به پرتال ثبت شرکت ارشیا خوش آمدید امروز : دوشنبه ، 1 اردیبهشت 1404
ثبت شرکت

جستجو در سایت

پلمپ دفاتر 1396

انجمن ثبت شرکت ایران

ثبت شرکت در سراسر ایران :
موضوع مناسب برای ثبت شرکتها

سایر امور ثبتی :
ثبت برند در تهران
سایر محلات تهران

چی وارد کنیم؛ چی وارد نکنیم؟

  ثبت محدود- ثبت تعاونی- تغییرات - ثبت شرکت –تغییرات خاص –تغییرات محدود – صورتجلسات – پلمپ دفاتر
کمترین هزینه و هدیه ویژه و فروشگاه اینترنتی طراحی سایت

چی وارد کنیم؛ چی وارد نکنیم؟

 

چی وارد کنیم؛ چی وارد نکنیم؟!

اگر محصولی تقاضای کافی نداشته باشد، برای واردات سودآور نیست. ولی محصولاتی هم هستند که واردات آنها سود بیشتری دارد. پتانسیل سودآوری بالا یکی از مسائلی است که در فروش محصول در کشورهای خارجی باید مد نظر قرار گیرد.

 

 

 

در اینجا به ۵ محصول پرسود و ۵ محصول کم سود برای واردات اشاره می کنیم:

 

پرسودترین محصولات وارداتی

 

۱. گوشی های هوشمند

 

هزینه تکنولوژی در کشورهای مختلف متفاوت است. علتش هم هزینه کاری است که برای تولید آن می شود. چین گزینه بسیار خوبی برای واردات گوشی های همراه هوشمند است، زیرا هزینه تولید تکنولوژی بطور مضحکی در آنجا ارزان است.

 

۲. لوازم تکنولوژی

 

لوازم وابسته به ابزارهای الکترونیکی از جمله لپتاپ، گوشی یا گجت های دیگر در بازارهای مختلف ارزش زیادی دارند. این آیتم ها بطور عمده ساخته می شوند، بنابراین هزینه تولید آنها ارزان است و به قیمت ارزانی می توانید تعداد زیادی از آنها بخرید. کمی نرخ این اجناس را افزایش دهید و سود بالایی از فروش آنها بدست آورید.

 

۳. بازی های فضای باز

 

همه روز در سطح دنیا، بازی های مختلفی اختراع می شود. یکی از آنها را انتخاب کنید و از واردات این بازی های فیزیکی سود بالایی بدست آورید.

 

۴. لوازم آرایشی

 

لوازم آرایشی را می توان در تعداد بالا و هزینه کم خریداری نمود و در فروشگاه ها به قیمت مناسبی فروخت. لوازم و محصولات آرایشی همه مورد تقاضای خانم ها هستند و احتمال اینکه فروش نروند خیلی پایین است.

 

 

 

۵. لوازم خانگی

 

تولید و ساخت این لوازم نیز مانند لوازم الکترونیکی آسان است و بطور عمده انجام می شود. همه در منزل خود از لوازم مختلفی استفاده می کنند، از شمعدان گرفته تا گلدان.

 

کم سودترین محصولات وارداتی:

 

۱. بازی های ویدئویی

 

بازی های الکترونیکی معمولاً در کشور مبدأ خودشان محبوبیت دارند، زیرا بدین شکل ساخته شده اند. فرهنگ های مختلف علایق خاص خودشان را دارند و اینکه سعی کنید بازی های فرهنگ دیگری را وارد کنید ممکن است نتیجه خوبی نگیرید.

 

۲. پوشاک

 

کسب سود از واردات پوشاک خیلی سخت است، زیرا مردم در کشور خودشان به پوشاک مناسب فرهنگ خودشان دسترسی دارند. واردات پوشاک و لباس های خارجی فقط موجب سرگردانی می شود، پس این آیتم را کنار بگذارید.

 

۳. کامپیوتر

 

کامپیوترهایی که در کشورهای اصلی ساخته می شوند، مناسب خود آن کشورها هستند. عموم مردم گرایش به استفاده از کامپیوترها و لپتاپ های ساخت کشور خودشان دارند.

 

۴. مبلمان

 

احتمال سود گرفتن از مبلمان وجود دارد، ولی زمان زیادی می برد. در عین حال واردات این اجناس بزرگ به دردسرش نمی ارزد.

 

 

 

۵. زیورآلات

 

واردات زیورآلات عمدتاً بدین معناست که آنها تقلبی هستند. فروش جواهرات واقعی همیشه کسب و کار پرسودترین در مقایسه با فروش بدلیجات به قیمت های پایین است

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید

 

دفاتر پستی منتخب

به سوی افزایش صادرات: مناطق ویژه اقتصادی

سامانه تخصصی ثبت محدود
هدیه ویژه طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی

به سوی افزایش صادرات: مناطق ویژه اقتصادی

 

به سوی افزایش صادرات: مناطق ویژه اقتصادی

 

تصمیم درست دولت سوسیالیست چین مبنی بر اعلام این شهر به عنوان منطقه ویژه اقتصادی در سال ۱۹۷۹ زندگی تازه ای برای ساکنین ماهیگیر این شهر به ارمغان آورد؛ به طوری که، پس از گذشت ۳۰ سال، درآمد سرانه آنها بیش از ۱۰۰ برابر شده است، مهاجرت کارگران ماهر و غیرماهر جمعیت شهر را به بیش از ۳ میلیون افزایش داده است، اسکله های شهر رتبه نخست صادرات و واردات در چین را از آن خود کرده اند. و جالب تر اینک پای بیش از ۱۶۰۰ شرکت معروف تایوانی و هنگ کنگی و سایرین به شنژن باز شده است که بیش از ۵ درصد کل بنگاه های ثبت شده در شهر را تشکیل می دهند.

مناطق ویژه اقتصادی به طور کلی به مناطقی گفته می شود که با هدف افزایش تولید، صادرات یا تسهیل ترانزیت کالا طراحی می شوند. انگیزاننده هایی نظیر کاهش یا حذف مالیات و تعرفه گمرک، اعطای زمین یا سایر تسهیلات با بازپرداخت بلندمدت، تجهیز منطقه به انبارهای نگه دارنده و آزادسازی سایر بازارها نظیر بازار کار و مالی، ابزارهای هستند که در این مناطق و در راستای افزایش تولید، صادرات و واردات به منظور صادرات مجدد به کار برده می شوند. زیرمجموعه هایی نظیر منطقه پردازش صادراتی (Export Processing Zone) و منطقه آزاد به مناطق ویژه ای اطلاق می شوند که هدف از طراحی آنها به ترتیب بیشتر به سمت تولید به منظور صادرات یا تسهیل ترانزیت، صادرات مجدد و تجارت متمایل بوده است.

