به پرتال ثبت شرکت ارشیا خوش آمدید امروز : دوشنبه ، 27 مرداد 1404
ثبت شرکت

جستجو در سایت

پلمپ دفاتر 1396

انجمن ثبت شرکت ایران

ثبت شرکت در سراسر ایران :
موضوع مناسب برای ثبت شرکتها

سایر امور ثبتی :
ثبت برند در تهران
سایر محلات تهران

کاربرد نظریه بی نظمی در سازمانها

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

 

کاربرد نظریه بی نظمی در سازمانها

 


بررسی اثر پروانه ای

نظریه آشوب زاییده تغییرات ایجاد شده در دانش بشر و تغییر ماهیت محیط کار است.در شرایط در حال تغییر امروز، سیستم های بی نظم در ارتباط با محیط خود همچون موجود ات زنده عمل می کنند و برای رسیدن به موفقیت همواره باید خلاق و نوآور باشند.مدیران باید با نگرش نو، مدل های ذهنی خود را متناسب با ویژگیهای سیستم های آشوب گونه تغییر دهند که در آن صورت خواهند توانست دنیای فراروی سازمانها را با گذشته آن متفاوت سازند.سازمانهایی که تمایل دارند به سازمانهای آشوب گونه تبدیل شوند باید به هوشمندی جمعی کارکنانشان تکیه کنند.تغییر فراگیر و پویا به موازات رشد دانش و اطلاعات در سازمان نیازمند خلاقیت و نوآوری مستمر است.در شرایط ناپایداری و نظامهای آشوب گونه باید فرآیند محوری را در سازمانها مورد توجه قرار داد.مهمترین نقش مدیران در سازمانهای آشـوب گونه بسترسازی و ایجاد زمینه های عملی یادگیری مستمر سازمانی است.

● مقدمه:
علوم نیوتنی که اساس تمدن را از ۱۷۰۰ میلادی تاکنون شکل داده است ریشه در فیزیک و علوم ریاضی دارد. هسته پارادایم این علوم قوانین حرکت است که جهان را به مثابه ماشین و با یک قانون پایدار و کلیت قابل پیش بینی در نظر می گیرد. در این علوم روابط بین علت و معــلول ساده، روشن و خـطی در نظر گرفته می شود.
در عصر صنعتی، راهنمائیهایی را که از علوم نیوتنی به مدیران می رسید مبتنی بر نگرش به موفقیت سازمانی برحسب حفظ ثبات سیستم بود به نحوی که اگر طبیعت یا بحران و یا هر عامل دیگری سیستم را از حالت ثبات خارج می کرد نقش رهبر ایجاد مجدد تعادل در سیستم بود. با تلقی ثبات و پایداری به عنوان نشانه موفقیت سازمانی، نظم از بالا به پایین تحمیل و ساختارهای سازمانی به گونه ای طراحی می شدند که از تصمیم گیرندگان راس سازمان حمایت کنند که نتیجه آن بوروکراسی و سلسله مراتب سازمانی است.
در واقع مدل سازمان بوروکراتیک مبتنی بر حفظ ثبات و پایــداری در سیستم، قــابـل پیش بینی بودن امور، تعیین اهداف و سازگاری است در چنیـن شــرایطــی از طــریــق برنامه ریزی های بلندمدت، میان مدت و کــوتاه مدت و از طریق رفتارهای عقلایی سازمان جهت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده فعالیت می کند ولی باافزایش تغییرات و پویائیهای محیطی و پیچیدگی فزاینده آن اساس مدل های بوروکراتیک مبنی برخطی بودن رابطه علت و معلول و قابل پیش بینی بودن امور به هم می ریزد. باتوجه به این واقعیتهای روشن جیمز گلیک در کتاب خود تحت عنوان »آشوب: ایجاد یک علم جدید« (۱۹۸۷) چشم اندازهای جدیدی از واقعیتهای فراروی، روشهای جدید درک علت و معلول و رفتارهای ظاهراًَ تصادفی و پویائیهای سیستم را ارائه می کند. برای بعضی از دانشمندان اجتماعی این نگرش جدید چکیده ای از استعاره های سازمان و رفتار اجتماعی تلقی شد.
تئوری پیچیدگی که با تئوری آشوب در ارتباط است چندسال بعد توسط اندیشمندانی نظیر روگر لوین در کتابی تحت عنوان»پیچیدگی: زندگی در لبه آشوب« میتچل والدروپ در کتابی تحت عنوان »پیچیدگی: علم نوظهور در لبهٔ نظم و آشوب« توسعه یافت.
البته درباره مفاهیم فنی واژه های آشوب و پیچیدگی و حوزه نفوذ آنها مباحث چندی وجود دارد. برخی از اندیشمندان معتقدند که تئوری آشوب تئوری عمومی پویائیهای غیرخطی و تئوری پیچیدگی بخشی از آشوب است. برخی دیگر اعتقاد دارند که این دو تئوری هرکدام یک روی یک سکه است و عده دیگری اعتقاد دارند که تفاوت قابل تمایزی بین این دو تئوری مشهود نیست. در هرحال این دو تئوری صرفنظر از برخی تفاوتها از جهاتی بسیار پیچیده تر و غیرقابل پیش بینی تر از آنچه کـه فیــزیک نیــوتنی مطرح می کرد را بیان می کنند. واقعیت این است که تئوری آشوب زاییده تغییرات ایجاد شده در دانش بشری و تغییر ماهیت محیط کار و روابط آن است.

● ویژگیهای نظریه آشوب
تئوری آشوب در دنیای علمی ایجاد شده و اخیراً در مدیریت مطرح گشته است. نظریه آشوب به سیستم هایی اشاره دارد که حاوی روابط غیرخطی، پیچیده و رفتار آشفته هستند. رفتار آشفته دو ویژگی مهم دارد به طوری که اینگونه رفتار از یک نظر غیر قابل پیش بینی ولی از منظر دیگر دارای الگوی نهفته در درون خود است.
آشفتگی در مفهوم علمی اش اغتشاش مطلق نیست بلکه بیشتر نوعی ناپایداری محدود است تا ناپایداری شدید و خارج از کنترل، و در واقع مبیــن تــرکیبــی از نظم و بی نظمی است که در آن الگوها به طور مستمر در اشکال بی نظم اما با یک نوع الگوی مشابه و دارای نظم غایی آشکار می شوند. طبق این نظریه، رویدادها در جهان چنان پیچیده و پویا هستند که به نظر بی نظم می رسند اما در حقیقت نظام آشوب گونه (CHAORDIC) دارای نظم زیربنایی و مکنون است که شناسایی این نظم زیربنایی و نهفته اگرچه غیرممکن نیست ولی مشکل است زیرا عوامل و پارامترهای متعددی در تعامل پویا و غیرقابل پیش بینی رفتار پدیده ها را شکل داده و الگـــــوی رفتـاری آینـده آن را به وجـود مـی آورند.
ویژگیهای عمده این نظریه عبارت از اثر پروانه ای (BUTTERFLY EFFECT) ، خود سازماندهی (DYNAMIC ADAPTATION) (سازگاری پویـا)، خودمانائی (SELF - SIMILARITY) (خاصیت هولوگرافی) و جاذبـه های عجیب (STRANGE ATTRACTORS) است.

