ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت
همسان سازی جهان و استقرار استانداردهای بین المللی گزارشگری مالی
همان گونه که می دانیم دسترسی به اطلاعات کافی و مطمئن در زمینه گزارشگری مالی برای تامین سلامت و رشد اقتصاد ضروری است و همه ما از آنچه برای داشتن اطلاعات مناسب و مطمئن ضروری است، آگاهیم.
در مرحله نخست، ما نیازمند استانداردهایی در حسابداری هستیم که پایدار، جامع و مبتنی بر اصولی روشن در ارتباط با واقعیات اقتصادی و به اندازه کافی همسان باشند تا در جهان یکپارچه ای که ما امروز در آن زندگی می کنیم امکان استفاده از آنها و مفهوم بودنشان برای همگان فراهم باشد.
در مرحله دوم، وجود روشهای مناسب راهبری بنگاه در کنار سایر موارد ضروری است تا از اعمال کنترلهای داخلی مناسب و استقرار موثر استانداردهای حسابداری مطمئن شویم.
در مرحله سوم، حضور حسابرسان کارامد و اثر بخش که به عنوان مرجعی مستقل، اتکاپذیری اطلاعات فراهم شده توسط شرکتها براساس این استانداردها را تایید کنند، ضرورت دارد.
در مرحله چهارم، وجود سازو کار نظارتی یا کنترل کیفی همراه با یک سیستم انضباطی مقررات ضروری است تا از رعایت جدی سه شرط پیشگفته اطمینان یابیم.
سرانجام در مرحله آخر و مهمتر از همه، ضروری است که همه افراد درگیر در زنجیره گزارشگری مالی، یعنی کسانی که اطلاعات را فراهم می کنند، مشاوران، مدیران، هیئت مدیره و کمیته حسابرسی، حسابرسان مستقل، مراجع تنظیم مقررات، تحلیلگران و رسانه های گروهی، درستکارانه و مطابق موازین اخلاقی عمل کنند.
همسان سازی به عنوان یک نیاز در اقتصاد جهانی
همه ما با این موضوع موافقیم که همسان سازی استانداردهای بین المللی در اقتصاد جهانی ضروری است. دست کم از جنبه نظری این توافق وجود دارد که داشتن مجموعه واحدی از استانداردهای با کیفیت بالا، به سود سرمایه گذاران است و از هزینه های اداری برای دسترسی به بازارهای سرمایه در سراسر جهان می کاهد. در یک بازار سرمایه یکپارچه، منطق وجود مجموعه واحدی از استانداردها آشکار است، زیرا که این مجموعه واحد، مقایسه پذیری و درک گزارشگری مالی را بهبود می بخشد و به کارگیری سرمایه در فراسوی مرزها را کاراتر می سازد. حسابداری زبانی مشترک است و جهانی سازی فعالیتهای مالی به طور فزاینده ای نیازمند استفاده از این زبان مشترک است. همسان سازی بین المللی همچنین بر مواردی که پیش از این برشمرده شد، یعنی راهبری شرکتها، حسابرسی، استانداردهای اخلاقی و سازو کارهای نظارت یا کنترل کیفی اثر می گذارد.
تاکید بر این موارد ضرورتاً به معنای نیاز به یک زبان مشترک نیست بلکه نیاز اصلی به اطمینان یافتن از روشها و رویه های با کیفیت بالا در سراسر جهان است و در مورد نظارت یا کنترل کیفی نیز به پرهیز از دوباره کاریهای غیر ضروری نیاز وجود دارد.
فدراسیون بین المللی حسابداری (IFAC ) که نماینده بیش از160 سازمان حسابداری در نزدیک به 120 کشور جهان است، به همسان سازی به عنوان یکی از مهمترین هدفهای خود نگریسته و آن را برای تحقق رسالت خود در حمایت از منافع عمومی ضروری می داند. به همین دلیل است که فدراسیون خود را به شدت متعهد به همسان سازی استانداردهای جهانی دانسته و بیانیه های تعهدات اعضا (SMOS ) را که نشاندهنده تعهدات اعضای فدراسیون برای به کاربستن کوشش خود به منظور گنجاندن استانداردهای بین المللی در مجموعه استانداردهای ملی متناظر است، صادر کرده است.
همسان سازی بین المللی و استقرار استانداردهای بین المللی حسابداری
برای روی آوردن به همسان سازی استانداردهای حسابداری در محیطی مانند محیط امروز، می توانیم دست کم دو سطح ممکن از تحلیل را تا جایی که به همسان سازی استانداردهای حسابداری مربوط میشود، مشخص سازیم. در همین رابطه با طرح دو پرسش زیر، می توانیم این سطوح را تشخیص دهیم.
1- چرا هنوز مجموعه ای از استانداردهای بین المللی حسابداری شامل متداولترین آنها و یا آنهایی که بیشترین تاثیر را بر اقتصاد دارند، به وسیله همه ویا بیشتر کشورها بکار گرفته نمی شود؟
2- اشکالات عمده ای که واحدهای اقتصادی هنگام به کارگیری استاندارهای بین المللی حسابداری با آنها روبه رو می شوند کدام است؟
موانع همسان سازی در سطح جهانی
اگر نگاهی به وضعیت موجود در مورد همسان سازی استانداردهای حسابداری بیفکنیم، این نتیجه را میگیریم که سرعت پیشرفت در این زمینه زیاد بوده است. ولی هنوز این هدف تامین نشده و راه درازی در پیش روست.
موانع و چالشهای عمده امروزی کدام است؟
دو موردی که اغلب از آنها یاد می شود یعنی برگردان استانداردها به زبانهای مختلف و پیچیدگی و ساختار استانداردهای بین المللی حسابداری، بی گمان موضوعهایی است که ممکن است تاثیر گذار باشد اما موانع اصلی به شمار نمی آید. ترجمه استانداردها موضوعی ابزاری است که اگر عزم برای انجام آن وجود داشته باشد، قابل حل خواهد بود. از سوی دیگر هر روز توافق بیشتری در تمام جنبه ها در زمینه نیاز به کاهش سطح پیچیدگی استانداردها، بدون از دست رفتن کیفیت آنها پدید می آید. گرچه اهمیت این مسئله به اندازه ای نیست که ساده سازی استانداردها به عنوان هدفی مهمتر از این هدف قرار گیرد که هر چه زودتر یک زبان مشترک داشته باشیم.