۱۵ سال پس از آنکه دولت چین منطقه ویژه اقتصادی شنژن را بنا نهاد، در سال ۱۳۷۲، سیاستگذاران ایرانی نیز همانند بسیاری از همتایان خود در کشورهای در حال توسعه به فکر ایجاد مناطق ویژه اقتصادی افتادند. کیش، قشم و چابهار محصول تصویب «قانون چگونگی اداره مناطق آزاد تجاری ـ صنعتی جمهوری اسلامی ایران» در تابستان ۱۳۷۱ هستند. مناطق ویژه اقتصادی با هدف جذب سرمایه گذاری خارجی، حل منطقه ای بیکاری و گذار به سوی آزادسازی اقتصادی ایجاد می شوند و اگرچه همچنان به لحاظ تاثیرات اجتماعی شان محل بحث بوده اند، اما آمار جهانی نشان می دهد تعداد آنها طی ۲۰ سال (۱۹۸۶ تا ۲۰۰۶) از حدود ۱۷۰ منطقه به ۲۵۰۰ منطقه افزایش یافته که نشان تمایل و اعتقاد سیاستگذاران به آثاری است که احتمالا بر اقتصاد منطقه و کشور می گذارند.

چرا مناطق آزاد اقتصادی ما به جایی نمی رسد؟

دبی، شنژن و سنگاپور از موفق ترین مناطق ویژه اقتصادی به شمار می روند؛ اما باید توجه داشت که تفاوت فاحشی میان آنها و برخی مناطق ویژه اقتصادی مانند مناطقی در آفریقا وجود دارد که هرگز نتوانستند به هیچ یک از اهدافشان برسند. این سوال که آیا این مناطق تغییر قابل ملاحظه ای در اقتصاد ایجاد می کنند یا خیر منوط به بررسی ادبیات مربوط و تحقیق بیشتر است که از حوصله این نوشتار خارج است؛ اما در اینجا می خواهم به اجمال به موضوعاتی بپردازم که یک اقتصاددان در تحقیق خود در این باره به آنها بر می خورد و پاسخ هایی که احتمالا در چارچوب ادبیات اقتصادی برای آنها وجود دارد.

نخست اینکه، هدف سیاستگذار ایرانی از طراحی و تاسیس مناطق ویژه و آزاد اقتصادی ایران چه بوده است؟ آیا این هدف با ابزارهای انگیزاننده طراحی شده سازگاری دارد؟ کدام متغیرهای اقلیمی و اقتصادی منطقه باید در یک سیاست گذاری صحیح در نظر گرفته شوند؟

دوم؛ موفقیت یک منطقه اقتصادی حتما ارتباط تنگاتنگی با اقتصاد کل کشور دارد. مناطق آزاد شرق و جنوب آسیا را نمی توان به عنوان جزیره های جدا از کشورهایشان بررسی کرد. همین طور، نمی توان انتظار داشت مناطق آزاد آفریقا که در کنار انواع ناامنی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد شده اند معجزه خاصی کنند. به طور مشابه، اگر تولیدکنندگان ایرانی به دلیلی همچون پایین نگه داشتن تصنعی نرخ ارز تمایلی به صادرات ندارند، این مساله درباره تولیدکنندگان در کیش و قشم نیز صدق می کند.

سوم؛ سیاست گذاران باید از تجربه مناطق آزاد به عنوان یک آزمایشگاه گذار به سوی اقتصاد آزاد بهره ببرند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه قوانین مبتنی بر آزادسازی اقتصادی را نمی توان به دلیل لختی سیاست های پیشین یا لابی گروه های ذی نفوذ وضع و اجرا کرد؛ لذا مناطق ویژه اقتصادی می توانند به عنوان نمونه های موفقی که مقاومت در برابر آزادسازی اقتصادی را کم می کنند، عمل کنند. در عین حال، به دلیل نبود تجربه سیاست گذاری و مدیریتی، آزادسازی یکباره اقتصاد نه شدنی است و نه عقلایی. مناطق آزاد می توانند احتمال خطای سیاست گذاری و مدیریتی را در مقیاس کشوری به مقیاس منطقه ای بکاهند.

چهارم؛ برای ایجاد تحرک در تولد و تجارت یک منطقه آزاد اقتصادی باید تمامی بازارهای اقتصادی را از مقررات زائد زدود. برای مثال، نگاهی به قوانین کار در مناطق آزاد اقتصادی ایران گویای محدودیت در به کارگیری نیروی کار خارجی (تا سقف ۱۰ درصد در کل منطقه) یا سهولت اخراج نیروی کار توسط کارفرما است. به طوری که، برای کارهایی که ماهیت دائمی دارند، کارفرما نه می تواند طول مدت آزمایشی را که طی آن نیروی کار را می توان به سادگی اخراج کرد افزایش دهد و نه می تواند به راحتی و بدون واهمه از محکومیت به پرداخت جریمه کارگرانش را اخراج کند. اگرچه اکثر کارفرمایان ایرانی با عقد متناوب قراردادهای آزمایشی یا تاسیس شرکت های مجازی ثالث به عنوان کارفرمای طرف قرارداد (که در هر زمان امکان اعلام ورشکستگی و اخراج نیروی کار دارد) کمابیش مشمول قانون کار نمی شوند، اما از یکسو، به دلیل قدیمی بودن این شرکت ها تعداد شاغلین استخدام شده بدون امکان عملی اخراج شدن قابل توجه است و از سوی دیگر، چنین ترفندهایی با افزایش هزینه تولید از رقابتی بودن محصولات می کاهد. درخصوص مناطق ویژه اقتصادی ایران نیز، مقایسه (اجمالی) این قانون با شرایط کارگران در دبی این احتمال را قوت می بخشد که همین سیاست گذاری غلط مانع از چرخیدن چرخ های تولیدی در مناطق آزاد ایران شده است و آنها را صرفا به بازار خریدی برای اجناس وارداتی تبدیل کرده است.