● اثر پروانه ای
ادوارد لورنز استاد هواشناسی دانشگاه MIT در سال ۱۹۷۳ نتایج محاسبات دستگاه معادلات دیفرانسیل متشکل از سه معادله دیفرانسیل غیرخطی و معین مربوط به جابجایی حرارتی جو را منتشر و ملاحظه کرد که در محدوده معینی از عوامل معادلات، بدون مدخلیت عناصر تصادفی یا ورود اغتشاش خارجی نوعی نوسانات نامنظــم در پاسخ سیستم بروز داده می شود. وی در ادامه تحقیقات خود با شگفتی به این نتیجه رسید که یک تغییر جزیی در شرایط اولیه معادلات پیش بینی کننده وضع جوی منجر به نوسانات در پاسخ سیستم و تغییرات شدید در نتایج حاصل از آنها می گردد. لـورنز این خاصیت را اثر پروانه ای نام نهاد.
اثر پروانه ای در واقع بیانگر رد روابط خطی بین علت و معلول و تایید غیرخطی بودن روابط در پدیده ها و سیستم هاست. به این معنا که یک تغییر جزیی در شرایط اولیه می تواند به نتایج وسیع و پیش بینی نشده در ستاده های سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب است. (جیسون، ۱۹۹۶)
در نظریه آشوب یا بی نظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیده ها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستم های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستم های جوی از اثر پروانه ای برخوردارند و تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوطه بپردازند. (الوانی، ۱۳۷۸)

● خودسازماندهی
در محیط در حال تغییر امروز، سیستم های بی نظم در ارتباط با محیطشان هم چون موجودات زنده عمل می کنند و برای رسیدن به موفقیت همواره باید خلاق و نوآور باشند. اما هنگـامی که سیستم به تعادل سازگار نزدیک می شود برای حفظ پویایی نیاز به تغییرات اساسی درونی دارد که این تغییرات به جای سازگاری و تطبیق با محیط، سازگاری پویا را موجب می شود که نتیجه آن دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرشها و طرز تلقی ها و فرهنگها است. در چنین شرایطی است که تغییرات کوچک می تواند تغییرات عمده ای را در رفتار سیستم ایجاد کند و تحت این شرایط است که اثر پروانه ای در کنار سازگاری پویا تبلور می یابد.
دانشمندان معتقدند که آشفتگی، سازگاریها و انطباقها را در هم می شکند که این امر در ظهور نظم نوین گاهی بسیار ضروری است و باعث خلاقیت مستمر در سایه تخریب خلاق در سیستم می شود. (استیسی، ۱۹۹۸)
مورگان خاصیت خودنظمی در سیستم ها را تابع چهار اصل می داند. نخست آنکه سیستم باید توان احساس و درک محیط خود و جذب اطلاعات از آن را دارا باشد. دوم آنکه، سیستم باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات خود باشد. سوم آنکه، سیستم باید قدرت آگاهی از انحرافات را داشته باشد و چهارم آنکه، توانایی اجرای عملیات اصلاحی برای رفع مشکلات را دارا باشد. هرگاه این چهار اصل برقرار شوند رابطه ای بین سیستم و محیط ایجادشده و سیستم خود نظم می گردد و در مقابل وقایع، نوعی هوشمندی از خود بروز می دهد. (الوانی، ۱۳۷۸)
هوشمندی پیش گفته حاصل یادگیری دو حلقه ای در سیستم است. در چنین الگوی یادگیری علاوه بر اصلاح عملیات و تغییر روابط براساس فــرم های تعییـن شده، خود نرم ها نیز در یک حلقه دیگر مورد بررسی قرار می گیرد.

● خودمانایی
در تئوری آشوب و معادلات آن نوعی شباهت بین اجزاء و کل قابل تشخیص است. بدین ترتیب که هر جزیی از سیستم دارای ویژگیهای کل بوده و مشابه آن است. به این خاصیت هولوگرافی گفته می شود. اولین بار هولوگرافی در سال ۱۹۴۸ توسط دنیس گابور مطرح شد. مورگان در کتاب خود تحت عنوان »نگارهای سازمان« در استعاره سازمان به مثابه مغز ویژگیهای هولوگرافی را به شرح زیر بیان می کند:
▪ جـزء خاصیت کـل را داشته و مانند آن عمل می کند؛
▪سیستم توانایی یادگیری را دارد؛
▪ سیستم دارای توانایی خودسازماندهی است؛
حتی اگر قسمتهایی از سیستم برداشته شود سیستم به راحتی می تواند به فعالیت خود ادامه دهد.
به عنوان مثال در رابطه با خاصیت هولوگرافی می توان به آینه اشاره کرد.
ویژگی و خاصیت آینه نمایش تصویر و بازتاب آن است. این خاصیت در تمام قسمتهای آن وجود دارد به گونه ای که هر قطعه آن این خاصیت کل را می تواند از خود بروز دهد.

