هزينه يابي محصول:
هر دو سيستم هزينه يابي سفارش كار و مرحله اي به سه روش واقعي،نرمال و استاندارد قابل اجرا مي باشند.روشهاي هزينه يابي واقعي ،نرمال و استاندارد را مي توان به صورت هزينه يابي متغير (مستقيم) و جذبي اعمال نمود كه به صورت شكل زير خلاصه گرديده است:
روشهاي هزينه يابي محصول
هزينه يابي متغير(مستقيم) هزينه يابي واقعي هزينه يابي نرمال هزينه يابي استاندارد
مواد مستقيم واقعي واقعي استاندارد
كار مستقيم واقعي واقعي استاندارد
سربار متغير كارخانه واقعي بر آورد شده استاندارد
سربار ثابت كارخانه(1) _ _ _
هزينه يابي جذبي
مواد مستقيم واقعي واقعي استاندارد
كار مستقيم واقعي واقعي استاندارد
سربار متغير كارخانه واقعي بر آورد شده استاندارد
سربار ثابت كارخانه واقعي بر آورد شده استاندارد
*
(1)در هر دوره به حساب سود و زيان منظور مي شود.
ثبت هاي حسابداري در سيستم هزينه يابي سفارش كار:هزينه يابي واقعي
ريال ريال ريال
1)موجودي مواد اوليه **
بستانكاران **
بابت خريد مواد اوليه
2)موجودي كالاي در جريان ساخت **
سفارش100 **
سفارش200 **
سفارش300 **
كنترل سربار كارخانه **
مواد غير مستقيم **
موجودي مواد اوليه **
بابت تعداد مستقيم و مواد غير مستقيم مصرف شده
3)كنترل حقوق و دستمزد **
وزارت اقتصاد و دارايي **
سازمان تأمين اجتماعي **
بانك **
بابت حقوق ____ ماه
4)مو جودي كالاي در جريان ساخت **
سفارش 100 **
سفارش200 **
سفارش300 **
كنترل سربار كارخانه **
كار غير مستقيم **
كنترل حقوق و دستمزد **
بابت منظور نمودن هزينه كار مستقيم و هزينه كار غير مستقيم به سفارشات سربار كارخانه
ريال ريال ريال
5)كنترل سربار كارخانه **
استهلاك **
بيمه **
ساير **
بستانكاران **
پيش پرداخت ها **
ذخيره و استهلاك **
بابت هزينه هاي سربار انجام شده
6)موجودي كالاي در جريان ساخت **
سفارش 100 **
سفارش 200 **
سفارش 300 **
كنترل سربار كارخانه **
بابت منظور نمودن هزينه هاي سربار كارخانه به سفارشات
7)موجودي كالاي ساخته شده **
موجودي كالاي در جريان ساخت **
سفارش 100 **
سفارش 200 **
بابت قيمت تمام شده سفارشات تكميل شده
8)قيمت تمام شده كالاي فروش رفته **
موجودي كالاي ساخته شده **
سفارش 100 **
بابت قيمت تمام شده سفارشات كالاها ي فروش رفته
در پايان دوره مالي به قيمت تمام شده كالاي فروش رفته به حساب سود و زيان بسته مي شود .صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته به نحوه محاسبه قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و قيمت تمام شده كالاي فروش رفته را نشان مي دهد.اين صورت در
واقع حسابهاي صنعتي را در يك دوره حسابداري تجزيه و تحليل مي نمايد . صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته در پايان دوره حسابداري صنعتي تهيه مي گردد.
مثال:
شركت توليدي يزد داراي سيستم هزينه يابي سفارش كار مي باشد . موجودي هاي اول فروردين ماه 13xx به شرح زير است:
موجودي مواد اوليه 100000
م.كالاي در جريان ساخت سفارش110
مواد مستقيم 1400000
كار مستقيم 2200000
سربار كارخانه 2500000
6100000
م.كالاي ساخته شده(سفارش110) 9000000
شركت طي فروردين ماه در سفارشي به شماره هاي120_130 دريافت نموده است . مواد اوليه خريداري شده و مصرف شده طي فروردين ماه به شرح زير مي باشد:
مواد اوليه خريداري شده 6000000
مواد اوليه مصرف شده:
مواد مستقيم
سفارش120 2400000
سفارش130 1600000
جمع 4000000
2000000
حقوق و دستمزد بر اساس كارت ساعت كاركرد كارگران و ليست حقوق فروردين ماه به قرار زير خلاصه شده است:
كار مستقيم
سفارش 110 1000000
سفارش 120 4000000
سفارش 130 3000000
جمع 8000000 3000000
ساير هزينه هاي سربار كارخانه طي فروردين ماه 7200000 ريال بوده بر مبناي تسهيم سربار واقعي كارخانه بين سفارشات هزينه كار مستقيم مي باشد . در فروردين ماه سفارشهاي 120،110،تكميل و سفارش110،100 تحويل مشتريان شده است.