در پایان اینکه، سوال ها و ابهامات فراوانی درباره مناطق آزاد و نقش آنها در اقتصاد و صادرات وجود دارد که می تواند موضوع یک پایان نامه برای یک دانشجوی تحصیلات تکمیلی (در صورتی که وجود آمار غنی در ایران تایید شود) باشد. علاوه بر بررسی سازگار بودن سیاست گذاری در این مناطق و متغیرهای اقلیمی و اقتصادی، نوشتن یک مدل ساختاری اقتصادی با تمرکز بر نرخ مهاجرت نیروی کار به این مناطق یا نرخ تولید نسبت به سایر نقاط کشور می تواند به فهم بهتر آثار اقتصادی این مناطق کمک کند. همچنین، یک مقاله تجربی که از روش هایی مانند «دیفرنس در دیفرنس» (DiD) بهره ببرد می توانند اثر مناطق آزاد را بر کل اقتصاد، مستقل از اثر سرریزی که رشد اقتصادی کل کشور یا انتقال منابع از سایر نقاط کشور بر آنها دارد، تخمین بزند.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید

 

دفاتر پستی منتخب

عرضه و تقاضاي نرخ ارز

عرضه و تقاضاي نرخ ارز

عرضه و تقاضاي نرخ ارز

 



 از دهه ي 1990 به بعد، واردات کالاها و خدمات امريکا بيش از صادرات اين کشور بوده است. به عبارت ديگر در اين دوران خالص صادرات امريکا منفي بوده است. هر چند اقتصاددانان بر سر اين موضوع که آيا کسري تجاري امريکا يک مشکل براي اقتصاد اين کشور است يا نه بحث مي کنند، جامعه ي بازرگانان کشور يک عقيده و تفکر قابل تعميق دارند. بسياري از رهبران تجاري کشور امريکا اظهار مي کنند که کسري تجاري دلالت بر وجود يک رقابت غيرعادلانه و نادرست دارد: بنگاه هاي خارجي در يک شرايط رقابتي مجاز به فروش کالاهاي خود در بازار امريکا هستند، در حالي که دولت هاي خارجي از فروش محصولات بنگاه هاي امريکايي در بازار خود جلوگيري مي کنند.فرض کنيد که شما رئيس جمهور امريکا هستيد و مي خواهيد کسري تجاري کشور را از بين ببريد. شما بايد چه کاري انجام دهيد؟ آيا بايد واردات را محدود کنيد، مثلاً با وضع سهميه بندي بر واردات خودروهاي ژاپني؟ يا آن که به روش هاي ديگري تلاش کنيد کسري تجاري کشور را کاهش دهيد؟

براي درک اين مسئله که چه عواملي تراز تجاري يک کشور را تعيين مي کند و چگونه سياست هاي دولت مي تواند بر تراز تجاري تأثير داشته باشد، به يک نظريه ي اقتصاد کلان باز نياز داريم. در اين مقاله به بررسي الگويي مي پردازيم که عوامل تعيين کننده ي اين متغيرها و چگونگي ارتباط آن ها با يکديگر را شناسايي و معرفي مي کند.
براي طراحي اين الگوي اقتصاد کلان باز تجزيه و تحليل هاي قبلي خود را بر دو روش مهم بنا مي کنيم، اولاً در اين الگو GDP اقتصاد مفروض است. فرض ما اين است که توليد کالاها و خدمات در اقتصاد يک کشور ( که با GDP حقيقي اندازه گيري مي شود) با عرضه ي عوامل توليد و فناوري در دسترس آن کشور براي تبديل اين نهاده ها به محصول تعيين مي شود. ثانياً در اين الگو سطح قيمت ها نيز مفروض و مشخص است. فرض ما اين است که سطح قيمت ها آن قدر تغيير مي کند ( تعديل و اصلاح مي شود) که عرضه و تقاضاي پول به تعادل برسد.

عرضه و تقاضاي وجوه وام دادني، عرضه و تقاضاي نرخ ارز

براي درک نيروهايي که در يک اقتصاد باز مؤثر هستند بايد عرضه و تقاضاي دو بازار مختلف را بررسي کنيم. بازار نخست، بازار وجوه و سرمايه هاي وام دادني است که فضاي مناسبي براي برقراري ارتباط بين پس انداز، سرمايه گذاري و جريان وجوه وام دادني خارجي ( که خالص جريان خروج سرمايه ناميده مي شود) فراهم مي کند. بازار دوم، بازار ارز خارجي است. بازار ارز براي مردمي که مي خواهند پول داخلي يا ملي خود را با پول ساير کشورها مبادله کنند فضاي مناسبي فراهم مي کند.