● جاذبه های عجیب
جاذبه های نقطه ای و دوره ای پایه های فیزیک نیوتنی کلاسیک است که بیانگر نوعی الگوی منظم و باثبات در حرکت پدیده ها و روابط آنهاست مانند حرکت دادن یک مداد روی کاغذ حول محور خودش با شعاع یکسان که نتیجه آن شکل دایره است که این بیانگر جاذبه نقطه ای است. در جاذبه های دوره ای حرکت دارای نوسانات و تغییر جهت های پیش بینی شده و قابل کنترل است.
در اوائل دهه ۱۹۶۰ ادوارد لورنز در تحقیقات خود جاذبه دیگری را کشف کرد که توسط دیوید روئل و فلوریس تاکنس »جاذبه عجیب« نامیده شد. برخلاف سایر جاذبه ها، این جاذبه نه نقطه ای و نه دوره ای بود رفتاری که سیستم ارائه می داد هرگز خودش را تکرار نمی کرد.
این جاذبه عجیب محصول غیرخطی بودن روابط پدیده ها و تعامل پذیری آنهاست.دانشمندان معمولاً تمرکز و توجه به روابطی دارند که در آن حرکت یا تغییر یک متغیر مستقیماً مربوط به متغیر دیگر شود در حالی که در جاذبه های عجیب پویائیهای غیرخطی غیرهمزمان هستند به گونه ای که حرکت در یک متغیر حرکتی نامتقارن و ناهمانند در متغیر دیگر ایجاد می کند و لذا رفتار غیرخطی غیرقابل پیش بینی است.غیــرقـابل پیش بینــی بودن رفتار در جاذبه های عجیب تابع دو پدیده است اولی مربوط به حساسیت نسبت به شرایط اولیه است که لورنز آن را اثر پروانه ای نامید.
طبق نظر هنری پوین کار دومین دلیل برای غیرقابل پیش بینی بودن رفتار غیرخطی انرژی جنبشی و نهفته در هرپدیده است که انرژی جنبشی منبع رفتار فعلی سیستم وانرژی نهفته منبع رفتار آینده است. (روس، ماریون ۱۹۹۹)
علی رغم غیرقابل پیش بینی و غیرخطی بودن رفتار، جاذبه های عجیب بیانگر الگوهای منظمی هستند که از آشفتگیهای موجود در سیستم و بی نظمی موجود به دست می آیند. جاذبه های عجیب در همه جا وجود دارند همـه آنچه را که ما در نظر اول بی نظـــم و آشوب گونه می بینیم در درازمدت و با گذر زمان الگویی منظم و دارای نظم از خود نشان می دهد. تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونیهای غیرقابل پیش بینی، حرکات بحرانی و … همه در ذات خود دارای نظمی نهفته هستند. خلاصه اینکه آشوب گونه بودن رفتارها و حرکات پدیده های مختلف فیزیکی، انسانی، اجتماعی و سازمانـی همـه خبر از نظم غایی می دهند لذا می توان گفت که آشوب گونه بودن به معنای تصادفی بودن نیست بلکه بیانگر نظمـی در درون بـی نظمـی هـا و قـاعده ای در درون بی قاعدگی های ظاهری است. (الوانی، ۱۳۷۸)

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید


افزایش قیمت نفت و گاز فشاری بر مشاغل کوچک

افزایش قیمت نفت و گاز فشاری بر مشاغل کوچک

افزایش قیمت نفت و گاز فشاری بر مشاغل کوچک

  

با افزایش قیمت همیشگی نفت و گاز خام، کسب و کارهای کوچک که از سوخت بسیار استفاده می کنند از هزینه های اضافی به وجود آمده در اثر افزایش قیمت، رنج می برند.
بسیاری از صاحبان کسب و کار بزرگ و کوچک، در اثر افزایش قیمت بنزین در سال گذشته تحت فشار قرار گرفتند. نرخ جدید نفت خام به بیش از 75 دلار در هر بشکه رسیده و این افزایش به معنی افزایش قیمت های نفت و گاز در پمپ بنزین-هاست و دو باره این به معنی افزایش هزینه در کسب و کار است. برای صاحبان کسب و کار کوچک، که اجرای کسب و کارشان وابسته به بنزین است، چشم پوشی از افزایش هزینه مرتبط با فعالیت های روزمره غیر ممکن است.
برخی از کسب و کارها، افزایش قیمت در خدمات و یا کالاهای خود را برای مقابله با تأثیر افزایش قیمت بر سود به دست آمده انتخاب می کنند. اما انجام این کار مخاطره آمیز است، چرا که اگر مشتریان اعتراض نمایند، ممکن است مجازات شوند. مقاله-ای در مجله قانون اساسی - آتلانتا (Atlanta Journal-Constitution)، توضیح داده است که چگونه گرمایش و تهویه مطبوع در آتلانتا، به علت افزایش قیمت سوخت، به مقدار 10 دلار به صورت حساب های آنها افزوده است. یک شرکت لوله کشی اکنون به جای ارسال کامیون های پر مصرف، از کامیون های با سوخت کار آمد برای انجام خدمات استفاده می کنند. برخی از شرکت ها نیز در حال اضافه کردن اضافه بهای سوخت به مقدار محاسبه شده هر ماه هستند.
ماهیت کسب و کارهای کوچک، که به عنوان ستون اصلی اقتصاد هستند، متنوع و فراوان است. به همین دلیل است که به طور کلی، اطلاعات زیادی در مورد چگونگی تأثیر افزایش هزینه های سوخت بر کسب و کارهای کوچک وجود ندارد. اما مشتریان شاهد اضافه بهای بیشتر و بیشتر در قیمت ها هستند. اگر چه مشتریان ممکن است فرض کنند که اگر هزینه های سوخت کاهش پیدا کند، این اضافه قیمت از بین می رود، البته ممکن است این اتفاق هم نیافتد. در نهایت، آنها ممکن است در جای دیگر به دنبال پیدا کردن شرکتی باشند که خدمات مشابه را بدون اضافه کردن قیمت سوخت، ارائه دهد.
شرکت هایی که در اثر افزایش قیمت سوخت تحت فشار بیشتری هستند، شرکت هایی هستند که خدمات خود را از طریق کامیون ها، ون ها، حامل های انرژی و وسایل حمل و نقل انجام می دهند، یا شرکت های سیار هستند و یا کسب و کارهایی هستند که مسئولتشان تحویل محصولات یا خدمات به مصرف کنندگان است. برخی از کسب و کارها، در تابستان امسال نسبت به سال گذشته 40 درصد افزایش هزینه بنزین داشتند. اگر هر کسب و کار به نوبه خود شرکت های دیگر را مجبور به پرداخت اضافه بهای سوخت خود کند، این زنجیره در نهایت به مصرف کننده نهایی ختم خواهد شد. دیر یا زود، مالکان کسب و کار کوچک باید با این حقیقت مواجه شوند و میزان کسری سود خود را در اثر افزایش هزینه ها محاسبه نمایند و بهترین راه را برای مدیریت این هزینه ها بدون از دست دادن مشتریان خود، پیدا کنند.
ریچارد راسل از شرکت Dow Theory Letters معتقد است که قیمت نفت خام به احتمال زیاد ثابت می شود و پس از مدتی بالا می‌رود. راسل می گوید "من باور دارم که نفت در حال تبدیل شدن به یک مشکل است". "بیشترین ذخایر نفت جهان در کشورهای بی طرف و یا متخاصم ایالات متحده قرار دارند. (پنج رتبه اول در میزان ذخایر نفتی از آن عربستان صعودی، کانادا، ایران، عراق و کویت می باشد). از طرفی کشورهای چین و هند وجود دارند. این دو کشور به شدت نفت مصرف می کنند، به عبارت دیگر به محض تولید، نفت را می بلعند! نبرد عظیمی بر سر ذخایر نفت است، و این موضوع به راحتی می-تواند به یک مسئله ناگوار تبدیل شود. حفظ سر سختانه قیمت نفت بالای 70 دلار در هر بشکه در حال حاضر برای بسیاری از تحلیلگران تعجب آور است. با این تفاسیر شما ممکن است با خود بگویید، چه می شود اگر اتفاق غیر منتظره ای در نفت جهان رخ دهد، مثلاً "آدمهای شرور" برخی از تاسیسات نفتی را منفجر کنند؟"
بسیاری از صاحبان کسب و کار کوچک فکر می کنند که اگر کمی صبر کنند، و امیدوار باشند که قیمت نفت کاهش پیدا می-کند، به موقعیت بهتر بر خواهند گشت. اما حتی اگر چنین اتفاقی بیافتد، صاحبان کسب و کار نباید کاهش قیمت ها را به طور چشم گیر در هزینه های خدمات به مشتریان لحاظ کنند، که از این طریق مشتریان خود را راضی نگه دارند و یا بر تعدادشان بیفزایند. این کار یک عمل تعادلی پر از حدس و گمان و نظریه پردازی است، و استدلال های دقیق برای حفظ سود آوری و ماندن در کسب و کار ضروری است. در صورتی که این تعادل موفقیت آمیز باشد، صاحبان کسب و کار کوچک قادر به حفظ همه یا بیشتر مشتریان خود می شوند. احتمالاً رقبایی که قیمت ها را خیلی زیاد افزایش می دهند، تعدادی از مشتریان خود را از دست می دهند و هم چنین سود خود را حفظ می کنند، در حالی که امیدوار هستند که قیمت ها دو باره کاهش یابد.
کارهای همراه با صبر و مشاهده همیشه سخت است، و سخت تر از آن کارهای حدس زدنی است، در حالی که روزانه همه متغیرها در حال تغییر هستند. (مثلا از آن جا که فروش نفت در جهان بر مبنای دلار آمریکا سنجیده می‌شود، تغییر ارزش دلار در برابر دیگر ارزهای رایج جهان بر تصمیمات اوپک در خصوص میزان تولید نفت تأثیر می‌گذارد. برای مثال، وقتی دلار در مقایسه با دیگر ارزهای رایج افت نسبی دارد، عایدات حاصل از نفت کشورهای عضو اوپک در برابر ارزهای دیگر کاهش می‌یابد و در نتیجه توان خرید آنها تا حد معتنا بهی کاهش می‌یابد؛ چرا که آنها کماکان نفت خود را به دلار می‌فروشند). اگر فرض کنیم که مصرف کنندگان آمریکایی با افزایش قیمت بنزین برنامه تعطیلات خود را کم می کنند، به تبع آن صاحبان کسب و کار کوچک آمریکایی نیز بیشتر تحت فشار قرار می گیرند. آنها در حال تلاش برای یافتن راهی برای حفظ کسب و کار خود بدون افزایش بیش از حد هزینه ها به مشتریان هستند. دیر یا زود، صاحبان ستون اصلی آمریکا باید در شرایط دشوار تصمیمات خوبی اتخاذ نمایند، به طوری که مصرف کنندگان دیگر نگران پرداخت قیمت های بالاتر، حداقل در پمپ بنزین نباشند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .

الگوهاي مصرف چند مليتي

الگوهاي مصرف چند مليتي

الگوهاي مصرف چند مليتي

 

بررسي روند تشكيل الگوهاي مصرف در جهان سوم

قرن 18م. در « اروپا » با عنوان عصر روشنگري از ديگر قرون متمايز مي شود. ويژگي عمده ي ديگر آن، رويكرد به تجارت بود. شعار؛ بگذار مرزها آزاد باشند. (1) در همين زمان مطرح شد. دليل آن روشن بود. تاجران بعد از اشباع بازارهاي داخلي، براي دست يابي به موادّ اوليه و به تبع آن بازارهاي خارجي، براي فروش كالاهاي ساخته شده به سوي كشورهاي خارجي روي آوردند و درخواست تاجران از دولت، كاهش ماليات براي صدور كالاها بود. اين كالاها در كشورهايي كه امروزه به عنوان جهان سوم ناميده مي شوند، بايستي ارزيابي مي شدند. استعمار و حمله ي نظامي مستقيم به چنين كشورهايي اين مهم را به عهده گرفت. اما آنچه مشكل را بعد از شكست تجربه ي اين كشورها در مورد استعمار نئوكليناليسم (2) به وجود آورد، بافت سنتي و عرفي اين جوامع بود كه همانند پوسته اي ضخيم در مقابل فراورده هاي نوين، مقاومت نشان مي داد. شناختن سنت ها و رسوم براي رخنه در آنها، اولين گام به شمار مي رفت و تبليغات نيز به كمك اين روش توانست سدّ نفوذناپذير اين كشورها را از هم بپاشد. افراد اين جوامع، ابتدا بايستي باور مي كردند كه آنچه خود دارند در مقابل كالاهاي وارداتي از ارزش خوبي برخوردار نيست و اين كار با ظرافت تمام در تبليغاتي كه از شخصيت شناسي كمك مي گرفت، انجام مي شد.
در اينجا يكي از مسائلي كه باعث بحران هويت مي شد، به ميان آمد و فرد اين جامعه ابتدا از هويت خود، كه ريشه ها، عرف ها، تربيت و اعتقادهاي او بود، انتقاد مي كرد و در مقابل، به دنبال كسب هويّت تازه، خود را به شكل كالاهايي مصرفي درمي آورد كه با تبليغات، به وي القا شده بود. كار به همين جا ختم نمي شد. كار هنگامي مصيبت بارتر مي شد كه دقت كنيم در اين راستا، فرهنگ چنين جوامعي با عوامل ديگر، دست خوش تغيير، تحول و در نهايت بحران در تمامي اركان جامعه نشان مي دهد، مي شد.