سومین موضوعی که فدراسیون قویاً در این اواخر یادآور شده، نیاز به بررسی وضعیت ویژه شرکتهای کوچک و متوسط است. نیازهای این گونه واحدهای اقتصادی شایسته بررسی است و در همین رابطه درخور قدردانی است که هیئت استانداردهای بین المللی حسابداری (IASB ) تصمیم گرفته است دوباره به این موضوع بپردازد، زیرا این موضوع برای مدتی کنار گذاشته شده بود. اگر چه هیئت استانداردهای بین المللی حسابداری این موضوع را در نظر داشته که استانداردهای بین المللی گزارشگری مالی (IFRSs ) برای هرگونه شرکت، چه بزرگ و چه کوچک، کاربرد داشته باشد ولی اکنون دریافته است که در بیشتر کشورهای توسعه یافته که در آنها این استانداردها به کار گرفته می شود، نخست شرکتهای پذیرفته شده در بورس پیشگام این کار بوده اند. به این ترتیب، به عنوان مثال در اروپا، تنها معدودی از کشورها کاربرد این استانداردها را برای شرکتهای کوچک و متوسط الزامی ساخته اند. در دیگر کشورها، این گونه شرکتها مجازند از استانداردهای حسابداری ملی پیروی کنند. بنابراین هیئت پیشگفته به این نتیجه رسیده که بهتر است مجموعه ای از استانداردهای حسابداری بر پایه استانداردهای بین المللی گزارشگری مالی برای شرکتهای کوچک و متوسط تدوین شود. این استانداردها باید سازگار با چارچوب نظری استاندارد های گزارشگری مالی بین المللی، پاسخ مناسب برای نیازهای استفاده کنندگان بیرونی گزارشهای شرکتها فراهم سازند، از نظر جهانی مقایسه پذیر باشند و مسیر اطمینانبخشی برای انتقال آسان به مرحله استفاده کامل از استانداردهای بین المللی گزارشگری مالی فراهم کنند. ایجاد چنین استانداردهایی مانع از افزایش استانداردهای حسابداری ملی گوناگون برای این نوع واحدهای اقتصادی خواهد شد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت
هزينه و تمايل به فروش
فرض کنيد مالک خانه اي هستيد و مي خواهيد آن را نقاشي کنيد. براي انجام اين کار به 4 مؤسسه خدمات نقاشي مراجعه مي کنيد. هر 4 مؤسسه با وجود قيمت مشخص تمايل دارند خانه شما را نقاشي کنند. شما تصميم مي گيريد نقاشي خانه خود را به مناقصه بگذاريد و هر مؤسسه که قيمتي کم تر پيشنهاد کند، نقاشي خانه را به او واگذار کنيد.
هر يک از 4 نقاش در صورتي تمايل به انجام اين کار دارند که قيمت يا دستمزد پرداختي به آن ها بيش از هزينه باشد. منظور از هزينه در اين جا همان هزينه فرصت است: اين هزينه شامل رنگ، قلم نقاشي، و ساير ابزار مورد نياز است. علاوه بر اين، ارزشي را که نقاش براي وقت خود قائل است نيز بايد در نظرن بگيريم. جدول 7.3 هزينه 4 نقاش را نشان مي دهد. از آن جا که هزينه يکي از نقاش ها از ديگران کم تر است شما کار را به او مي دهيد، در واقع هزينه براي نشان دادن تمايل نقاش به فروش خدمات خود معيار خوبي است. هر نقاش تمايل دارد خدمات خود را به قيمتي بيش از هزينه ها بفروشد، در قيمت کم تر از هزينه ها تمايلي به ارائه خدمات ندارد و در حالتي که قيمت و هزينه ها برابر باشند، نسبت به انجام کار بي تفاوت است.
با آغاز مناقصه، قيمت هاي پيشنهادي از سطح بالا به تدريج با رقابت نقاش ها براي گرفتن کار کاهش مي يابد. قيمت پيشنهادي نقاش چهارم 600 دلار يا کم تر از اين مبلغ است، او تنها برنده مناقصه است. اين نقاش از انجام کار راضي است زيرا هزينه او 500 دلار است. سه نقاش ديگر تمايلي به انجام کار با مبلغي کم تر از 600 دلار ندارند. در هر صورت کار نقاشي به کسي واگذار مي شود که کم ترين هزينه را دارد.
نقاش چهارم از اين کار چه سودي مي برد؟ اين نقاش حاضر بود با 500 دلار نقاشيِ خانه را انجام دهد در حالي که با مبلغ 600 دلار برنده مناقصه شده است، بنابراين اضافه رفاه نقاش (اضافه رفاه توليد کننده) 100 دلار است. اضافه رفاه توليد کننده برابر است با مبلغ دريافتي منهاي هزينه هاي توليد. اضافه رفاه توليد کننده منافع ناشي از حضور و مشارکت فروشندگان در بازار را اندازه گيري مي کند.
حال يک مثال متفاوت را بررسي مي کنيم. فرض کنيد شما مالک دو خانه هستيد و هر دو نياز به نقاش دارند. بار ديگر براي واگذاري کار نقاشي دو خانه اقدام به برگزاري مناقصه بين 4 نقاش مي کنيد.
براي ساده تر شدن مسئله فرض مي کنيم هيچ نقاشي قادر به رنگ کردن هر دو خانه نيست و مبلغي که شما پرداخت مي کنيد براي هر دو خانه يکسان است. بنابراين قيمت تا زماني که هنوز دو نقاش در مناقصه حضور دارند کاهش مي يابد.
در اين حالت مناقصه زماني متوقف مي شود که نقاش سوم و چهارم پيشنهاد مي کنند که نقاشي را با قيمت 800 دلار يا کم تر انجام مي دهند. در اين قيمت پيشنهادي دو نقاش ديگر که حاضر نيستند نقاشي را با اين مبلغ يا کم تر انجام دهند از مناقصه خارج مي شوند. اضافه رفاه نقاش چهارم 300 دلار و اضافه رفاه نقاش سوم 200 دلار است. بنابراين اضافه رفاه توليد کننده در اين بازار 500 دلار است.
جدول 1 هزینه چهار فروشنده.