مطلوبست:1. ثبت عمليات فوق در دفتر روزنامه و انتقال آهنا به حساب هاي دفتر كل
2. تهيه كارت هزينه سفارش (به شكل T)
3. تهيه قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته براي ماه منتهي به 31
فروردين 13XX
1)موجودي مواد اوليه 6000000
بستانكاران 6000000
ريال ريال ريال
2)موجودي كالاي در جريان ساخت 4000000
سفارش 120 2400000
سفارش 130 1600000
كنترل سربار كارخانه 200000
مواد غير مستقيم 200000
موجودي مواد اوليه 4200000
3)كنترل حقوق و دستمزد 11000000
حسابهاي مختلف 11000000
4)موجودي كالاي در جريان ساخت 8000000
سفارش 110 1000000
سفارش 120 4000000
سفارش 130 3000000
كنترل سربار كارخانه 3000000
كار غير مستقيم 3000000
كنترل حقوق و دستمزد 11000000
5)كنترل سربار كارخانه 7200000
حسابهاي مختلف 7200000
ريال ريال ريال
6)موجودي كالاي در جريان 10400000
سفارش 110 1300000
سفارش 120 5200000
سفارش 130 3900000
كنترل سربار 10400000
7)موجودي كالاي ساخته شده 200000000
موجودي كالاي در جريان ساخت 200000000
سفارش 110 8400000
سفارش 120 11600000
8)قيمت تمام شده كالاي فروش رفته 17400000
موجودي كالاي ساخته شده 17400000
قيمت تمام شده سفارشات فروش رفته
سفارش 100 9000000
سفارش 110 8400000
17400000
مطلوبست(2)
شركت توليدي يزد
صورت قيمت تمام شده كالاي ساخته شده و فروش رفته
براي سال مالي منتهي به31 فروردين 13xx (ارقام به هزار ريال)
موجودي كالاي در جريان ساخت اول 6100
اضافه مي شود:هزينه هاي توليدي انجام يافته طي فروردين ماه:
مواد مستقيم:
موجودي مواد اوليه1/1/13xx 1000
+خريد مواد اوليه 6000
مواد اوليه آماده براي مصرف 7000
- موجودي مواد اوليه در 31/1/13xx 2800
مواد اوليه مصرف شده 4200
- مواد غير مستقيم مصرف شده 200
مواد مستقيم مصرف شده 4000
كار مستقيم 8000
سربار كارخانه 10400
جمع هزينه هاي توليدي انجام يافته طي فروردين ماه 22400
قيمت تمام شده كالاي در جريان ساخت طي فروردين ماه 28500
- موجودي در جريان ساخت در 31/1/13xx 8500
قيمت تمام شده كالاي ساخته شده طي فروردين 20000
+موجودي كالاي ساخته شده در 1/1/13xx 9000
قيمت تمام شده كالاي آماده براي فروش 29000
- موجودي كالاي ساخته شده در31/1/13xx 11600
قيمت تمام شده كالاي فروش رفته 17400
سيستم هزينه يابي سفارش كار(گردش حسابهاي صنعتي _ هزينه يابي نرمال)
در سيستم هزينه يابي سفارش كار ، گردش حسابهاي صنعتي براي تبديل مواد مستقيم به محصول تكميل شده يا استفاده از روش هزينه يابي نرمال هزينه هاي مواد مستقيم و كار مستقيم واقعي مي باشند ولي سربار كارخانه بر اساس نرخي كه در ابتداي دوره مالي تعيين شده به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت منظور مي شود . علت استفاده از نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه اين است كه اولاً امكان دارد كه هزينه هاي واقعي سربار كارخانه تا پايان دوره حسابداري صنعتي مشخص نگردد.ثانياً ممكن است بعضي از هزينه هاي سربار كارخانه ماه به ماه به طور قابل ملاحظه اي تغيير نمايد .مانند تعمير ماشين آلات كه ممكن است هر دو ماه يك بار صورت گيرد.استفاده از سربار واقعي كارخانه در هر ماه باعث تغيير قيمت تمام شده يك واحد محصول مي شود . بنابراين به منظور تعيين به مرجع اطلاعات مربوط به هزينه يابي محصول به حد اقل رسانيدن تغييرات هزينه هاي سربار كارخانه ،نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه از ابتداي دوره مالي محاسبه مي گردد. در سيستم هزينه يابي سفارش كار به علت اينكه قيمت تمام شده هر سفارش را بايد پس از تكميل آن محاسبه نموده استفاده از نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه ضرورت بيشتري مي يابد.