ضرورت مسئله

الگوهاي مصرف را نمي توان از نظام هاي ارزشي و هنجاري، اجتماعي يا فردي يا هر دو با هم كه معرف شخصيت مصرف كننده است، جدا ساخت. گزينش هاي مصرفي مردم كشورهاي جهان سوم، تحت تأثير منابع گوناگون و به خصوص منابع بيگانه هدايت مي شود، اما قطعاً نمايانگر ذهنيّت آنان نيز هست. بدون ناديده انگاشتن بُعد سودگرايي ( ارضاي نيازهاي رواني ) فرايندهاي مصرف اجتماعي، بايد به ابعاد نمادي؛ يعني معناي اجتماعي آنها نيز توجه داشت. كالاها و خدمات، ‌سواي كيفيت طبيعيشان، داراي علائم رمزي نيز هستند و شاخص ها و عاملان يك قشربندي اجتماعي محسوب مي شوند؛ به همين دليل، بررسي دقيق پديده ي تشكيل الگوهاي مصرف، توسط شركت هاي فرامليتي اهميت دارد.
مصرف كالاها و خدمات مصرفي، علائمي است كه كدهاي اصلي جامعه اي كه فرد در آن زندگي مي كند، صرف نظر از درجه ي توسعه اقتصادي و اجتماعي اش، به آنها معنا مي بخشند. بنابراين حوزه ي مصرف، حوزه اي مهم در تشكيل ذهنيت ها و ارزش هاي منبعث از فعاليت هاي شركت هاي فرامليتي است؛ زيرا نماد مصرف يا كد اشياي مصرف شده، ترجمان وضع فرهنگي يا هويت فرهنگي اند. افراد با دسترسي يافتن به كالاهاي خاص براساس موازين و مقياس هاي جامعه، از منزلت و مقام خود، بلكه از جايگاه ديگران نيز آگاهي مي يابند. اشيا با ايفاي يك كاركرد اجتماعي متمايز و متفاوت، معرف افراد، يا به معناي صحيح تر، وجه تمايز افراد مي شود. در حقيقت تمايز قائل شدن برحسب اشيا، مبين يا موجد تفكيك و تفاوت اجتماعي است، كه افراد را طبقه بندي كرده و سلسله مراتب اجتماعي را به دنبال دارد. اين بعد نمادي در كليه ي سطوح جامعه بر اساس كدهاي متفاوت، مشاهده و به يك طبقه ي اجتماعي خاص نيز محدود نمي شود. علاوه بر اين، بايد به مصرف، بُعد تخيلي نيز افزود، زيرا اشيا وسيله ي فرار و طلسمي است كه فرد با توسل به آن مي تواند جهاني سحرآميز را تصور كند. آرزوها به سوي نيازها هدايت شده و در وجود كالا، برآورده مي شوند. علت اينكه تبليغ كنندگان همواره در تلاش يافتن تصويري هستند كه مصرف كنندگان از خود و از منِ آرماني داشته باشند، همواره و تنها همان الگوي رفتاري است. به عبارت ديگر، در ارتباط با ساير افرادي كه از اتحاد آنها با يكديگر، هسته ي اجتماعي، فرهنگي خاصي و بيشتر يك ملت، تشكيل مي شود، جدال ميان خود و تصوير شخصي؛ يعني بين انگيزه ها و ارزش هاي الگوي مصرف در كشورهاي در حال توسعه، اغلب در ناكامي از مصرف بسنده تجلي مي يابد؛ چرا كه آنچه فرد مي كوشد در مصرف بيابد، راهي براي غلبه بر احساس نابسندگي، ميل ورود به اجتماع و نيل به ارتقاي اجتماعي است.
الگوهاي مصرف در همه ي موارد، بايد با هويت فرهنگي جامعه، كاملاً پيوستگي داشته باشد؛ البته بايد به الگوهاي مصرف متفاوتي كه به دليل عدم تجانس نظام اجتماعي، فرهنگي و دامنه ي قشربندي اجتماعي، اقتصادي و كم و بيش با يكديگر تفاوت دارند، توجه داشت. الگوهاي مصرف در كشورهاي جهان سوم منطبق با تفكيك اجتماعي بر مبناي مصرف، تنها در ايجاد يك سلسله مراتب اجتماعي فرهنگي و پويايي و تحرك اجتماعي بازتاب نمي يابد؛ بلكه به شكل يك برخورد متقاطع فرهنگي و ستيز بين سنت و تجدد نيز پديدار مي گردد. معرفي و گسترش تجدد از طريق فرايند قالب شكني، آمال و نيازها و قالب ريزي مجدد آنها، پويايي اجتماعي مصرف را در پي دارد. در اين چهارچوب، الگوي ارتباطات با الگوي مصرف رابطه ي مستقيم دارد، از يك سو الگوي مصرف حاصل مجموعه ي پيام ها و علائمي است كه نگرش مردم را شكل مي دهد و در رفتارهاي مصرفي آنها تبلور مي يابد و از سوي ديگر مصرف، خود يك الگوي ارتباطي بين انسان، جامعه، انسان و خود اوست.
تأثير شركت هاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرف در دو سطح صورت مي گيرد. در وهله ي اول اين شركت ها به توسعه ي الگوهاي مصرفي رايج در كشورهاي جهان سوم كمك مي كنند و در وهله ي دوم شركت ها مي كوشند كالاها و فراورده هاي جديد را كه كم و بيش پيچيده تر از فراورده هاي قبلي است، جايگزين فراورده هاي سنتي كنند. بنابراين موفقيت تجاري اين شركت ها در تمامي ساختار مصرف كشورهاي در حال توسعه تأثير مي گذارد. شركت هاي فرامليتي انتقال دهنده و اشاعه دهنده ي نظام هاي بازنمايي و هنجاري و نظام هاي بياني، نيازها و الگوهاي رفتاري اند. تفكري كه اساس اين نظام ها را تشكيل مي دهد، آن است كه افزايش مصرف، شاخص عمده ي توسعه ي اقتصادي محسوب مي شود؛ براي مثال پاداش تلاش فرد در كارش، دسترسي به كالاهاي مصرفي است. بنابراين، ترويج چنين منطقي و تلاش براي مصرف بيشتر در نيروي محركه تغيير اجتماعي، نقش مهمي دارد. به اين معنا كه شركت هاي فرامليتي به دليل ماهيت عقلانيّت خود، در پيوستگي و يگانگي روزافزون كشورهاي جهان سوم با نظام اقتصاد تجاري، دخالت دارند. اعتبار و ارزش فرد در اين نظام اقتصادي تا حدّ زيادي به كالاها و خدماتي كه در دسترس دارد و همچنين به پايگاه اجتماعي وابسته به اين خدمات مربوط مي شود. اين وابستگي در ارزش ها به شيوه هاي گوناگون مطرح مي گردد. در زمينه ي ارتباطات، پيام هاي پخش شده توسط رسانه ها ( تلويزيون، سينما و تبليغات ) با نمايش امتيازات جامعه ي مصرفي و ايجاد اشكال بازنمايي و نظام هاي هنجاري، نقش مهمي بازي مي كنند.
به موازات اين جريان، گرايش روزافزوني به تقليد از سبك زندگي و توليدات غربي به وجود مي آيد و انگيزه هاي افراد به نحو فزاينده اي به سمت دسترسي به مصارف تجاري سوق داده مي شود. به اين ترتيب ارزش هاي سنتي تا حدّ زيادي بي اعتبار مي گردد و تصور ذهني فرد از جامعه و نقشي كه در آن دارد، تغيير مي كند.
كاركنان شركت هاي فراملّيتي نيز، صرف نظر از مقامي كه دارند، با اشاعه ي اخلاق آنها در اين فرايند تخريب، نقش مهمي دارند. همان طوري كه قبلاً اشاره شد، اشتغال در اين نوع شركت ها، مستلزم پذيرش مقررات و هنجارهاي مربوط به آنهاست. مصرف كالاهاي ساخت شركت هاي فرامليّتي و اثرات نمايشي منبعث از آنها، در ايجاد اخلاق مصرف مادي، مؤثّر است.
نكته ي آخر اينكه اين شركت ها گرايش دارند عادات مصرفي را به گونه اي كه به سود آنها باشد، شكل دهند و بنابراين درصددند تا فراورده هاي خود را جايگزين كالاهاي سنتي كنند و براي برخي كالاها و خدمات خود، تقاضاي تجاري منظّمي كه قبلاً وجود نداشته، به وجود آورند. همچنين برخي نيازها و خواست ها را به سوي مارك هاي خارجي سوق دهند. سياست هاي تبليغاتي و تشويق فروش كالا، بدون شك يكي از مؤثّرترين طرق نفوذ شركت هاي فرامليّتي است و در تغيير نيازهاي اساسي افراد و هدايت آنها به سوي مارك ها و فراورده هاي خاص، دخالت دارد. قطعاً اين انتقال سليقه ها برآيند سياست هاي گسترده ي بازاريابي و تأثير آنها بر معرّف ها و هنجارهاست.
هدف اصلي اين تبليغات، ايجاد نيازها و بنابراين فراورده هايي است كه مي توانند اين نيازها را برآورده سازند. فراورده هايي كه عملاً تنها شركت هاي فرامليّتي قادر به توليد آنها هستند؛ براي مثال شركت « يونيليور » براي فروش خود، برنامه هاي تبليغاتي جهاني بسيار مهمي اجرا مي كند. اين برنامه ها غالباً باعث مي شود تا مردم، تمامي علاقه ي خود را به فراورده هاي داخلي از دست بدهند. مثلاً همين شركت تلاش مي كند تا در « هند »، مارگارين واناپستي را جايگزين كره ي محلي كند و به نظر مي رسد كه اين محصول داخلي به طور كلي از بين برود. اين شركت در ايجاد نياز به پودرهاي پاك كننده ي شيميايي، موادّ ضدّعفوني كننده و در نتيجه ايجاد بازاري براي اين محصولات خود، در « اندونزي » موفق بوده است.
همچنين اين شركت توانسته است، فروش بستني، سوسيس و اغذيه ي منجمدشده ي خود را در مناطق درون مرزي « سيرالئون » و « ليبريا » گسترش دهد؛ يعني در مناطقي كه كمتر مي توان از آنها به عنوان مناطق داراي درآمدهاي احتياطي سخن گفت و آذوقه رساني به آنها، معمولاً توسط هواپيما صورت مي گيرد.