فروشنده |
نقاش نخست |
نقاش دوم |
نقاش سوم |
نقاش چهارم |
هزینه به دلار |
500 |
600 |
800 |
900 |
محاسبه اضافه رفاه توليد کننده با استفاده از منحني عرضه
همان طور که اضافه رفاه مصرف کننده ارتباط نزديک با منحني تقاضا دارد، اضافه رفاه توليد کننده نيز با منحني عرضه در ارتباط است. براي درک بيش تر همان مثالي قبلي را دنبال مي کنيم.
ابتدا با توجه به هزينه هاي 4 نقاش، جدول عرضه را استخراج مي کنيم. جدول 2 جدول عرضه مطابق با هزينه ها در جدول 1 است. اگر قيمت کم تر از 500 دلار باشد هيچ يک از 4 نقاش تمايلي به انجام کار ندارند؛ در اين حالت مقدار عرضه صفر است. اگر قيمت بين 500 و 600 دلار باشد، فقط نقاش چهارم تمايل به انجام کار دارد، در اين حالت مقدار عرضه 1 است. اگر قيمت بين 600 و 800 دلار باشد، نقاش سوم و نقاش چهارم تمايل به پذيرش کار دارند، در اين حالت مقدار عرضه 2 است و به همين ترتيب مي توانيم جدول 2 را تفسير کنيم. بنابراين جدول عرضه از هزينه هاي 4 نقاش به دست آمده است.
جدول 2 جدول عرضه ی چهار فروشنده جدول 1.
قیمت به دلار |
فروشنده |
مقدار عرضه |
900 و بیشتر |
چهار نقاش |
4 |
در نمودار 1 منحني عرضه مربوط به جدول 2 را مي بينيد. دقت کنيد که ارتفاع منحني عرضه هزينه هاي هر فروشنده را نشان مي دهد. در هر مقدار، قيمت تعيين شده به وسيله منحني عرضه نشان دهنده هزينه فروشنده نهايي است. فروشنده نهايي فروشنده اي است که با کاهش قيمت قبل از سايرين بازار را ترک مي کند. مثلاً در مقدار 4 واحد (4 خانه) ارتفاع منحني عرضه برابر 900 دلار است. 900 دلار هزينه اي است که نقاش نخست (فروشنده نهايي) براي نقاشي خانه هزينه مي کند. اگر مقدار عرضه 3 واحد باشد (3 خانه) ارتفاع منحني عرضه 800 دلار بوده است که هزينه نهايي نقاش دوم (فروشنده نهايي) را نشان مي دهد.
نمودار 1 منحني عرضه. نمودار فوق منحني عرضه مربوط به جدول عرضه 2 است. دقت کنيد که ارتفاع منحني عرضه، نشان دهنده عرضه هاي فروشنده است.
از آن جا که منحني عرضه نشان دهنده هزينه هاي فروشنده است، از اين منحني براي محاسبه اضافه رفاه توليد کننده مي توانيم استفاده کنيم. با استفاده از منحني عرضه رسم شده در نمودار 2 مي توانيم اضافه رفاه توليد کننده را در اين مثال محاسبه کنيم. با توجه به نمودار 2 (الف) فرض مي کنيم قيمت 600 دلار باشد. در اين حالت مقدار عرضه 1 واحد است. دقت کنيد که ناحيه زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه برابر 100 دلار است. اين مبلغ دقيقاً با اضافه رفاه توليد کننده، که ما قبلاً در مورد نقاش چهارم محاسبه کرديم، برابر است.
نمودار 2 (ب) اضافه رفاه توليد کننده را در قيمت 800 دلار نشان مي دهد. در اين حالت مساحت ناحيه زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه با مساحت 2 مستطيل برابر است. مساحت اين ناحيه برابر 500 دلار است، همان مبلغي که قبلاً در محاسبه اضافه رفاه توليد کننده براي نقاش سوم و چهارم، که دو خانه را رنگ مي کردند، به دست آورديم.
نتيجه به دست آمده از اين مثال در مورد تمامي منحني هاي عرضه قابل استفاده است: مساحت زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه با اضافه رفاه توليد کننده در بازار برابر است. منطق اين مسئله کاملاً روشن است: ارتفاع منحني عرضه نشان دهنده هزينه هاي فروشنده، و تفاوت بين قيمت و هزينه هاي توليد با اضافه رفاه هر فروشنده برابر است. بنابراين مساحت کل با مجموع اضافه رفاه تمامي فروشندگان برابر است.
نمودار 2 محاسبه اضافه رفاه توليد کننده با استفاده از منحني عرضه. در بخش (الف) نمودار، قيمت کالا 600 دلار و اضافه توليد کننده 100 دلار است. در بخش (ب) قيمت کالا 800 دلار و اضافه رفاه توليد کننده 500 دلار است.
چگونه افزايش قيمت باعث افزايش اضافه رفاه توليد کننده مي شود؟
شما تعجب نمي کنيد اگر بشنويد فروشندگان هميشه تعادل دارند براي کالاهايي که به فروش مي رسانند مبلغي بيش تر دريافت کنند. از نظر شما با افزايش قيمت کالا اضافه رفاه فروشنده چه تغييري مي کند؟ با استفاده از مفهوم اضافه توليد کننده مي توانيم پاسخي دقيق ارائه کنيم.
در نمودار 3 يک منحني عرضه نمونه با شيب صعودي را ملاحظه مي کنيد، هر چند اين منحني عرضه با منحني عرضه پلکاني در نمودار قبلي تفاوت دارد، اما با استفاده از اين منحني و به همان روش قبلي مي توانيم اضافه رفاه توليد کننده را محاسبه کنيم: اضافه رفاه توليد کننده مساحت ناحيه زير خط قيمت و بالاي عرضه است. در نمودار 3 (الف)، قيمت p1 و اضافه رفاه توليد کننده با مساحت مثلث ABC برابر است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
هدیه ویژه طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی
ثبت شرکت – تغییرات – ارائه صورتجلسات –پلمپ دفاتر – کد اقتصادی –حسابداری – ثبت محدود
برنامه ريز اجتماعي بخشنده
براي ارزيابي نتايج بازار يک شخصيت فرضي جديد را به نام برنامه ريز اجتماعي بخشنده در تجزيه و تحليل خود وارد مي کنيم. برنامه ريز اجتماعي بخشنده يک حاکم قدرتمند و آگاه است. هدف اين برنامه ريز حداکثر کردن رفاه همگان در جامعه است. شما فکر مي کنيد اين برنامه ريز چه کاري بايد انجام دهد؟ آيا اين برنامه ريز بايد خريداران و فروشندگان را به حال خود بگذارد تا به طور طبيعي خودشان به وضعيت تعادل برسند؟ يا اين برنامه ريز مي تواند با تغيير نتايج بازار به طرق مختلف سطح رفاه را افزايش دهد.