*در هزينه يابي نرمال ، هزينه هاي واقعي سربار كارخانه در حساب (كنترل سربار كارخانه) ثبت مي گردد. و براي ثبت سربار جذب شده كارخانه از حساب سربار جذب شده كارخانه استفاده مي شود . سربار جذب شده كارخانه هب بدهكار حساب موجودي كالاي در جريان ساخت و بستانكار حساب سربار جذب شده كارخانه منظور مي شود.
رابطه زير محاسبه سربار جذب شده كارخانه را نشان مي دهد:
نرخ از پيش تعيين شده سربار كارخانه*مبناي واقعي=سربار جذب شده كارخانه
هزينه يابي مرحله اي:
هزينه يابي مرحله اي سيستمي است ، براي اندازه گيري و گزارش قيمت تمام شده محصولات مشابهي كه توليد آنها در يك سري عمليات توليدي يكنواخت به صورت انبوه و پيوسته صورت مي گيرد . در هزينه يابي مرحله اي تأكيد اصلي بر روي دايره يا مركز هزينه مي باشد در هر دايره يا مركز هزينه عمليات توليدي مختلفي صورت مي گيرد.مانند:دايره تراشكاري يا مونتاژ معمولاً يك واحد محصول از دو يا چند دايره يا مركز هزينه عبور مي كند تا به انبار كالاي ساخته شده برسد . در هزينه يابي مرحله اي هزينه هاي توليد(مواد مستقيم ، كار مستقيم و سربار كارخانه ) هر دايره به حساب موجودي كالاي در جريان ساخت همان دايره منظور مي شود . و گزارش هزينه توليد براي هر دايره در پايان دوره مالي معين(هفتگي يا ماهانه) تهيه گردد.نمونه صنايعي كه از سيستم هزينه يابي مرحله اي استفاده مي كنند، عبارتند از :صنايع كاغذي ، فولادي و شيميايي
(مراحل تهيه گزارش هزينه توليد)
*براي تهيه كردن گزارش هزينه توليد بايد پنج مرحله به شرح زير صورت گيرد:
1. تهيه جدول مقدار توليد
2. محاسبه مقدار توليدي بر حسب معادل آحاد تكميل شده
3. خلاصه كردن جمع هزينه هاي قابل تخصيص كه شامل قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره و هزينه هاي انجام يافته طي دوره (مواد مستقيم، كار مستقيم، سربار كارخانه)مي باشد.
4. محاسبه قيمت تمام شده يك واحد
5.محاسبه قيمت تمام شده واحدهاي تكميل شده و قيمت تمام شده موجودي كالاي در جريان ساخت پايان دوره.
سيستم هزينه يابي مرحله اي
موجودي كالاي در جريان ساخت:
*معادل آحاد تكميل شده:
مفهوم معادل آحاد تكميل شده اساس هزينه يابي مرحله اي مي باشد در اكثر موارد براي كليه واحدهايي كه طي دوره عمليات توليدي بر روي آنها صورت مي گيرد ،تكميل نمي گردند. بدين معني كه بعضي از آنها در پايان دوره تكميل نشده باقي مي مانند.در اينگئنه موارد بخشي از هزينه هاي توليد بايد در واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره تخصيص يابد بنابراين ،جهت تعيين قيمت تمام شده يك واحد جمع هزينه هاي قيد شده را فقط نبايد بر روي واحد هاي تكميل شده تقسيم نمود.بلكه واحدهاي تكميل نشده پايان دوره نيز بايستي در محاسبات منظورگردد . بدين منظور بايد واحدهاي در جريان ساخت پايان دوره را بر حسب واحدهاي تكميل شده بيان نمود.
قبل از محاسبه معادل آحاد تكميل شده درجه تكميل موجودي كالاي در جريان ساخت بايد تعيين گردد. در بعضي از صنايع انجام اين كار ايجاد اشكال نمي نمايد.اما در صنايعي كه امكان تعيين دقيق درجه تكميل موجودي كالاي در جريان ساخت نباشد،آنرا بايد بر آورد نمود.
اگر فرض كنيم در يك دايره توليدي موجودي كالاي در جريان ساخت اول دوره وجود نداشته باشد و طي دوره به روي 990 واحد عمليات توليدي صورت گيرد.وكليه 990 واحد تكميل شوند،معادل آحاد تكميل شده مساوي990 واحد مي باشد.اكنون مثال فوق را كمي تغيير داده و فرض مي كنيم كه از 990 واحدي كه وارد دايره توليد شده 890 واحد آن تكميل گرديده و در پايان دوره 100 واحد از آن لحاظ مواد مستقيم و كار مستقيم و سربار كارخانه 4/1 تكميل باشد.معادل آحاد تكميل شده را مي توان با استفاده از رابطه زير محاسبه نمود:
]درصد تكميل*م.كالاي در جريان پايان دوره[+واحدهاي تكميل شده=معادل آحادتكميل شده
بنابراين :
جدول مقدار توليد معادل آحاد تكميل شده
واحد