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .

 


تقسيم کار در جامعه

تقسيم کار در جامعه

 تقسيم کار در جامعه

 


همه ي انسانها به نظامهاي توليد وابسته اند. اگر خوراک، آب و سرپناه به طور منظم فراهم نمي شد ما نمي توانستيم زنده بمانيم. حتي در جوامعي که هيچ گونه محصولات غذايي کشت نمي شود- مانند فرهنگهاي شکار و گردآوري خوراک- ترتيبات منظمي براي تهيه و توزيع منابع مادي لازم وجود دارد. در همه ي جوامع، فعاليت توليدي يا کار، بيش از هر نوع فعاليت ديگري بخش عمده ي زندگي اکثر مردم را اشغال مي کند. در جوامع امروزي براي ما عادي است که افراد در انواع مشاغل گوناگون و فراواني کار کنند، اما اين امر فقط با توسعه ي صنعتي پديد آمده است. در فرهنگهاي سنتي اکثريت مردم به يک فعاليت اصلي اشتغال داشتند- گردآوري خوراک يا توليد خوراک. پيشه هاي گوناگوني، مانند نجاري، سنگتراشي يا کشتي سازي، در جوامع بزرگتر معمول گرديده؛ اما تنها اقليت کوچکي از جمعيت به طور تمام وقت به اين کارها اشتغال داشتند.
کار مي تواند به عنوان انجام وظايفي تعريف شود که متضمن صرف کوششهاي فکري و جسمي بوده و هدفشان توليد کالاها و خدماتي است که نيازهاي انساني را برآورده مي سازد. شغل يا پيشه کاري است که در مقابل مزد يا حقوق منظمي انجام مي شود. کار در همه ي فرهنگها اساس نظام اقتصادي يا اقتصاد است، که شامل نهادهايي است که با توليد و توزيع کالاها و خدمات سر و کار دارند.
مطالعه ي نهادهاي اقتصادي در جامعه شناسي داراي اهميت زيادي است، زيرا اقتصاد کم يا بيش بر همه ي بخشهاي ديگر جامعه تأثير مي گذارد. فعاليت اقتصادي داراي آن اندازه نفوذ کنترل کننده اي نيست که مارکس به آن نسبت داده است، اما تأثير فعاليتهاي اقتصادي در هر جامعه اي، قابل ملاحظه است. شکار و گردآوري خوراک شيوه ي زندگي شباني، کشاورزي، توليد صنعتي- اين شيوه هاي مختلف تأمين معيشت تأثيري بنيادي بر زندگي مردم دارند. توزيع کالاها و تغييرات در موقعيت اقتصادي کساني که آنها را توليد مي کنند نيز به شدت بر همه ي انواع نابرابريهاي اجتماعي تأثير مي گذارند. ثروت و قدرت به طور اجتناب ناپذير همراه با همديگر نيستند، اما به طورکلي ثروتمندترين افراد از جمله گروههاي قدرتمندتر در جامعه اند.
در اين فصل ماهيت کار در جوامع صنعتي امروزي را تحليل خواهيم کرد و تغييرات عمده اي را که در حال حاضر نظم اقتصادي را تحت تأثير قرار مي دهد مورد بحث قرار مي دهيم. ريشه هاي ستيزه ي صنعتي و ساخت مالکيت و اهميت شرکتهاي بزرگ سوداگري را بررسي خواهيم کرد. آن گاه برخي از مهمترين مسائل مربوط به کار را در عصر حاضر- کار بي مزد، اقتصاد غيررسمي، بيکاري پردامنه و اين امکان که کار ممکن است کمتر از هميشه براي زندگي اجتماعي اهميت اساسي داشته باشد- مطرح مي کنيم.