براي پاسخ به اين پرسش، ابتدا بايد برنامه ريز چگونگي اندازه گيري سطح رفاه اقتصادي را در يک جامعه مشخص کند. يک معيار اندازه گيري رفاه اقتصادي مجموع اضافه رفاه توليد کننده و اضافه رفاه مصرف کننده است که به آن اضافه رفاه کل مي گوييم. اضافه رفاه مصرف کننده عبارت است از منافعي که خريداران از حضور در بازار به دست مي آورند و اضافه رفاه توليد کننده نيز سودي است که نصيب فروشندگان مي شود. بنابراين طبيعي است که ما از اضافه رفاه کل به عنوان يک شاخص رفاه اقتصادي جامعه استفاده کنيم.
براي درک بهتر اين شاخصِ رفاه اقتصادي، بار ديگر نحوه ي محاسبه اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده را يادآوري مي کنيم. اضافه رفاه مصرف کننده طبق تعريف برابر است با مبلغي که براي خريد مي پردازند- ارزش کالاها باري خريداران= اضافه رفاه مصرف کننده
به طور مشابه اضافه رفاه توليد کننده طبق تعريف برابر است با:
هزينه فروشندگان- مبلغ دريافتي فروشندگان= اضافه رفاه توليد کننده
با جمع اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده خواهيم داشت:
+ (مبلغي که براي خريد مي پردازند- ارزش کالاها براي خريداران= اضافه رفاه کل هزينه فروشندگان- مبلغ دريافتي فروشندگان)
مبلغ پرداختي از سوي خريداران دقيقاً با مبلغ دريافتي توسط فروشندگان برابر است. بنابراين اين دو جمله در عبارت يکديگر را حذف مي کنند. نتيجه آن که مي توانيم اضافه رفاه کل را به صورت زير بنويسيم:
هزينه فروشندگان- ارزش کالاها براي خريداران= اضافه رفاه کل
اضافه رفاه کل در بازار کل، ارزشي است که خريداران از کالاها به دست مي آورند. همين ارزش با تمايل به پرداخت آن ها براي خريد کالاها منهاي هزينه کل فروشندگان براي توليد به دست مي آيد.
چنان چه يک تخصيص منابع اضافه رفاه کل را حداکثر کند در اين صورت مي گوييم يک تخصيصِ کارامد يا کارا انجام شده است. چنان چه تخصيصي غيرکارامد باشد، بخشي از منافع ناشي از مبادله بين خريداران و فروشندگان از دست مي رود. مثلاً تخصيص منابع زماني ناکارامد است که کالايي از سوي فروشندگان با حداقل هزينه توليد نشود. در اين حالت حرکت توليد از يک توليد کننده با هزينه بالا به سمت توليد کننده اي با هزينه پايين باعث کاهش هزينه کل تمامي فروشندگان مي شود و در نتيجه اضافه رفاه کل افزايش مي يابد. به همين ترتيب يک تخصيص منابع زماني کارامد است که کالا از سوي خريداراني که قيمت آن کالا را بيش از حد مي دانند، خريداري نشود. در اين حالت انتقال مصرف کالا از خريداري که کالا را کم تر از حد واقعي قيمت گذاري کرده به سمت خريداري که کالا را بيش تر ارزش گذاري کرده است، موجب افزايش اضافه رفاه کل مي شود.
علاوه بر کارايي، برنامه ريز اجتماعي ممکن است به مسئله عدالت نيز توجه کند. عدالت عبارت است از توزيع منصفانه رفاه بين خريداران و فروشندگان مختلف. از يک جنبه منافع ناشي از تجارت در بازار شبيه کيکي است که بين شرکت کنندگان در بازار تقسيم مي شود. مسئله کاراي به اين پرسش مربوط مي شود که کيک تا چه اندازه مي تواند بزرگ باشد. در حالي که مسئله عدالت تقسيم عادلانه کيک است. ارزيابي عدالت از نتايج بازار بسيار مشکل تر از ارزيابي کارايي بازار است. از آن جا که کارايي يک هدف عيني است و زمينه هاي اثباتي قطعي براي قضاوت در مورد آن وجود دارد، در حالي که عدالت با قضاوت هاي دستوري، که خارج از حوزه اقتصادند و بيش تر به حوزه فلسفه سياسي مربوط مي شوند، درگير است.
در اين مقاله بحث خود را بر روي کارايي به عنوان هدف برنامه ريز اجتماعي متمرکز مي کنيم. به خاطر داشته باشيد که به هر حال تصميم گيرندگان واقعي اغلب به مسئله عدالت نيز توجه دارند. به عبارت ديگر تصميم گيران سياسي هم به اندازه يا بزرگي کيک اقتصاد توجه دارند و هم به چگونگي توزيع قطعات کيک بين اعضا در جامعه.
ارزيابي تعادل بازار
نمودار 1 نشان دهنده اضافه رفاه توليد کننده و مصرف کننده در وضعيت تعادل عرضه و تقاضاست. به خاطر بياوريد که اضافه رفاه مصرف کننده برابر است با مساحت ناحيه بالاي خط قيمت برابر است و زير منحني تقاضا و اضافه رفاه توليد کننده برابر است با مساحت ناحيه زير خط قيمت و بالاي منحني عرضه. بنابراين مساحت کل ناحيه بين منحني هاي عرضه و تقاضا تا نقطه تعادل با اضافه رفاه کل برابر است.
آيا در چنين تعادلي تخصيص منابع به طور کارامد انجام شده است؟ آيا در اين وضعيت اضافه رفاه کل حداکثر شده است؟ براي پاسخ به اين پرسش ها به خاطر بياوريد که وقتي بازار در تعادل است قيمت تعيين مي کند که چه تعداد از خريداران و فروشندگان در بازار حضور دارند. آن خريداراني که بيش از قيمت کالا براي آن ارزش قائل اند (پاره خط AB بر روي منحني تقاضا) آن کالا را براي خريد انتخاب مي کنند و خريداراني که ارزش کالا را کم تر از قيمت آن ارزيابي مي کنند (پاره خط EB بر روي منحني تقاضا) کالا را خريداري نخواهند کرد. به همين ترتيب فروشندگاني که هزينه هايشان کم تر از قيمت است (پاره خط CE روي منحني عرضه) به توليد و فروش کالا مي پردازند و فروشندگاني که هزينه هايشان بيش تر از قيمت است (پاره خط ED روي منحني عرضه) کالايي توليد نمي کنند.