بازار وجوه وام دادني

نظام مالي فقط شامل يک بازار به نام بازار وجوه قابل استقراض يا بازار وجوه وام دادني است. تمام پس اندازکنندگان براي سپرده گذاري به اين بازار مي روند و تمام وام گيرندگان نيز از اين بازار وام دريافت مي کنند. بنابراين، عبارت وجوه قابل استقراض (يا وجوه وام دادني) شامل تمام وجوهي مي شود که مردم آن ها را براي قرض دادن پس انداز مي کنند ( به جاي آن که مصرف کنند). در بازار وجوه وام دادني، فقط يک نرخ بهره وجود دارد که همان نرخ بازده پس انداز و هزينه استقراض است.
براي درک بهتر بازار وجوه قابل استقراض (وجوه وام دادني) در يک اقتصاد باز، نقطه شروع بحث اتحاد معرفي شده خواهد بود:
S=I+NCO
خالص جريان خروج سرمايه + سرمايه گذاري داخلي= پس انداز
هرگاه يک کشور يک دلار از درآمد خود را پس انداز کند، آن گاه مي تواند از اين پول (دلار) براي خريد سرمايه ي داخلي يا خريد يک دارايي خارجي استفاده کند. هر دو طرف اين اتحاد نشان دهنده ي دو سمت بازار وجوه وام دادني ( وجوه قابل استقراض) است. عرضه ي وجوه وام دادني ناشي از پس انداز (S) است. تقاضاي وجوه قابل استقراض (يا همان وجوه وام دادني) نيز ناشي از سرمايه گذاري داخلي(I) و خالص جريان خروج سرمايه(NCO) است. دقت کنيد که خريد يک دارايي سرمايه اي صرف نظر از اين که دارايي در داخل يا خارج است. به تقاضا براي وجوه وام دادني افزوده مي شود. از آن جا که خالص جريان خروج سرمايه مي تواند مثبت يا منفي باشد، در واقع يا به تقاضاي وجوه وام دادني که ناشي از سرمايه گذاري داخلي است افزوده و يا از آن کسر مي شود.
همان طور که در بحث هاي قبلي در مورد بازار وجوه وام دادني آموختيم، مقدار عرضه ي وجوه وام دادني( قابل استقراض) و مقدار تقاضاي وجوه وام دادني( وجوه قابل استقراض) بستگي به نرخ بهره ي حقيقي دارد. يک نرخ بهره ي حقيقي بالاتر باعث تشويق مردم به پس انداز و بنابراين افزايش عرضه ي وجوه قابل استقراض (وجوه وام دادني) خواهد شد. يک نرخ بهره ي حقيقي بالاتر همچنين استقراض سرمايه هاي مالي براي انجام طرح هاي اقتصادي را پرهزينه تر مي کند، بنابراين، باعث دلسردي و کاهش انگيزه ي سرمايه گذاري و در نتيجه کاهش تقاضاي وجوه قابل استقراض (وجوهِ وام دادني) خواهد شد.
علاوه بر تأثير نرخ بهره بر پس انداز ملي و سرمايه گذاري داخلي، نرخ بهره در هر کشور بر خالص جريان خروج سرمايه نيز تأثير مي گذارد. براي درک چگونگي اين تأثير دو صندوق سرمايه گذاري مشترک ( يک صندوق در امريکا و ديگري در ژاپن) را در نظر بگيريد که در مورد خريد يک ورقه ي قرضه ي دولت امريکا يا يک ورقه ي قرضه ي دولت تصميم گيري مي کند. اين صندوق سرمايه گذاري مشترک ممکن است اين تصميم گيري را با توجه به نرخ بهره حقيقي و مقايسه آن در دو کشور امريکا و آلمان انجام دهد. وقتي نرخ بهره حقيقي در امريکا افزايش مي يابد، اوراق بهادار امريکا براي هر دو صندوق سرمايه گذاري مشترک جذاب تر مي شود. بنابراين، افزايش نرخ بهره ي حقيقي در امريکا باعث مي شود انگيزه ي امريکايي ها براي خريد دارايي هاي خارجي کاهش و انگيزه ي خارجي ها در خريد دارايي هاي امريکا افزايش يابد. به هر دو دليل يک نرخ بهره ي حقيقي بالا در امريکا باعث کاهش خالص جريان خروج سرمايه در امريکا مي شود.
بازار وجوه قابل استقراض( وجوه وام دادني) را با استفاده از منحني هاي عرضه و تقاضا در نمودار 1 نشان داده ايم. همان طور که در تحليل قبلي خود از نظام مالي گفتيم، منحني عرضه داراي شيب صعودي است زيرا نرخ بهره ي حقيقي بيش تر باعث افزايش مقدار عرضه ي وجوه وام دادني (وجوه قابل استقراض) مي شود و منحني تقاضا داراي شيب نزولي است زيرا نرخ بهره ي حقيقي بيش تر باعث کاهش مقدار تقاضاي وجوه قابل استقراض (وجوه وام دادني) خواهد شد. برخلاف وضعيت مربوط به بحث قبلي، در اين جا سمت تقاضاي بازار رفتار سرمايه گذاري داخلي و رفتار خالص جريان خروج سرمايه را نشان مي دهد. به عبارت ديگر در چنين حالتي با يک اقتصاد باز رو به رو هستيم که تقاضا براي وجوه قابل استقراض (وجوه وام دادني) نه فقط از سوي افرادي به وجود مي آيد که وجوه قابل استقراض را براي خريد کالاهاي سرمايه اي داخلي مي خواهند بلکه اين تقاضا از سوي افرادي که اين وجوه را براي خريد دارايي هاي خارجي تقاضا مي کنند نيز به وجود مي آيد.
نره بهره آن قدر تغيير مي کند تا عرضه و تقاضاي وجوه قابل استقراض (وجوه وام دادني) متعادل يا مساوي شوند. اگر نرخ بهره کم تر از سطح تعادل باشد. مقدار عرضه ي وجوه قابل استقراض (وجوه وام دادني) کم تر از مقدار تقاضاي اين وجوه خواهد بود. نتيجه کمبود وجوه وام دادني است که باعث افزايش نرخ بهره خواهد شد. برعکس اگر نرخ بهره بالاتر از سطح تعادل قرار گيرد، مقدار عرضه ي وجوه وام دادني( وجوه قابل استقراض) بيش از تقاضاي اين وجوه خواهد شد. مازاد عرضه ي وجوه وام دادني باعث کاهش نرخ بهره مي شود. در نرخ بهره ي تعادلي، عرضه ي وجوه وام دادني دقيقاً برابر است با تقاضاي وجوه قابل استقراض يا وام دادني. به عبارت ديگر، در نرخ بهره ي تعادلي مقدار وجوهي که مردم مي خواهند پس انداز کنند دقيقاً برابر است با مقدار مطلوب سرمايه گذاري داخلي و خالص جريان خروج سرمايه.

بازار ارز خارجي

دومين بازار در الگوي اقتصاد کلان باز، بازار ارز يا پول خارجي است افراد حاضر در اين بازار دلارهاي امريکا را با ساير ارزها معاوضه مي کنند. براي درک بهتر معاملات ارزي در اين بازار به معرفي يک اتحاد مي پردازيم:
NCO=NX
خاص صادرات= خالص جريان خروج سرمايه
اين اتحاد نشان مي دهد که عدم توازن بين خريد و فروش دارايي هاي سرمايه اي خارجي (خالص جريان خروج سرمايه يا NCO) برابر است با عدم توازن بين صادرات و واردات کالاها و خدمات NX). به طور مثال وقتي اقتصاد امريکا با مازاد تجاري رو به روست(NX > 0) کالاها و خدماتي که خارجي ها از کشور امريکا خريداري کرده اند بيش از کالاها و خدماتي است که امريکايي ها از ساير کشورها خريداري کرده اند. امريکايي ها با ارز حاصل از خالص فروش کالاها و خدمات به خارج چه مي کنند؟ آن ها بايد دارايي هاي خارجي بخرند، و در نتيجه سرمايه ي امريکا به سمت خارج يا به سمت ساير کشورهاي خارجي جريان خواهد يافت(NCO > 0) برعکس اگر امريکا با کسري تراز تجاري روبه رو شود (NX < 0) در واقع شهروندان امريکا کالاها و خدمات خارجي بيش تري (در مقايسه با فروش کالاها و خدمات به ساير کشورهاي خارجي) خريداري کرده اند. بخشي از مخارج و هزينه هاي خريد کالاها و خدمات از طريق فروش دارايي هاي امريکا به خارج تأمين مي شود، بنابراين يک ورود سرمايه ي خارجي به داخل امريکا جريان خواهد يافت(NCO < 0)

عرضه و تقاضاي نرخ ارز

نمودار 1 بازار وجوه وام دادني( وجوه قابل استقراض). نرخ بهره در يک اقتصاد باز همانند يک اقتصاد بسته توسط عرضه و تقاضاي وجوه وام دادني( وجوه قابل استقراض) تعيين مي شود. پس انداز ملي منبع اصلي عرضه ي وجوه وام دادني است. سرمايه گذاري داخلي و خالص جريان خروج سرمايه منابع اصلي تقاضاي وجوه قابل استقراض ( وجوه وام دادني) هستند. در نرخ بهره ي تعادلي وجوهي که مردم مي خواهند پس انداز کنند( وجوه وام دادني) دقيقاً برابر است با مقدار وجوهي که مردم براي خريد سرمايه داخلي و دارايي هاي خارجي حاضرند قرض کنند ( وجوه قابل استقراض)
تلقي الگوي اقتصاد کلان باز از دو سمت اين اتحاد همان دو سمت بازار ارز خارجي است. خالص جريان خروج سرمايه نشان دهنده ي مقدار دلارهاي عرضه شده براي خريد دارايي هاي خارجي است. به طور مثال وقتي يک صندوق سرمايه گذاري مشترک قصد خريد يک ورقه ي قرضه ي دولت ژاپن را دارد، نياز دارد دلار خود را با ين ژاپن مبادله کند، بنابراين براي انجام اين معامله ارزي دلار به بازار عرضه خواهد شد. خالص صادرات نشان دهنده ي مقدار دلار تقاضا شده براي خريد خالص صادرات کالاها و خدمات امريکاست. به طور مثال وقتي يک خط هواپيمايي ژاپن قصد خريد يک هواپيماي بوئينگ امريکايي را دارد، نياز به مبادله ين ژاپن با دلار امريکا خواهد داشت و در نتيجه تقاضا براي دلار در بازار ارز خارجي به وجود مي آيد.
در چه قيمتي عرضه و تقاضا در بازار ارز خارجي برابر مي شوند؟ پاسخ اين است: در نرخ حقيقي ارز. نرخ ارز حقيقي قيمت کالاها و خدمات در داخل نسبت به قيمت کالاها و خدمات در خارج است ( يا قيمت نسبي داخلي و خارجي کالاها و خدمات). بنابراين نرخ حقيقي ارز يک کليد تعيين کننده ي خالص صادرات است. وقتي نرخ حقيقي ارز در امريکا افزايش ارزش داشته باشد، کالاها و خدمات توليد شده در امريکا نسبت به کالاهاي خارج گران تر مي شود و در نتيجه اين کالاها هم براي مصرف کنندگان امريکايي و هم براي مصرف کنندگان خارجي جذابيت خود را از دست مي دهد و از آن کم تر خريداري مي کنند. يک نتيجه اين است که صادرات امريکا کاهش و واردات اين کشور افزايش مي يابد. با توجه به هر دو تغيير( کاهش صادرات و افزايش واردات امريکا) خالص صادرات کاهش خواهد يافت. از اين رو افزايش ارزش نرخ حقيقي ارز باعث کاهش تقاضا براي دلار در بازار ارز خارجي خواهد شد.
نمودار 2 عرضه و تقاضاي ارز در بازار ارز خارجي را نشان مي دهد. با توجه به توضيحاتي که داريم منحني تقاضاي ارز شيب نزولي دارد: زيرا نرخ حقيقي ارز بالاتر باعث گران تر شدن کالاها و خدمات امريکا مي شود و در نتيجه مقدار تقاضاي دلار براي خريد کالاها نيز کاهش مي يابد. منحني عرضه ي ارز کاملاً عمودي است زيرا مقدار عرضه ي دلار ناشي از خالص جريان خروج سرمايه ( طبق فرض) هيچ ارتباطي با نرخ حقيقي ارز ندارد. (خالص جريان خروج سرمايه به نرخ حقيقي ارز بستگي دارد. اما وقتي بازار ارز را مورد بررسي قرار مي دهيم نرخ حقيقي ارز و خالص جريان خروج سرمايه را ثابت فرض مي کنيم).
نرخ حقيقي ارز باعث برابري عرضه و تقاضاي دلار مي شود، همان طور که قيمت هر کالا مقدار عرضه و تقاضاي آن کالا را برابر مي کند اگر نرخ حقيقي ارز کم تر از سطح تعادلي باشد، مقدار عرضه ي دلار بايد کم تر از مقدار تقاضاي دلار باشد. کمبود عرضه ي دلار باعث افزايش ارزش آن خواهد شد. برعکس اگر نرخ حقيقي ارز بالاتر از سطح تعادلي باشد، مقدار عرضه ي دلار نيز بيش تر از مقدار تقاضا خواهد بود. مازاد عرضه باعث کاهش ارزش دلار مي شود. در سطح تعادلي نرخ حقيقي ارز تقاضاي دلار از سوي افراد خارجي ناشي از خالص صادرات کالاها و خدمات دقيقاً با عرضه ي دلار امريکا ناشي از خالص جريان خروج سرمايه ي اين کشور برابر است.
در اين جا يادآوري اين نکته ضروري است که جداسازي و تفکيک معاملات بين «عرضه» و «تقاضا» در اين الگو کمي غيرواقعي و مصنوعي است. در الگوي اقتصاد باز خالص صادرات منبع و منشأ تقاضاي دلار است و خالص جريان خروج سرمايه نيز منبع عرضه ي دلار مي باشد. بنابراين، وقتي يک شهروند امريکايي يک خودرو از ژاپن وارد مي کند الگوي ما اين معامله را به جاي افزايش مقدار عرضه ي دلار، کاهش در تقاضاي دلار تفسير مي کند ( زيرا خالص صادرات کاهش يافته است)، به طور مشابه وقتي يک شهروند ژاپني يک ورقه ي قرضه ي دولت امريکا را خريداري مي کند الگوي ما اين معامله را به جاي افزايش در مقدار تقاضاي دلار، کاهش در مقدار عرضه ي دلار تفسير مي کند ( زيرا خالص جريان خروج سرمايه کاهش يافته است). اين نوع تفسير ممکن است در ابتدا قدري غيرطبيعي و ناآشنا به نظر برسد ولي هنگام تجزيه و تحليل آثار سياست هاي مختلف فايده و سودمندي خود را به اثبات مي رساند.

عرضه و تقاضاي نرخ ارز

نمودار: 2 بازار ارز. نرخ حقيقي ارز از برخورد منحني هاي عرضه و تقاضا در بازار به دست مي آيد. عرضه ي دلار ناشي از مبادله ي ارزهاي خارجي مربوط به خالص جريان خروج سرمايه است. از آن جا که خالص جريان خروج سرمايه بستگي به نرخ حقيقي ارز ندارد بنابراين منحني عرضه ي دلار عمودي است. تقاضا براي دلار نيز ناشي از خالص صادرات است. از آن جا که هر چه نرخ حقيقي ارز کم تر باشد خالص صادرات بيش تر مي شود (يا مقدار دلارهاي تقاضاشده براي پرداخت خالص صادرات بيش تر مي شود)، منحني تقاضاي ارز داراي شيب نزولي خواهد بود. در نرخ حقيقي ارز تعادلي مقدار دلارهايي که مردم براي خريد دارايي هاي خارجي عرضه مي کنند دقيقاً با مقدار دلارهايي که مردم براي خريد خالص صادرات تقاضا مي کنند برابر است.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید

 

دفاتر پستی منتخب

تعادل در اقتصاد باز

تعادل در اقتصاد باز

تعادل در اقتصاد باز

 

 

کادر1: برابري قدرت خريد، يک حالت خاص
نظريه ی نرخ ارز نام نظريه ی برابري قدرت خريد (نظريه ی ppp) يک دلار (يا هر ارز ديگر) بايد بتواند در تمام کشورها يک مقدار کالا و خدمات خريداري کند. در نتيجه نرخ حقيقي ارز ثابت است و تمام تغييرات در نرخ اسمي راز بين دو پول (ارز) نشان دهنده ی تغييرات در سطح قيمت ها در دو کشور خواهد بود.
الگوي اين مقاله در ارتباط با نظريه ی برابري قدرت خريد معرفي شده است. طبق نظريه ی برابري قدرت خريد تجارت بين المللي نسبت به تفاوت قيمت هاي بين المللي واکنش سريع نشان مي دهد. اگر کالاها در يک کشور ارزان تر از کشور ديگر باشد، اين کالاها از کشور اول صادر و به کشور دوم وارد مي شود تا جايي که اختلاف بين قيمت کالا در دو کشور از بين برود. به عبارت ديگر نظريه ی برابري قدرت خريد فرض مي کند که خالص صادرات نسبت به تغييرات بسيار کوچک نرخ حقيقي ارز بسيار حساس است. در اين صورت اگر خالص صادرات تا اين حد نسبت به تغييرات نرخ حقيقي ارز حساس باشد، منحني تقاضا در نمودار 2 بايد کاملاً افقي شود.
بنابراين، نظريه ی برابري قدرت خريد را مي توانيم به عنوان يک حالت خاص از الگوي معرفي شده در اين مقاله در نظر بگيريم. در اين حالت خاص منحني تقاضا براي ارز به جاي آن که داراي شيب نزولي باشد در سطحي از نرخ حقيقي ارز که برابري قدرت خريد داخل و خارج تضمين مي شود کاملاً افقي خواهد بود. اين حالت خاص نقطه ی شروع خوبي براي مطالعه ی نرخ هاي ارز است ولي از پايان داستان ما فاصله ی زيادي دارد!
بنابراين، الگوي ما در اين مقاله بر يک حالت کاملاً واقعي بنا شده است که در آن منحني تقاضاي ارز خارجي داراي شيب نزولي است. وضعيت واقعي اين امکان را فراهم مي کند تا نرخ حقيقي ارز در طول زمان (همان طور که در دنياي واقعي اتفاق مي افتد) تغيير کند.

خالص جريان خروج سرمايه: ارتباط بين دو بازار

بحث خود را با جمع بندي آن چه تاکنون آموخته ايم آغاز مي کنيم. در اين باره بحث کرديم که چگونه اقتصاد 4 متغير مهم اقتصاد کلان را با يکديگر متعادل و هماهنگ مي کند: اين متغيرها عبارت اند از: پس انداز ملي(S)، پس انداز داخلي(I)، خالص جريان خروج سرمايه(NCO) و خالص صادرات (NX). اتحادهاي زير را نيز به خاطر آوريد:
S=I+NCO
NCO=NX
در بازار وجوه وام دادني( وجوه قابل استقراض) عرضه ی اين وجوه ناشي از پس انداز ملي و تقاضاي وجوه نيز ناشي از سرمايه گذاري داخلي و خالص جريان خروج سرمايه است، و نرخ حقيقي بهره تعادل بين عرضه و تقاضا اين وجوه را ايجاد مي کند. در بازار ارز، عرضه ی ارز ناشي از خالص جريان خروج سرمايه و تقاضاي ارز نيز ناشي از خالص صادرات است، و نرخ حقيقي ارز تعادل بين عرضه و تقاضاي ارز را ايجاد مي کند.
خالص جريان خروج سرمايه يک متغير مشترک است که دو بازار را به هم متصل مي کند. در بازار وجوه وام دادني ( يا وجوه قابل استقراض) خالص جريان خروج سرمايه يک جزءِ تقاضا محسوب مي شود. هر شخص که بخواهد يک دارايي خارجي خريداري کند بايد با دريافت منابع در بازار وجوه وام دادني ( وجوه قابل استقراض) اعتبار لازم را براي خريد تأمين کند. در بازار ارز خارجي خالص جريان خروج سرمايه منبع تأمين ارز يا عرضه ی ارز است. هر شخص که بخواهد يک دارايي در ساير کشورها خريداري کند بايد با عرضه ی دلار و مبادله ی آن با پول آن کشورها خريد خود را انجام دهد.
همان طور که ملاحظه کرديد کليد تعيين کننده ی خالص جريان خروج سرمايه نرخ حقيقي بهره است. وقتي نرخ بهره در امريکا در سطح بالايي قرار دارد، تملک دارايي هاي امريکا جذاب تر است و در نتيجه خالص جريان خروج سرمايه در سطح پاييني قرار مي گيرد. نمودار 3 نشان دهنده ی ارتباط منفي بين نرخ بهره و خالص جريان خروج سرمايه است. منحني خالص جريان خروج سرمايه ارتباط بين بازار وجوه وام دادني و بازار ارز را نشان مي دهد.

تعادل در اقتصاد باز

نمودار 3 ارتباط بین خالص جریان خروج سرمایه. از آن جا که یک نرخ بهره ی حقیقی داخلی بزرگ تر به دست آوردن دارایی های داخلی را جذاب تر می کند، بنابراین خالص جریان خروج سرمایه کاهش می یابد. دقت کنید که نقطه ی صفر روی محور افقی نشان می دهد که خالص جریان خروج سرمایه ممکن است منفی و یا مثبت باشد.

تعادل هم زمان در دو بازار

حال مي توانيم تمام اجزاي الگوي خود را يک جا در نمودار 4 نشان دهيم. اين نمودار نشان مي دهد که چگونه بازار وجوه وام دادني( وجوه قابل استقراض) و بازار ارز خارجي با يکديگر مهم ترين متغيرهاي کلان اقتصاد باز را تعيين مي کنند.
قسمت(الف) نمودار 4 بازار وجوه وام دادني را نشان مي دهد، همان طور که قبلاً گفتيم پس انداز ملي منبع تأمين کننده يا عرضه ی وجوه وام دادني است. سرمايه گذاري داخلي و خالص جريان خروج سرمايه منبع ايجادکننده ی تقاضا براي وجوه قابل استقراض ( يا وجوه وام دادني) است. نرخ حقيقي بهره ی تعادلي (r_1 ) مقدار عرضه و تقاضاي وجوه وام دادني ( وجوه قابل استقراض) را با هم برابر مي کند.
قسمت(ب) نمودار خالص جريان خروج سرمايه را نشان مي دهد ( که همان نمودار 3 است). اين نمودار نشان مي دهد که چگونه نرخ بهره از قسمت(الف) نمودار، خالص جريان خروج سرمايه را تعيين مي کند. يک نرخ بهره ی داخلي بزرگ تر تملک دارايي هاي داخلي را جذاب تر مي کند و در نتيجه خالص جريان خروج سرمايه کاهش مي يابد. بنابراين، منحني خالص جريان خروج سرمايه در قسمت (ب) داراي شيب نزولي است.
قسمت (ج) نمودار بازار ارز را نشان مي دهد. از آن جا که دارايي هاي خارجي را بايد با ارز خارجي خريداري کرد مقدار خالص جريان خروج سرمايه در قسمت (ب) مقدار عرضه ی دلار براي مبادله با ارز خارجي را تعيين مي کند. نرخ حقيقي ارز هيچ تأثيري بر خالص جريان خروج سرمايه ندارد. بنابراين منحني عرضه ارز عمودي است. تقاضا براي دلار از خالص صادرات به وجود مي آيد. از آن جا که کاهش ارزش نرخ حقيقي ارز يا تضعيف ارز باعث افزايش خالص صادرات مي شود، منحني تقاضای ارز شيب نزولي دارد.

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید

دفاتر پستی منتخب

سياست و بحران در اقتصاد باز

 



 با در اختيار داشتن يک الگوي جامع که به خوبي چگونگي تعيين متغيرهاي کليدي اقتصاد کلان در يک اقتصاد باز را تعيين مي کند، حال مي توانيم با استفاده از اين الگو به بررسي اين موضوع بپردازيم که تغيير در سياست ها و حوادث ( بحران ها ) چه تأثيري بر تعادل اقتصاد خواهد داشت. همان طور که قبلاً توضيح داديم الگوي ما همان الگوي عرضه و تقاضا در دو بازار وجوه وام دادني ( وجوه قابل استقراض ) و بازار ارز خارجي است. بنابراين، وقتي از اين الگو براي تحليل هر سياست يا حادثه اي استفاده مي کنيم، در مرحله اول مشخص مي کنيم که با اعمال يک سياست يا وقوع يک حادثه کدام يک از منحني هاي عرضه و تقاضا متأثر مي شوند. در مرحله دوم جهت يا سَمت انتقال منحني هاي عرضه و تقاضا را تعيين مي کنيم. در مرحله ی سوم با استفاده از نمودار عرضه و تقاضا به بررسي اين موضوع مي پردازيم که اين تغييرات ( انتقال منحني عرضه و يا تقاضا ) چه تأثيري بر تعادل اقتصاد داشته است

کسري بودجه ی دولت

از آن جا که کسري بودجه به معناي پس انداز عمومي منفي است، باعث کاهش پس انداز ملي ( مجموع پس انداز دولتي و خصوصي ) مي شود. بنابراين، کسي بودجه دولت باعث کاهش عرضه ی وجوه وام دادني افزايش نرخ بهره و کاهش سطح سرمايه گذاري ( اثر ازدحام بيروني ) مي شود.
حال به بررسي آثار کسري بودجه در يک اقتصاد باز مي پردازيم. در مرحله ی اول کدام منحني ( عرضه يا تقاضا ) جا به جا مي شود؟ همان طور که ملاحظه کرديد در يک اقتصاد بسته اثر اوليه ی کسري بودجه بر پس انداز ملي خواهد بود، بنابراين منحني عرضه و وجوه وام دادني ( وجوه قابل استقراض ) تحت تأثير قرار مي گيرد. پرسش در مرحله ی دوم اين است که منحني عرضه ی وجوه، وام دادني به کدام سمت منتقل مي شود؟ بار ديگر يادآوري مي کنيم که در يک اقتصاد بسته کسري بودجه نشان دهنده ی پس انداز عمومي منفي است، بنابراين پس انداز ملي کاهش يافته و منحني عرضه ی وجوه وام دادني به سمت چپ منتقل مي شود. اين تغيير را در قسمت ( الف ) نمودار 1 با انتقال سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز ملاحظه مي کنيد .
سومين و آخرين مرحله مقايسه ی تعادل جديد و تعادل قديم است. قسمت ( الف ) نمودار نشان دهنده ی اثر کسري بودجه ی امريکا بر بازار وجوه وام دادني است. با کاهش مقدار وجوه وام دادني ( وجوه قابل استقراض ) در دسترس قرض کنندگان در بازارهاي مالي امريکا، براي متعادل شدن عرضه و تقاضا نرخ بهره از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز افزايش مي يابد. با افزايش نرخ بهره در بازار وجوه قابل استقراض ( وجوه وام دادني ) تقاضاي دريافت وام از سوي قرض کنندگان کاهش مي يابد. اين تغيير را با حرکت از نقطه ی A به B بر روي منحني تقاضاي وجوه قابل استقراض ( وجه وام دادني ) نشان داده ايم. خانوارها و بنگاه ها نيز خريد خود از کالاهاي سرمايه اي را کاهش مي دهند. در يک اقتصاد بسته کسري بودجه باعث کاهش سطح سرمايه گذاري و به وجود آمدن اثر ازدحام بيروني مي شود.

سياست و بحران در اقتصاد باز

نمودار 1 آثار کسري بودجه ی دولت. وقتي دولت سياست کسري بودجه را دنبال مي کند عرضه ی وجوه وام دادني در قسمت ( الف ) نمودار از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز منتقل مي شود. براي متعادل شدن مقدار عرضه و تقاضاي وجوه وام دادني ( وجوه قابل استقراض ) نرخ بهره از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز افزايش مي يابد. نرخ بهره ی بالاتر در قسمت ( ب ) نمودار باعث کاهش خالص جريان خروج سرمايه مي شود. کاهش خالص جريان خروج سرمايه باعث مي شود عرضه ی دلار در بازار ارز به منظور مبادله با ساير ارزها در قسمت ( ج ) نمودار از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز منتقل شود. کاهش عرضه ی دلار باعث تقويت يا افزايش ارزش نرخ حقيقي ارز از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز مي شود. تقويت نرخ ارز باعث کسري تجاري خواهد شد.
در يک اقتصاد باز کاهش عرضه ی وجوه وام دادني آثار ديگري نيز دارد. قسمت ( ب ) نمودار 1 نشان مي دهد که افزايش نرخ بهره از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز باعث کاهش خالص جريان خروج سرمايه مي شود [ اين کاهش در خالص جريان خروج سرمايه بخشي از کاهش در مقدار وجوه وام دادني در حرکت از نقطه ی A به B در قسمت ( ب ) نمودار است]. از آن جا که نگهداري يا حفظ پس اندازها در داخل بهره و بازده بيش تري دارد، سرمايه گذاري در خارج از کشور جذابيت خود را از دست مي دهد و ساکنان يا اتباع اين کشور دارايي هاي سرمايه اي کم تري از خارج خريداری مي کنند. نرخ هاي بهره ی بالاتر موجب جذب سرمايه گذاري خارجي مي شود، کساني که تمايل دارند با خريد دارايي هاي سرمايه اي در امريکا درآمد و سود بيش تري به دست آورند. بنابراين وقتي کسري بودجه باعث افزايش نرخ بهره مي شود واکنش يا رفتار شهروندان يا ساکنان يک کشور و شهروندان کشورهاي خارجي در مجموع باعث کاهش خالص جريان خروج سرمايه مي شود.
قسمت ( ج ) نمودار نشان مي دهد که کسري بودجه چگونه بر بازار نرخ ارز تأثير مي گذارد. از آن جا که خالص جريان خروج سرمايه کاهش يافته مردم به ارز خارجي کم تري براي خريد دارايي هاي خارجي نياز دارند و در نتيجه منحني عرضه ی دلار از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز انتقال خواهد يافت. کاهش عرضه ی دلار باعث تقويت نرخ حقيقي ارز از سياست و بحران در اقتصاد باز به سياست و بحران در اقتصاد باز مي شود. به عبارت ديگر ارزش دلار در مقابل ساير ارزها بيش تر شده است. تقويت ارزش دلار در جاي خود باعث گران تر شدن کالاهاي امريکايي در مقايسه با کالاهاي خارجي خواهد شد. بنابراين، هم شهروندان امريکايي و هم شهروندان ساير کشورها از کالاهاي امريکايي که گران تر شده کم تر خريداري مي کنند، صادرات از امريکا کاهش و واردات به امريکا افزايش مي يابد. به اين دو دليل خالص صادرات امريکا ( NX ) کاهش خواهد يافت. به همين دليل در يک اقتصاد باز کسري بودجه ی دولت باعث افزايش نرخ بهره، کاهش سطح سرمايه گذاري، تقويت ارزش پول و به وجود آمدن کسري تجاري مي شود.
يک مثال مهم درباره ی درس اين قسمت حوادث و رخدادهاي دهه ی 1980 امريکاست. به فاصله ی بسيار اندکي پس از انتخاب رونالد ريگان در سال 1980 به رياست جمهوري امريکا سياست مالي دولت امريکا به طرز اسفناک دچار تغيير شد. رئيس جمهور و مجلس امريکا قانون کاهش شديد در ماليات ها را تصويب و اجرا کردند ولي در مخارج دولت به همان نسبت کاهش نيافت، در نتيجه دولت امريکا با کسري بودجه ی بسيار زياد رو به رو شد. الگوي ما از اقتصاد باز پيش بيني مي کند که چنين سياستي بايد موجب کسري تجاري شود. کسري بودجه و کسري تجاري در اين دوران آن قدر در نظريه ( تئوري ) و تجربه به هم نزديک و مرتبط بود که يک اصطلاح جديد به نام «کسري توام» (1) خلق شد. به هر حال اين دو نوع کسري ( کسري بودجه و کسري تجاري ) از نظر ما يکسان نيستند، زيرا عوامل بسيار زيادي غير از سياست مالي مي تواند باعث ايجاد کسري تجاري شده يا بر کسري تجاري اثر داشته باشد.

سياست تجاري

سياست تجاري يک سياست دولتی است که به طور مستقيم بر مقدار صادرات و واردات کالاها و خدمات يک کشور تأثير مي گذارد. سياست تجاري ( يا سياست بازرگاني ) داراي انواع مختلفي است. يک سياست تجاري معمول و رايج تعرفه با نوعي ماليات بر واردات است. نوع ديگر سياست تجاري سهميه بندي واردات است؛ سهميه بندي واردات نوعي محدوديت مقداري بر واردات کالاها و خدمات توليد شده در خارج ( و فروخته شده در داخل ) است. سياست هاي تجاري در تمام کشورهاي جهان متداول و رايج است. هر چند نوع آن تغيير مي کند. به طور مثال دولت امريکا برخي اوقات با فشار بر خودروسازان ژاپني آن ها را مجبور مي کند. تعداد خودروهاي صادراتي و فروخته شده خود را در بازار امريکا کاهش دهند. اين اقدام را گاهي «محدوديت هاي داوطلبانه ی صادرات» مي ناميم، هر چند اين اقدامات واقعاً داوطلبانه نيست بلکه نوعي سهميه بندي واردات است.
حال به بررسي اثر سياست تجاري در اقتصاد کلان مي پردازيم. فرض کنيد صنعت خودروسازي براي رقابت با صنعت خودروسازي ژاپن دولت را متقاعد کند که يک سهميه بندي بر واردات خودرو از ژاپن وضع کند. حمايت کنندگان صنعت خودرو در امريکا در مذاکرات خود با دولت اظهار مي کنند که ارزيابي آن ها از سهميه بندي واردات خودروهاي ژاپني اين است که باعث کاهش يا بهبود کسري تجاري امريکا خواهد شد. آيا اين ادعا درست است؟ الگوي ما به کمک نمودار 2 به اين پرسش پاسخ داده است.
اولين گام در تحليل اثر سياست تجاري پاسخ به اين پرسش است که کدام منحني جا به جا مي شود. روشن است که در اثر اوليه ی وضع محدوديت بر واردات، بر مقدار واردات خواهد بود. با توجه به اين که خالص صادرات ( NX ) برابر است با صادرات منهاي واردات ( X-M )، بنابراين سياست تجاري ( سهميه بندي واردات ) بر خالص صادرات نيز تأثير خواهد داشت. از آن جا که خالص صادرات منشأ يا منبع تقاضاي دلار در بازار ارز است، سياست تجاري بر منحني تقاضا در بازار ارز تأثير مي گذارد.

 

 

جهت کسب اطلاعات بیشتر با ایمیل info@arshiyagroup.ir تماس حاصل فرمایید و یا به شماره 500011008069819 پیامک ارسال فرمایید

دفاتر پستی منتخب

روزنامه رسمی

مشاوره ثبت شرکت
دفاتر پستی منتخب

ثبت شرکت برای اتباع خارجی

موضوعات پرکاربرد ثبتی :
ثبت شرکت در سراسر ایران

ثبت شرکت در تهران
سایر محلات تهران
تماس
واتس آپ
موبایل
کرکره برقی پارکینگدرب ضد سرقتصندلی پلاستیکی , کاشت مو , مزوتراپی