تقسيم کار

يکي از مشخص ترين ويژگيهاي نظام اقتصادي جوامع امروزي توسعه ي تقسيم کار بسيار پيچيده و گوناگون است. به سخن ديگر، کار به تعداد بي شماري مشاغل مختلف که افراد در آن تخصص دارند، تقسيم مي شود. در جوامع سنتي کار غير کشاورزي مبتني بر کسب مهارتها و استادي در پيشه ها بود و اين گونه مهارتها از طريق يک دوره ي طولاني شاگردي فرا گرفته مي شد. کارگر معمولاً همه ي جنبه هاي فرايند توليد را از آغاز تا پايان انجام مي داد. براي مثال، فلزکاري که خيش مي ساخت آهن را حرارت مي داد، به آن شکل مي داد و ابزار را جفت و جور مي کرد. با ظهور توليد صنعتي امروزي، بسياري از صنايع سنتي به طور کلي از ميان رفتند، در حالي که آنها که باقي ماندند اکثراً به صورت بخشي از فرايندهاي توليد در مقياس بزرگتر در آمدند. براي مثال، يک برقکار که امروز در محيطي صنعتي کار مي کند، ممکن است تنها چند قسمت از نوع خاصي از ماشين را بازرسي و تعمير کند؛ افراد مختلف ديگري به کارها و ماشينهاي ديگر رسيدگي مي کنند.
اختلاف ميان تقسيم کار در جوامع سنتي و امروزي حقيقتاً فوق العاده زياد است. حتي در بزرگترين جوامع سنتي، معمولاً بيش از بيست يا سي پيشه ي عمده، همراه با معدودي حرفه هاي تخصصي ديگر، مانند مشاغل بازرگان، سرباز يا کشيش وجود نداشت. در يک نظام صنعتي امروزي هزاران شغل مشخص وجود دارد. آمار سرشماري انگلستان حدود 20.000 شغل مجزا را در اقتصاد انگلستان فهرست مي کند. در اجتماعات سنتي بيشتر جمعيت ( که به کار کشاورزي مي پرداختند. ) از لحاظ اقتصادي خودکفا بودند، و خوراک، پوشاک و ضروريات ديگر زندگي را براي خودشان توليد مي کردند. برعکس، يکي از ويژگيهاي اصلي جوامع امروزي گسترش زياد وابستگي متقابل اقتصادي است. همه ي ما براي تأمين محصولات و خدماتي که براي ادامه ي زندگي ضروري است به تعداد بي شماري از کارگران ديگر وابسته ايم. بجز استثناهايي اندک، اکثريت عظيم مردم در جوامع امروزي خوراکي را که مي خورند، مسکني را که در آن زندگي مي کنند، يا کالاهاي مادي اي را که مصرف مي کنند توليد نمي کنند.

بخشهاي يکم، دوم و سوم

در يک اقتصاد صنعتي تقسيم کار در سه بخش اصلي، يعني بخشهاي يکم، دوم و سوم صورت گرفته است. نسبت نيروي کار در اين سه بخش معمولاً در مراحل مختلف صنعتي شدن فرق مي کند. صنايع بخش يکم صنايعي اند که شامل گردآوري يا استخراج منابع طبيعي مي شوند. بخش يکم اقتصاد از جمله شامل کشاورزي، معدن، جنگل و ماهي گيري است. در مراحل نخست توسعه ي صنعتي، بيشتر کارگران را مي توان در بخش يکم يافت. با افزايش استفاده از ماشين آلات و احداث کارخانه ها، نسبت زيادتري از کارگران به بخش دوم کشانده مي شوند. صنايع بخش دوم صنايعي اند که مواد خام را به کالاهاي ساخته شده تبديل مي کنند. بخش سوم به صنايع خدماتي اطلاق مي شود- به مشاغلي که به جاي توليد مستقيم کالا، خدمات به ديگران ارائه مي کند. پزشکي، آموزش، مشاغل اداري و دفتري نمونه هاي انواع کاري است که معمولاً به عنوان مشاغل خدماتي منظور مي شود.
تمايز ميان بخشهاي يکم، دوم و سوم، اگرچه شاخص نسبتاً غيردقيقي است، به ما امکان مي دهد که ميان انواع مختلف جامعه فرق قايل شويم. در اکثر کشورهاي جهان سوم، حدود سه چهارم نيروي کار به کشاورزي اشتغال دارد و بقيه تقريباً به طور مساوي ميان صنعت و خدمات توزيع شده اند. از طرف ديگر، در کشورهاي صنعتي، تنها نسبت اندکي از جميع به توليد کشاورزي اشتغال دارد. براي مثال، کمتر از 2 درصد نيروي کار بريتانيا اکنون در بخش کشاورزي کار مي کند- در مقايسه با 22 درصد در سال 1851. يک روند مهم ديگر در جوامع صنعتي گسترش بخش خدمات است. در بريتانيا در سال 1911، تنها 19 درصد نيروي کار در بخش سوم کار مي کرد. امروز، اين نسبت بيش از نيمي از نيروي کار را در بر مي گيرد.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید .


کار و بيگانگي

کار و بيگانگي

 کار و بيگانگي

 

 