اين مشاهدات به دو نتيجه مهم زير منجر مي شوند:
1. بازارهاي آزاد عرضه کالاها را در اختيار آن دسته از خريداراني مي گذارند که براي کالاها بيش ترين ارزش را قائل اند. بيش ترين ارزش کالا همان تمايل خريداران به پرداخت است.
نمودار 1 اضافه رفاه مصرف کننده و توليد کننده در تعادل بازار. رفاه کل با مجموعه اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده، يا مساحت ناحيه بين منحني عرضه و منحني تقاضا تا نقطه تعادل برابر است.
2. بازارهاي آزاد براي کالاهاي فروشندگاني که محصول را مي توانند با حداقل هزينه توليد کنند، تقاضا ايجاد مي کنند.
بنابراين با وجود مقدار توليد شده و فروخته شده در نقطه تعادل بازار برنامه ريز اجتماعي به هيچ وجه نمي تواند با تغيير تخصيص مصرف بين خريداران با تغيير تخصيص توليد بين فروشندگان، موجب افزايش رفاه اقتصادي شود.
آيا برنامه ريز اجتماعي مي تواند با افزايش يا کاهش مقدار کالا رفاه اقتصادي کل را افزايش دهد؟
به دليل زير پاسخ به اين پرسش منفي است.
3. بازارهاي آزاد هميشه مقداري از کالاها را توليد مي کنند که مجموع اضافه رفاه توليد کننده و مصرف کننده حداکثر شود.
براي درک صحت عبارت شماه 3، نمودار 2 را ببينيد. بار ديگر يادآوري مي کنيم که منحني تقاضا نشان دهنده ارزشي است که خريداران براي کالا قائل هستند و منحني عرضه نشان دهنده هزينه توليد فروشندگان. در مقادير کم تر از سطح تعادل، ارزشي که خريداران براي کالا قائل هستند بيش از هزينه فروشندگان است. در اين ناحيه افزايش مقدار، موجب افزايش اضافه رفاه کل مي شود. اين رشد اضافه رفاه تا جايي که مقدار به وضعيت تعادل برسد ادامه خواهد يافت. در سطحي بيش از مقدار تعادلي، ارزش کالاها در نظر خريداران کم تر از هزينه هاي توليد است. به عبارت ديگر با توليد بيش از مقدار تعادلي اضافه رفاه کل کاهش مي يابد. سه عبارت فوق بر اين نکته تأکيد دارند که تعادل عرضه و تقاضا مجموع اضافه رفاه مصرف کننده و توليد کننده را حداکثر مي کند. به عبارت ديگر وضعيت تعادل نشان دهنده تخصيص کارامد منابع است. بنابراين وظيفه برنامه ريز اجتماعي بخشنده بسيار آسان است: او مي تواند بازار را به حال خود واگذارد همان طور که قبلاً با آن آشنا شده بود. سياست واگذاري بازار به حال خود را با عبارت لسه فر (1) بيان مي کنيم؛ يعني «بگذار انجام شود».
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
چه چيز تعيين کننده بزرگ بودن يا کوچک بودن بار مالياتي است؟ پاسخ اين است که: کشش هاي قيمتي عرضه و تقاضا که واکنش مقدار عرضه و تقاضا را در مقابل تغييرات قيمت نشان مي دهند، معيار اندازه گيري بار مالياتي هستند.
در ابتدا به بررسي اين مسئله مي پردازيم که چگونه کشش عرضه بر مقدار بار مالياتي اثر مي گذارد. در دو نمودار 1 (الف) و 1 (ب)، منحني تقاضا و مقدار ماليات يکسان در نظر گرفته شده اند. در بخش (الف) منحني عرضه نسبتاً بي کشش است: بنابراين با تغيير قيمت، مقدار عرضه تغييري اندک خواهد داشت. در بخش (ب) منحني عرضه نسبتاً پرکشش است: بنابراين با تغيير قيمت، مقدار عرضه بسيار بيش تر تغيير خواهد داشت. دقت کنيد که مساحت مثلث بين دو منحني عرضه و تقاضا مقدار بار مالياتي است، وقتي منحني عرضه پرکشش تر است مقدار بار مالياتي بزرگ تر مي شود.
به طور مشابه دو نمودار 1 (ج) و 1 (د) نشان مي دهند که کشش قيمتي تقاضا بر مقدار بار مالياتي اثر دارد. در اين جا نيز منحني عرضه و مقدار ماليات را ثابت فرض کرده ايم. در بخش (ج) منحني تقاضا نسبتاً بي کشش و از اين رو مقدار بار مالياتي کوچک است. در بخش (د) منحني تقاضا نسبتاً پرکشش و به همين دليل مقدار بار مالياتي ناشي از وضع ماليات بزرگ تر است.
نتيجه حاصل از نمودار 1 را به سادگي مي توانيم توضيح دهيم. وضع ماليات از سوي دولت داراي يک بار مالياتي است زيرا باعث تغيير رفتار خريداران و فروشندگان مي شود. ماليات مبلغ پرداختي خريداران را افزايش مي دهد و به همين دليل مصرف آن ها کاهش مي يابد. به طور هم زمان ماليات باعث مي شود تا فروشندگان قيمت کم تري دريافت کنند و توليد خود را نيز کاهش دهند. به دليل همين تغييرات رفتاري است که حجم فعاليت بازار به مقداري کم تر از سطح بهينه کاهش مي يابد. کشش هاي عرضه و تقاضا، واکنش يا حساسيت خريداران و فروشندگان را نسبت به تغييرات قيمت اندازه گيري و از اين رو مقدار اختلال يا انحراف در نتايج بازار را تعيين مي کنند. بنابراين هر چه کشش هاي عرضه و تقاضا بيش تر باشند بار مالياتي نيز بيش تر است.
نمودار 1 اختلال مالياتي و کشش. در بخش هاي (الف) و (ب) نمودار، منحني تقاضا و مقدار ماليات ثابت، ولي کشش قيمتي عرضه متفاوت است. دقت کنيد که هر چه منحني عرضه پر کشش تر باشد بار اضافي ماليات بيش تر است. در بخش هاي (ج) و (د) نمودار، منحني عرضه و مقدار ماليات ثابت ولي کشش قيمتي تقاضا متفاوت است. مي بينيد که هر چه منحني تقاضا پر کشش تر باشد بار اضافي ماليات بيش تر خواهد بود.
مطالعه موردي: مباحثه درباره ي بار مالياتي
عرضه، تقاضا، کشش، بار مالياتي- تمامي اين نظريه هاي اقتصادي ممکن است به حد کافي براي شما گيج کننده باشند. اما چه باور کنيد، چه نکنيد همين نظريه ها هسته اصلي يک پرسش بسيار عميق و مهم سياسي را تشکيل مي دهند:
اندازه و بزرگي دولت بايد تا چه حد باشد؟ دليل اصلي متمرکز شدن مباحثات بر اين مفاهيم اين است که هر چه بار مالياتي ناشي از وضع ماليات بيش تر باشد، هزينه هاي اجراي برنامه هاي دولتي نيز بيش تر خواهد شد. اگر وضع ماليات در برگيرنده بار مالياتي بسيار زيادي باشد، همين زيان بزرگ دليلي بسيار خوب براي يک دولت ضعيف است که کم تر ماليات وضع کند. برعکس اگر وضع ماليات ها بار مالياتي اندکي به همراه داشته باشد، اجراي برنامه هاي دولت نيز کم تر از برنامه هاي ديگر هزينه خواهد داشت.
به هر حال مقدار و بزرگي بار مالياتي ناشي از وضع ماليات چقدر است؟ اين پرسشي است که اقتصاددانان در پاسخ به آن توافق نظر ندارند. براي درک ماهيت اين عدم توافق، به بررسي مهم ترين نوع ماليات در امريکا يا ماليات بر نيروي کار مي پردازيم. ماليات تأمين اجتماعي، ماليات بر بهداشت و درمان و تا حدي بسيار زياد، ماليات بر درآمدهاي دولتي انواع ماليات بر نيروي کار هستند. بسياري از ماليات هاي دولتي در واقع ماليات بر درآمدهاي نيروي کارند. ماليات بر نيروي کار باعث ايجاد اختلاف بين دستمزد پرداختي بنگاه و دستمزد دريافتي کارگران مي شود. اگر تمامي انواع ماليات هاي نيروي کار را با يکديگر جمع کنيم، نرخ نهايي ماليات بر درآمد نيروي کار (يا ماليات بر آخرين دلار درآمدي) براي بسياري از کارگران حدود 50 درصد است.
هر چند تعيين مقدار ماليات بر درآمد نيروي کار بسيار آسان است ولي بار مالياتي ناشي از آن چندان روشن نيست. اقتصاددانان بر سر اين موضوع که نرخ نهايي ماليات 50 درصد داراي بار مالياتي اندک يا زياد است، توافق ندارند. اين عدم توافق به علت اختلاف ديدگاه اقتصاددانان درباره کشش عرضه نيروي کار است.
اقتصادداناني که مي گويند ماليات بردرآمد نيروي کار چندان اختلالي ايجاد نمي کند، اعتقاد دارند که عرضه نيروي کار نسبتاً کم کشش است. اکثر مردم صرف نظر از دستمزدي که مي گيرند تمام وقت کار مي کنند.
اگر اين ديدگاه درست باشد، منحني عرضه نيروي کار بايد تقريباً عمودي شود و از اين رو ماليات بر نيروي کار، بار مالياتي اندکي دارد.
اقتصادداناني که مي گويند ماليات بر درآمد نيروي کار اختلال زيادي ايجاد مي کند، اعتقاد دارند که عرضه نيروي کار نسبتاً پرکشش است. براساس عقيده اين اقتصاددانان ممکن است عرضه نيروي کار از سوي برخي گروه هاي کارگري کم کشش باشد ولي اکثر گروه هاي ديگر به انگيزه هاي خود واکنش نشان مي دهند، در ادامه به ارائه چند مثال مي پردازيم:
* بسياري از کارگران مي توانند ساعات کاري خود را (مثلاً از طريق اضافه کاري) تنظيم کنند.
* بسياري از خانوارها شغل و درآمد دوم دارند (غالباً خانم هاي خانه دار و متأهل و صاحب فرزند) اين خانم ها هزينه هاي خانه داري بدون دستمزد را با دستمزد کارکردن در بازار مقايسه مي کنند. پس از اين مقايسه تصميم مي گيرند که وارد بازار شوند يا نشوند؟ اين افراد منافع ناشي از ماندن در خانه (مثلاً صرفه جويي در هزينه مهد کودک) را با دستمزد و درآمد ناشي از کار در خارج از خانه مقايسه مي کنند.
* بسياري از افراد مسن به علت کم بودن حقوق و دستمزد دريافتي خود تقاضاي بازنشستگي دارند. به محض بازنشسته شدن مي توانند با توجه به دستمزد بازار به يک کار نيمه وقت روي آورند.
* برخي مردم درگير فعاليت هاي اقتصادي غيرقانوني مانند قاچاق دارو يا کارچاق کني (که درآمدهاي زيرميزي براي آن ها دارد) هستند. آن ها به اين ترتيب از پرداخت ماليات فرار مي کنند. اقتصاددانان اين نوع فعاليت ها را اقتصاد زيرزميني مي نامند. اين افراد تصميم مي گيرند که در يک اقتصاد زيرزميني فعاليت کنند يا در يک شغل قانوني. اين مجرمان بالقوه، درآمد ناشي از کار در اقتصاد زيرزميني را با دستمزد ناشي از کار قانوني مقايسه و تصميم نهايي را اتخاذ مي کنند. در هر يک از حالات فوق مقدار عرضه نيروي کار نسبت به دستمزد يا قيمت نيروي کار واکنش نشان مي دهد. بنابراين وقتي دولت بر درآمد کارگران ماليات وضع مي کند، در تصميم گيري آن ها اختلال ايجاد مي شود. ماليات بر نيروي کار (ماليات بر دستمزد يا درآمد کارگران) باعث کاهش ساعات کار کارگران مي شود، افراد خانه دار نيز ترجيح مي دهند در خانه بمانند و بازنشستگان نيز در کارکردن خود تجديدنظر مي کنند و اشخاص بي هدف نيز به جمع گروه فعال در اقتصاد زيرزميني ملحق مي شوند.