مارکس يکي از نخستين نويسندگاني بود که دريافت توسعه ي صنايع امروزي کار بسياري از افراد را به وظايف خسته کننده و ملال آوري تقليل خواهد داد. بنابر نظر مارکس، تقسيم کار انسانها را از کارشان بيگانه مي کند. او يادآور مي شود که، در جوامع سنتي، کار غالباً توانفرسا بود- دهقانان گاه ناچار بودند از بامداد تا شامگاه زحمت بکشند، و از کشتزارهايشان مراقبت کنند. با وجود اين دهقانان تا اندازه اي بر کار خود که متضمن بسياري از اشکال آگاهي و مهارت بود، کنترل داشتند. در مقابل، اغلب کارگران صنعتي کمتر کنترلي بر وظايفي که انجام مي دهند دارند و تنها سهم ناچيزي در توليد محصول کلي دارند، و هيچ گونه تأثيري در مورد اين که محصول سرانجام چگونه و به چه کسي فروخته خواهد شد ندارند. بدين سار کار همچون چيزي بيگانه به نظر مي رسد؛ وظيفه اي که کارگر مجبور است انجام دهد براي اين که درآمدي به دست آورد، اما ذاتاً غير رضايتبخش است.
مارکس تعارضي عمده در قلب جوامع امروزي مشاهده مي کند. از يکسو، توسعه ي صنعت ثروت عظيمي ايجاد مي کند، به مراتب زيادتر از آنچه در هر يک از انواع جوامع پيشين يافت مي گرديد. اما شمار عظيمي از افرادي که کارشان منبع حقيقي اين ثروت را تشکيل مي دهد از هرگونه کنترل مؤثر بر کاري که انجام مي دهند محروم اند. او اين پديده را به گونه اي برجسته و روشن توصيف مي کند:
بيگانگي از کار از کجا پديد مي آيد؟ نخست اين که، کار براي کارگر امري خارجي است، يعني اين که جزئي از طبيعت او نيست؛ و نتيجتاً او در کار خويش ارضا نمي شود بلکه احساس محروميت مي کند، احساس بدبختي مي کند و نه خوشبختي، نيروهاي روحي و جسمي خود را آزادانه توسعه نمي دهد بلکه توان جسمي خود را از دست داده و از نظر روحي به پستي مي گرايد. بنابراين، کارگر تنها در زمان فراغت خود را آسوده حس مي کند، در صورتي که در سر کار خود را بي خانمان و آواره احساس مي کند. کارش به اختيار او نيست، بلکه کار اجباري (1) تحميلي است. به اين ترتيب کار ارضاي يک نياز نيست، بلکه تنها وسيله اي براي ارضاي نيازهاي ديگر است. ماهيت بيگانه آن آشکارا با اين واقعيت نشان داده مي شود که به محض اين که هيچ گونه اجبار فيزيکي يا اجبار ديگري در کار نباشد مانند طاعون از آن دوري جسته مي شود... ما به اين نتيجه مي رسيم که انسان ( کارگر ) احساس مي کند تنها از نظر کارکردهاي حيواني اش- خوردن، نوشيدن و زاد و ولد کردن، يا حداکثر از نظر مسکن و آرايش شخصي اش- داراي اختيار است، در حالي که از نظر کارکردهاي انساني اش به سطح يک حيوان تنزل يافته است. وجود حيواني انسان مي شود و وجود انساني حيوان! ( Marx 1963, pp. 124-5 )
از نظر مارکس، بيگانگي تنها به مفهوم احساس بي تفاوتي يا دشمني با کار نيست، بلکه به چارچوب کلي توليد صنعتي در محيطي سرمايه دارانه اطلاق مي شود. بيگانگي فقدان کنترل مادي کارگران را بر محيطهاي کارشان بيان مي کند. اما اغلب مطالعات جامعه شناختي جديدتر در مورد بيگانگي توجه خود را بيشتر بر احساسات و نگرشهاي کارگران متمرکز ساخته اند تا ماهيت عيني وضعيت کار. يک نمونه از آنها گزارشي است که توسط وزارت بهداشت، آموزش و رفاه ايالات متحده آمريکا تحت عنوان کار در آمريکا (2) تهيه گرديده است. برخلاف بيشتر گزارشهاي رسمي، اين مطالعه توجه عمومي زيادي را جلب کرد و به صورت يکي از پرفروش ترين کتابها در آمد. اين پژوهش نشان داد که بسياري از محيطهاي کار متضمن "وظايفي کسل کننده، تکراري و ظاهراً بي معني هستند که مجالي براي ابتکار و استقلال ايجاد نمي کنند، و در نتيجه باعث نارضايتي در ميان کارگران در تمام سطوح شغلي مي شوند." ( 1973 )
گزارش نشان داد کارگران يقه آبي احساس مي کنند کنترلي بر شرايط کارشان ندارند و از فرصت تأثيرگذاري بر تصميماتي که درباره ي کارهاي آنها گرفته مي شود محروم گرديده اند. برنامه هاي کاري آنان معمولاً ثابت است و تحت نظارت دقيق و مستمر قرار مي گيرند. تنها 24 درصد کارگران يقه آبي مورد مطالعه گفتند که اگر مي توانستند زندگي دوباره داشته باشند همان شغل را انتخاب مي کردند. تقريباً دو برابر اين عده از ميان کارکنان يقه سفيد گفتند که همين کار را خواهند کرد. اما ميزان عدم رضايت از کار در ميان کساني که در مشاغل يقه سفيد بودند نيز زياد بود. افرادي که به کارهاي دفتري سطح پايين اشتغال داشتند مشاغل خود را يکنواخت و کسل کننده مي دانستند که مجالي براي ابتکار فراهم نمي سازد، و بسياري از مديران سطوح مياني عدم رضايت مشابهي را بيان مي کردند. آنها احساس مي کردند به اجراي سياستهايي فراخوانده شده اند که در طرح و تنظيم آنها هيچ دخالتي نداشته اند. افرادي که در موقعيتهاي بالاتر قرار داشتند بيشتر احتمال داشت که از کار خود راضي باشند، و تا اندازه اي احساس مي کردند داراي استقلال و قدرت به رويارويي فراخواندن و ايجاد دگرگوني در برنامه ها هستند.
هيچ گونه بررسي فراگيري از اين نوع در بريتانيا انجام نشده است. اما تحقيقات پراکنده اي که وجود دارد نتايج مشابهي را نشان مي دهد. بسياري از افراد صرف نظر از وظايفي که از آنها خواسته مي شود انجام دهند، از کارشان لذت مي برند اما نه به خاطر آن وظايف. براي مثال، آنها براي تماس اجتماعي با ديگران بيشتر ارزش قايل مي شوند تا خود شغل. ( Littler & Salaman, 1984 )

سيستمهاي با اعتماد پايين و سيستمهاي با اعتماد بالا

فورديسم و تيلوريسم- سيستمهاي توليدي که بيگانگي کارگر را به حداکثر مي رسانند- توسط بعضي از جامعه شناسان صنعتي سيستمهاي با اعتماد پايين ناميده شده اند. ( Fox, 1974 ) وظايف توسط مديريت تعيين مي شود و با ماشينها مرتبط و هماهنگ مي گردد. افرادي که آنها را انجام مي دهند از نزديک مورد نظارت قرار مي گيرند و از استقلال عمل اندکي برخوردارند. موقعيتهاي با اعتماد بالا، موقعيتهايي هستند که در آن به افراد اجازه داده مي شود سرعت و حتي محتواي کارشان را، در چارچوب رهنمودهاي کلي، کنترل کنند. اين گونه موقعيتها معمولاً در سطوح بالاتر سازمانهاي صنعتي متمرکز گرديده اند. در جايي که موقعيتهاي با اعتماد پايين زياد باشد، ميزان بيگانگي کار بالاست، ستيزه صنعتي رواج دارد، و ميزان غيبت از کار اغلب زياد است.
از اوايل دهه ي 1970 به بعد، شرکتها در صنايع گوناگون اروپاي غربي، آمريکا و ژاپن در مورد اشکال جايگزين سازمانهاي با اعتماد پايين دست به تجربه زده اند. اين تجربيات از جمله شامل طرحهاي خودکار کردن خطوط توليد زنجيره اي و به حداقل رساندن وظايف معمول و يکنواختي است که توسط افراد انساني انجام مي شود؛ و همچنين معمول کردن توليد گروهي، که در آن گروه کار نقش شناخته شده اي در تأثيرگذاري بر ماهيت کار دارد. علاوه بر اين کوششهاي قابل ملاحظه اي براي ايجاد نظامهاي دموکراسي صنعتي صورت گرفته است، هرچند که اين کوششها به ندرت در ميان کارفرمايان با نظر مساعد روبه رو گرديده اند. ( Kelly, 1982 ) ما اکنون به اين جايگزينها نظر مي افکنيم.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره جهت امور ثبت شرکت به سایت www.arshiyagroup.ir مراجعه نمایید و یا با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید

 


روزنامه رسمی

مشاوره ثبت شرکت
دفاتر پستی منتخب

ثبت شرکت برای اتباع خارجی

موضوعات پرکاربرد ثبتی :
ثبت شرکت در سراسر ایران

ثبت شرکت در تهران
سایر محلات تهران
تماس
کرکره برقی پارکینگدرب ضد سرقتصندلی پلاستیکی , کاشت مو , مزوتراپی