دو ديدگاه اخير درباره ي ماليات بر نيروي کار تا اين زمان نيز همچنان وجود دارند. به هر حال هر گاه ديديد که دو داوطلب يا نماينده سياسي درباره ي اين مسئله بحث مي کنند که آيا دولت بايد خدمات بيش تري ارائه کند يا بار مالياتي را کاهش دهد به خاطر بياوريد که بخشي از اين عدم توافق ناشي از ديدگاه هاي متفاوت افراد درباره ي کشش عرضه ي نيروي کار و مقدار بار مالياتي ناشي از وضع ماليات است.
کادر 1: هنري جورج و ماليات بر زمين
آيا يک ماليات مطلوب وجود دارد؟ هنري جورج فيلسوف و اقتصاددان امريکايي قرن نوزدهم در اين باره عقايدي داشت. او در سال 1879 در کتاب خود به نام رشد و فقر اظهار داشت که دولت بايد درآمد خود را با وضع ماليات بر زمين افزايش دهد. به عقيده او چنين مالياتي هم منصفانه و هم کارامد است. نظريات هنري جورج پيروزي سياسي بزرگي نصيب او کرد و در سال 1886 در يک مبارزه انتخاباتي براي تصاحب شهرداري نيويورک شکست خورد (هر چند از کانديداي حزب جمهوري خواه تئودور روزولت پيشي گرفته بود).
پيشنهاد هنري جورج براي ماليات بر زمين تا حد زيادي به مسئله توزيع رفاه اقتصادي توجه داشت. او از تضاد بين ثروت و تنزل خواسته رنج مي برد و عقيده داشت که منافع مالکين زمين (زمين داران) بيش از آن چيزي است که بايد از رشد سريع کل اقتصاد به دست آورند.
عقايد هنري جورج درباره ي ماليات زمين را با استفاده از ابزارهاي اقتصاد نوين مي توان درک کرد. ابتدا عرضه و تقاضاي بازار اجاره زمين را در نظر بگيريد. مهاجرت باعث افزايش جمعيت و پيشرفت هاي مربوط به فناوري باعث افزايش درآمد مي شود، تقاضا براي زمين نيز افزايش مي يابد. با اين وجود از آن جا که مقدارِ زمين ثابت است، عرضه زمين کاملاً کشش ناپذير خواهد بود. افزايش سريع تقاضا با وجود عرضه کاملاً کشش ناپذير منجر به افزايش در سطح اجاره تعادلي زمين مي شود، و همين رشد اقتصادي باز هم مالکين زمين را ثروتمندتر مي کند.
حال تعلق مالياتي مربوط به زمين را ملاحظه کنيد. بار مالياتي به بخشي از بازار که کم کشش تر است بيش تر تحميل مي شود. ماليات بر زمين اين اصل را در يک حالت حدي به کار مي برد زيرا کشش عرضه زمين صفر است و لذا مالکين زمين کل بار مالياتي را تحمل خواهند کرد.
حال به پرسش مربوط به کارايي مي پردازيم. زيان رفاهي ناشي از ماليات به کشش عرضه و تقاضا بستگي دارد. بنابراين بار ديگر تکرار مي کنيم که ماليات بر زمين يک حالت کاملاً حدي است. زيرا عرضه زمين کاملاً کشش ناپذير است و لذا ماليات بر زمين نمي تواند تأثيري بر تخصيص بازار داشته باشد. در اين جا زيان رفاهي ناشي از ماليات وجود ندارد و درآمد مالياتي دولت دقيقاً با زيان مالکين زمين برابر است. هر چند ماليات بر زمين ممکن است نظريه اي جذاب باشد ولي در عمل چندان مطلوب نيست. ماليات بر زمين نبايد موجب کاهش انگيزه هاي اقتصادي شود بلکه بايد فقط ماليات بر زمين باير باشد. با اين وجود ارزش يک قطعه زمين بستگي به ساير تحولات و مزيت هاي زمين نيز دارد، مزيت هايي مانند وجود نقصان پاک کننده هوا، احداث جاده ها و وجود فاضلاب. با وجود عرضه زمين هاي باير، وجود تسهيلات و مزيت هاي خاص باعث مي شود تا کشش عرضه بزرگ تر از صفر شود. اگر ماليات زمين بر اين نوع تسهيلات وضع شود آن گاه باعث اختلال در انگيزه ها مي شود. مالکين زمين در واکنش به اين نوع ماليات تسهيلات و امکانات خاصي براي زمين خود فراهم نمي کنند.
امروزه اقتصاددانانِ اندکي از نظريه هنري جورج درباره ي ماليات واحد بر زمين جانبداري مي کنند. نه فقط ماليات بر اين تسهيلات و امکانات يک مسئله بالقوه است بلکه درآمد مالياتي دولت از اين طريق آن قدر که ما فکر مي کنيم (در مقايسه با درآمدهاي هنگفت مالياتي دولت در دوران معاصر) زياد نيست. با اين وجود برخي از نظريات هنري جورج هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده است. در اين جا به ارزيابي يکي از بزرگ ترين اقتصاددانان يک قرن بعد از هنري جورج به نام ميلتون فريدمن اشاره مي کنيم: «به عقيده من بدترين نوع ماليات، ماليات بر مالکيت يک زمين باير و بدون تسهيلات و امکانات است، نظريه هنري جورج مربوط به سال هاي بسيار بسيار دور است».
بار مالياتي و اثر تغيير در ماليات ها بر درآمد مالياتي
ماليات به ندرت براي يک دوره ي طولاني ثابت باقي مي ماند. سياست گذاران در دولت هاي مرکزي، ايالتي، و محلي همواره افزايش يک ماليات و کاهش يک ماليات ديگر را مورد بررسي قرار مي دهند در اين بخش به بررسي اين مسئله مي پردازيم که تغيير مقدار ماليات چه اثري بر بار مالياتي و درآمد مالياتي دارد.
در نمودار 2 با فرض ثابت بودن منحني هاي عرضه و تقاضاي بازار، آثار ناشي از وضع ماليات کم، متوسط، و زياد را مي بينيد. بار مالياتي (کاهش اضافه رفاه کل وقتي ماليات باعث کاهش اندازه بازار به سطحي کم تر از سطح بهينه مي شود) با مساحت مثلث بين منحني هاي عرضه و تقاضا برابر است. در نمودار 2 (الف) وقتي ماليات بسيار کم است، مساحت مثلث بار مالياتي نيز بسيار کوچک است. ولي وقتي مقدار ماليات در بخش (ب) و (ج) افزايش مي يابد، بار مالياتي نيز بزرگ و بزرگ تر مي شود.
در واقع بار مالياتي با افزايش ماليات به نسبتي بيش تر افزايش مي يابد. دليل آن روشن است، زيرا بار مالياتي مساحت يک مثلث است و مساحت مثلث نيز به مجذور يا مربع اندازه ماليات بستگي دارد. مثلاً اگر مقدار ماليات دو برابر شود، قاعده و ارتفاع مثلث دو برابر، و از اين رو بار مالياتي 4 برابر مي شود. اگر مقدار ماليات 3 برابر شود، قاعده و ارتفاع مثلث سه برابر مي شوند، و بار مالياتي 9 برابر خواهد شد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید
ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت
بازار فولاد را در نظر بگيريد. بازار فولاد بازاري مناسب است تا به کمک آن به بررسي منافع و زيان هاي ناشي از تجارت بين الملل بپردازيم: فولاد در بسياري از کشورهاي جهان توليد مي شود و حجم تجارت فولاد در سطح جهان نيز بسيار زياد است. علاوه بر اين بازار فولاد بازاري است مورد توجه سياست گذاران اقتصادي، و براي حمايت از توليد کنندگان داخلي فولاد در مقابل رقباي خارجي غالباً محدوديت هاي وارداتي وضع مي شود. در ادامه به بررسي بازار فولاد در يک کشور فرضي در حالت خودکفايي مي پردازيم.
تعادل قبل از تجارت
براساس فرضيات در کشور مورد نظر ما بازار فولاد از بازار جهاني جداست. طبق مقررات دولتي صادرات و واردات فولاد انجام نمي شود و جريمه ي اين تجارت غيرقانوني به قدري زياد است که هيچ کس جرئت صادرات و واردات فولاد را ندارد.
از آن جا که هيچ نوع تجارت آزاد (تجارت در سطح بين الملل) در کشور فرضي ما وجود ندارد، بنابراين خريداران و فروشندگان همگي افراد اين کشور هستند. همان طور که در نمودار 1 مي بينيد قيمت داخلي، تعادل بين مقدار عرضه فروشندگان داخلي و مقدار تقاضاي خريداران داخلي را برقرار مي کند. در همين نمودار، اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده را قبل از تجارت ملاحظه مي کنيد. مجموع اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده، منافع خريداران و فروشندگان از بازار فولاد است.
حال فرض کنيد که پس از برگزاري انتخابات در اين کشور، رئيس جمهور جديد انتخاب شود.
رئيس جمهور جديد در شعارهاي انتخاباتي خود وعده تغييرات و توجه بيش تر به خواسته هاي رأي دهنگان را اعلام کرد. نخستين اقدام او جمع آوري گروهي از اقتصاددانان براي بررسي و ارزيابي سياست تجاري بسته (در مقابل تجارت آزاد) بود. او از اقتصاددانان خواست که به سه پرسش زير پاسخ دهند.
* اگر دولت واردات و صادرات فولاد را آزاد کند، قيمت فولاد و مقدار فروش فولاد در بازار داخلي چه تغييري مي کند؟
* چه کساني از تجارت آزاد فولاد سود مي برند و چه کساني زيان مي بينند، آيا منافع ناشي از تجارت آزاد بيش از زيان آن است؟
* آيا وضع تعرفه (ماليات بر واردات فولاد) و بهينه سازي واردات (محدوديت مقداري واردات فولاد) بايد بخشي از سياست تجارت جديد باشد؟
نمودار 1 تعادل قبل از تجارت. وقتي کشوري سياست خودکفايي در پيش مي گيرد و هيچ نوع تجارتي با ساير کشورها ندارد، تعادل بين عرضه و تقاضا را قيمت در داخل برقرار مي کند. در نمودار فوق، اضافه رفاه مصرف کننده و اضافه رفاه توليد کننده را براي بازار فولاد يک کشور فرضي را در تعادلِ قبل از تجارت مي بينيد.
مزيت نسبي و قيمت جهاني
نخستين پرسشي که اقتصاددانان بايد به آن پاسخ دهند اين است که اين کشور مي تواند يک وارد کننده فولاد باشد يا صادر کننده آن؟ به عبارت ديگر با وجود تجارت آزاد، اين کشور بايد خريدار فولاد در بازار جهاني باشد يا فروشنده ي آن؟
براي پاسخ به اين پرسش، اقتصاددانان قيمت فولاد در داخل کشور را با قيمت فولاد در ساير کشورها مقايسه مي کنند. قيمت فولاد در بازارهاي جهاني را قيمت جهاني مي ناميم. اگر قيمت جهاني فولاد بيش از قيمت داخلي آن باشد، در اين صورت کشورِ فرضي با وجود تجارت آزاد، صادرکننده ي فولاد خواهد بود. توليد کنندگان اين کشور تمايل دارند که قيمت هاي بزرگ تر موجود در بازار جهاني فولاد را به دست آورند و به همين دليل آغاز به فروش فولاد به خريداران ساير کشورها مي کنند.
برعکس اگر قيمت جهاني فولاد کم تر از قيمت داخلي آن باشد، کشور فرضي ما يک وارد کننده ي فولاد خواهد شد، زيرا قيمت فولاد در ساير کشورها کم تر است و خريداران داخلي ترجيح مي دهند فولاد را از ساير کشورها بخرند.
با مقايسه ي قيمت جهاني و قيمت داخلي فولاد قبل از تجارت، مشخص مي شود که آيا کشور فوق در توليد و صدور فولاد مزيت نسبي دارد يا خير؟ قيمت داخلي فولاد نشان دهنده ي هزينه ي فرصت توليد فولاد است: چه منابع و کالاهايي را بايد براي توليد يک واحد اضافي فولاد از دست بدهيم. اگر قيمت داخلي فولاد کم است، هزينه توليد آن نيز کم است و از اين رو کشور فرضي ما در مقايسه با ساير کشورهاي جهان در توليد فولاد مزيت نسبي دارد. چنان چه قيمت داخلي فولاد بالا باشد، هزينه هاي توليد آن نيز زياد هستند و بنابراين ساير کشورهاي خارجي در توليد فولاد مزيت نسبي دارند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید