. حسابرس درمواردي که میخواهد از اطلاعات کسب شده در دورههاي قبل در باره واحد مورد رسيدگي و محيط آن استفاده کند بايد اين موضوع را مشخص کند که آيا تغييراتي رخ داده است که مربوط بودن اين اطلاعات را در حسابرسي جاري تحت تأثير قرار دهد، يا خير. در حسابرسيهاي مستمر، تجربه قبلي حسابرس از واحد مورد رسيدگي، در شناخت آن واحد به وي کمک ميکند. براي مثال، روشهاي حسابرسي اجرا شده در حسابرسيهاي قبلي معمولاً شواهدي را در باره ساختار سازماني، فعاليت تجاري و کنترلهاي واحد مورد رسيدگي و همچنين اطلاعاتي را در باره تحريفهاي گذشته آن و اصلاح شدن يا نشدن به موقع آنها فراهم ميکند که حسابرس را در برآورد خطرهاي تحريف با اهمیت در حسابرسي جاري ياري ميرساند. با اين وجود، اين اطلاعات ممکن است با تغييرات رخ داده در واحد مورد رسيدگي و محيط آن، نامربوط شده باشد. حسابرس براي تعيين تغييراتي که ممکن است بر مربوط بودن اين اطلاعات اثر گذارد، پرس و جو و ساير روشهاي مناسب حسابرسي، مانند آزمون شناخت سيستم، را اجرا ميکند.
13 . حسابرس در موارد مرتبط، اطلاعات ديگري چون اطلاعات کسب شده در فرايند پذيرش کار يا ادامه همکاري، يا در صورت وجود، تجربه حاصل از ارائه ساير خدمات به واحد مورد رسيدگي، مانند بررسي اجمالي صورتهاي مالي ميان دورهاي را نيز مورد توجه قرار میدهد.
نشست اعضاي گروه حسابرسي
14 . اعضاي گروه حسابرسي بايد درباره احتمال آسيبپذيري صورتهاي مالي واحد مورد رسيدگي از تحريفهاي با اهمیت، بحث کنند.
15 . هدف از اين بحث، کسب شناخت بهتر اعضاي گروه حسابرسي از احتمال وجود تحريفهاي با اهميت در صورتهاي مالي است که از تقلب يا اشتباه در زمينههاي خاص واگذار شده به آنان ناشي ميشود و نيز کسب شناخت درباره امکان تأثير نتايج روشهاي حسابرسي واگذار شده به آنان بر ساير زمينههاي حسابرسي، شامل تصميمگيري در باره ماهيت، زمانبندي اجرا و ميزان روشهاي حسابرسي لازم، است.
16 . چنين بحثهايي فرصتي را براي اعضاي با تجربه گروه حسابرسي، شامل مدير حسابرسي، بهوجود ميآورد تا اطلاعاتي را که براساس شناخت از واحد مورد رسيدگي دارند با اعضاي گروه در ميان گذارند. اعضاي گروه نيز فرصت مييابند در باره خطرهاي تجاري که واحد مورد رسيدگي در معرض آن است و نحوه و احتمال آسيبپذيري صورتهاي مالي از تحريفهاي با اهمیت، تبادل اطلاعات کنند. در بخش 24، مسئوليت حسابرس در ارتباط با تقلب و اشتباه، در حسابرسي صورتهاي مالي، بر قابليت آسيبپذيري صورتهاي مالي واحد مورد رسيدگي از تحريف با اهمیت ناشي از تقلب، تأکید خاص شده است. اين بحثها، رويههاي حسابداري مناسب براي اوضاع و شرايط واحد مورد رسيدگي را نيز دربر ميگيرد.
17 . اعضايي از گروه حسابرسي که بايد در بحثها مشارکت داشته باشند، زمان و چگونگي مباحثات و ميزان آن، مستلزم قضاوت حرفهاي است. اعضاي اصلي گروه حسابرسي معمولاً در بحث شرکت ميکنند، اما نيازي نيست که همه اعضاي گروه، اطلاعات جامعي درباره همه جنبههاي حسابرسي داشته باشند. ميزان بحثها به نقش، تجربه و نيازهاي اطلاعاتي اعضاي گروه حسابرسي بستگي دارد. براي مثال، در يک حسابرسي چند مکاني، ممکن است در هر محل عمده، چنين بحثهايي با حضور اعضاي اصلي گروه حسابرسي انجام شود. عامل ديگري که لازم است در برنامه ريزي اين بحثها مورد توجه قرار گيرد، لزوم حضور کارشناسان عضو گروه حسابرسي است. براي مثال، حسابرس ممکن است حضور يک متخصص حرفهاي فناوري اطلاعات يا ساير کارشناسان را در گروه حسابرسي ضروري تشخيص دهد و از اين رو، آنها را در بحث شرکت دهد.
18 . طبق بخش 20، هدف و اصول كلي حسابرسي صورتهاي مالي، حسابرس، حسابرسي را با نگرش ترديد حرفهاي برنامهريزي و اجرا ميکند. بحثهاي بين اعضاي گروه حسابرسی بر لزوم حفظ ترديد حرفهاي در جريان حسابرسي، هشياري درباره اطلاعات يا ساير شرايط نشانگر وجود تحريف با اهمیت ناشي از تقلب يا اشتباه، و جديت در پيگيري اينگونه نشانهها، تأکید ميکند.
19 . برحسب شرايط حسابرسي، ممکن است براي تسهيل در تبادل مستمر اطلاعات بين اعضاي گروه حسابرسي در باره آسيبپذيري صورتهاي مالي واحد مورد رسيدگي از تحريف با اهميت، بحثهاي بیشتری صورت گيرد. هدف، درميان گذاشتن اطلاعاتي است که اعضاي گروه در جريان حسابرسي بدست آوردهاند و ممکن است بر برآورد خطرهاي تحريف با اهميت ناشي از تقلب يا اشتباه يا اجراي روشهاي حسابرسي لازم براي برخورد با خطرها اثر داشته باشد.
شناخت واحد مورد رسيدگي و محيط آن، شامل کنترلهاي داخلي
20 . شناخت حسابرس از واحد مورد رسيدگي و محيط آن شامل شناخت از موارد زير است:
الف . صنعت، قوانين و مقررات و ساير عوامل برون سازماني.
ب . ماهيت واحد مورد رسيدگي، شامل انتخاب و بکارگيري رويههاي حسابداري توسط واحد مورد رسيدگي.
پ . اهداف و راهبردها و خطرهاي تجاري مربوط که ممکن است به تحريف با اهميت در صورتهاي مالي بينجامد.
ت . اندازهگيري و بررسي عملکرد مالي واحد مورد رسيدگي.
ث . کنترلهاي داخلي.
پيوست 1 شامل نمونههايي از موضوعاتي است که حسابرس ممکن است در کسب شناخت از واحد مورد رسيدگي و محيط آن در باره موارد ”الف“ تا ”ث“ بالا مورد توجه قرار دهد. پيوست 2 شامل توضيح تفصيلي درباره اجزاي کنترلهاي داخلي است.
21 . ماهيت، زمانبندي اجرا و ميزان روشهاي برآورد خطر، به شرايط کار حسابرسي، مانند اندازه و پيچيدگي و تجربه قبلي حسابرس از واحد مورد رسيدگي، بستگي دارد. افزون بر اين، شناسايي تغييرات عمده در هر يک از موارد بالا در واحد مورد رسيدگي نسبت به دورههاي قبل، براي کسب شناخت کافي از واحد مورد رسيدگي به منظور شناسايي و برآورد خطرهاي تحريف با اهمیت، از اهميت ويژهاي برخوردار است.
صنعت، قوانين و مقررات و ساير عوامل برون سازماني
22 . حسابرس بايد از صنعت، قوانين و مقررات و ساير عوامل برون سازماني مربوط، شامل استانداردهای حسابداری، شناخت کسب کند. اين عوامل شامل شرايط صنعت مانند محيط رقابتي، روابط با عرضهکنندگان کالا و خدمات و مشتريان، و پيشرفتهاي فناوري؛ مقررات مربوط، محيط قانوني و سياسي و الزامات زيست محيطي مؤثر بر صنعت و واحد مورد رسيدگي؛ و ساير عوامل برون سازماني مانند شرايط عمومي اقتصاد است. بخش25، ارزيابي رعايت قوانين و مقررات در حسابرسي صورتهاي مالي، الزامات بيشتري را درباره چارچوب قوانين و مقررات حاکم بر واحد مورد رسيدگي و صنعت ارائه میدهد.
23 . صنعتي که واحد مورد رسيدگي در آن فعاليت ميکند ممکن است همراه با خطرهاي خاص تحريف با اهميت ناشي از نوع فعاليت تجاري يا مقررات حاکم بر آن باشد. براي مثال، قراردادهاي بلندمدت ممکن است با برآوردهاي عمدهاي از درآمدها و هزينهها همراه باشد که به خطرهاي تحريف با اهميت بينجامد. در اينگونه موارد، حسابرس ضرورت حضور افراد با دانش و تجربه مربوط و کافي در گروه حسابرسي را مورد توجه قرار ميدهد.
24 . استانداردهاي حسابداري مورد استفاده مديريت در تهيه صورتهاي مالي واحد مورد رسيدگي، استانداردهاي حسابداري لازمالاجراست. واحد مورد رسيدگي و حسابرس، هر دو، درک مشابهي از اين استانداردها دارند. در مواردي که استاندارد حسابداري مربوط هنوز به تصويب نرسيده باشد، واحد مورد رسيدگي ميتواند براساس عرف، نحوه عمل صنعت، نيازهاي استفادهکنندگان يا ديگر مباني مورد استفاده، عمل کند. درهرحال، حسابرس همواره الزامات گزارشگري مالي مربوط به صنعت واحد مورد رسيدگي را درنظر ميگيرد؛ زيرا، اگر مديريت واحد مورد رسيدگي در تهيه صورتهاي مالي از الزامات مزبور پيروي نکند، صورتهاي مالي ممکن است بهگونهاي با اهميت تحريف شود.
ماهيت واحد مورد رسيدگي
25 . حسابرس بايد شناختي کافي از ماهيت واحد مورد رسيدگي کسب کند. ماهيت واحد مورد رسيدگي به عمليات، مالکيت و چگونگي اداره، انواع سرمايهگذاريها و برنامههاي آتي براي سرمايهگذاري، ساختار و چگونگي تأمين مالي آن مربوط ميشود. شناخت ماهيت واحد مورد رسيدگي، حسابرس را به شناخت گروههاي معاملات، مانده حسابها و موارد افشاي مورد انتظار در صورتهاي مالي آن قادر ميکند.
26 . واحد مورد رسيدگي ممکن است ساختاري پيچيده با واحدهاي تجاري فرعي يا قسمتهاي گوناگون مستقر در چندين محل داشته باشد. افزون بر دشواريهاي تلفيق در اينگونه موارد، موضوعات ديگر مربوط به ساختار پيچيده که ميتواند به خطرهاي تحريف با اهمیت بينجامد شامل موارد زير است:
· تخصيص سرقفلي به قسمتهاي تجاري و استهلاک آن.
· تشخيص نوع سرمايهگذاري: واحدهاي تجاري فرعي، واحدهاي تجاري وابسته و مشاركتهاي خاص.
· مناسب بودن روش به حساب گرفتن واحدهاي تجاري با مقاصد خاص.
27 . شناخت مالکيت و روابط بين صاحبان سرمايه و ساير افراد يا واحدها نيز در تشخيص چگونگي شناسايي و مناسب بودن نحوه حسابداري معاملات با اشخاص وابسته، مهم است. بخش55 ، اشخاص وابسته، راهنماييهاي بيشتري را براي حسابرس درباره معاملات با اشخاص وابسته ارائه میدهد.
28 . حسابرس بايد در باره انتخاب و بکارگيري رويههاي حسابداري توسط واحد مورد رسيدگي شناخت کسب کند و مناسب بودن آنها را براي فعاليت واحد مورد رسيدگي و مطابقت آنها را با استانداردهاي حسابداري و رويههاي حسابداری خاص صنعت مربوط، بررسي کند. اين شناخت شامل موارد زير است:
· روشهاي مورد استفاده واحد مورد رسيدگي براي حسابداري معاملات عمده و غيرعادي.
· اثر اهم رويههاي حسابداري درموارد بحثانگيز يا جديدي که رهنمود يا اتفاق نظر در مورد آن وجود ندارد.
· تغيير در رويههاي حسابداري واحد مورد رسيدگي.
حسابرس همچنين استانداردهاي حسابداري و مقررات جديد مربوط به واحد مورد رسيدگي را نيز مشخص ميکند و زمان و نحوه بکارگيري اين الزامات توسط واحد مزبور را مورد توجه قرار میدهد. در مواردي که واحد مورد رسيدگي يک رويه حسابداري با اهميت يا شيوه کاربرد آن را تغيير داده است، حسابرس دلايل تغيير و مناسبت و انطباق آن را با استانداردهاي حسابداري ارزيابي ميکند.
29 . ارائه صورتهاي مالي طبق استانداردهاي حسابداري شامل افشاي کافي موضوعات با اهمیت است. اين موضوعات به شکل، ترتيب و محتواي صورتهاي مالي و يادداشتهاي توضيحي آنها، مربوط ميشود و براي مثال، اصطلاحات بکار رفته، ميزان جزئيات ارائه شده، طبقهبندي اقلام در صورتها و مبنای اندازهگیری را در بر ميگيرد. حسابرس کفايت افشاي موضوعي خاص توسط واحد مورد رسيدگي را با توجه به شرايط و حقايقي ارزيابي ميکند که وي در آن زمان از آنها آگاه بوده است.
اهداف و راهبردها و خطرهاي تجاري مربوط
30 . حسابرس بايد از اهداف و راهبردهاي واحد مورد رسيدگي و خطرهاي تجاري مرتبطي که ممکن است به تحريف با اهميت صورتهاي مالي بينجامد، شناخت کسب کند. واحد مورد رسيدگي فعاليت تجاري خود را درچارچوب صنعت، مقررات و ساير عوامل درون و برون سازماني انجام ميدهد. مديريت واحد مورد رسيدگي در واکنش به اين عوامل، اهدافي را مشخص ميکند که طرحهاي کلي واحد مورد رسيدگي محسوب ميشود. راهبردها، رويکردهايي عملياتي است که مديريت ميخواهد بهوسيله آنها به اهداف خود برسد. خطرهاي تجاري از شرايط، رويدادها، وضعيتها و انجام يا خودداري از انجام اقدامات عمدهاي ناشي ميشود که ميتواند بر توانايي واحد مورد رسيدگي در دستيابي به اهداف و اعمال راهبردهاي آن اثر منفي داشته باشد. همچنين، خطرهاي تجاري از تعيين اهداف و راهبردهاي نامناسب نيز پديد ميآيد. درست همان طوري که محيط برون سازماني تغيير ميکند، اداره عمليات تجاري واحد مورد رسيدگي نيز پوياست و راهبردها و اهداف آن نيز به مرور زمان تغيير ميکند.
31 . خطرهاي تجاري، گستردهتر از خطرهاي تحريف با اهميت صورتهاي مالي است، هرچند که شامل آن نيز ميباشد. خطرهاي تجاري، به ويژه ممکن است از تغيير يا پيچيدگي ناشي شود، اگرچه قصور در تشخيص به موقع لزوم تغيير نيز ميتواند به اين خطرها بينجامد. براي مثال، تغيير ميتواند از توليد محصولات جديدي که ممکن است بازار پيدا نکند، کمبود تقاضا براي محصول (هرچند که با موفقيت توليد شده باشد) يا نقاط ضعفي که منجر به بدهي گردد يا حسن شهرت واحد مورد رسيدگي را به خطر اندازد، ناشي شود. شناسايي خطرهاي تجاري، احتمال شناسايي خطرهاي تحريف با اهميت را افزايش ميدهد. در هرحال، مسئوليت شناسايي يا برآورد همه خطرهاي تجاري با حسابرس نيست.
32 . بيشتر خطرهاي تجاري داراي پيامد مالي است و از اين رو، بر صورتهاي مالي اثر ميگذارد. اما، کليه خطرهاي تجاري به خطر تحريف با اهميت نميانجامد. خطرهاي تجاري ممکن است پيامدي آني بر خطر تحريف گروههاي معاملات، مانده حسابها و موارد افشا در سطح هر ادعا يا در سطح کليت صورتهاي مالي داشته باشد. براي مثال، خطرهاي تجاري ناشي از وخامت وضعيت مالي مشتريان به دليل مشکلات صنعت، ممکن است خطر تحريف ارزشيابي حسابهاي دريافتني را افزايش دهد. اما همين مخاطره، به ويژه درشرايط رکود اقتصادي، ممکن است پيامد بلندمدتتري نيز داشته باشد که حسابرس هنگام ارزيابي مناسب بودن فرض تداوم فعاليت مورد توجه قرار ميدهد. از اين رو، ارزيابي اين که خطرهاي تجاري به تحريف با اهميت ميانجامد يا خير، با در نظر گرفتن شرايط واحد مورد رسيدگي به عمل ميآيد. نمونههايي از شرايط و رويدادهايي که ممکن است نشانه خطرهاي تحريف با اهميت باشد در پيوست 3 درج شده است.
33 . مديريت معمولاً خطرهاي تجاري را مشخص و رويکردهاي مقابله با آن را تدوين ميکند. اين فرایند، بخشي از کنترلهاي داخلي است که در بندهاي 76 تا 79 توصيف شده است.
34 . واحدهاي کوچکتر اغلب براي تدوين اهداف و راهبردهاي خود يا مديريت خطرهاي تجاري مربوط، از برنامهها يا فرايندهاي مدون استفاده نميکنند. در بيشتر موارد ممکن است مستنداتي براي اين موضوعات وجود نداشته باشد. در چنين واحدهايي، شناخت حسابرس معمولاً از طريق پرس و جو از مديريت و مشاهده نحوه برخورد واحد مورد رسيدگي با اين موضوعات بدست ميآيد.
اندازهگيري و بررسي عملکرد مالي واحد مورد رسيدگي
35 . حسابرس بايد از چگونگي اندازهگيري و بررسي عملکرد مالي واحد مورد رسيدگي شناخت کسب کند. مقياسهاي اندازهگيري عملکرد و بررسي آنها جنبههايي از عملکرد واحد مورد رسيدگي را براي حسابرس روشن ميكند که مديريت و سايرين، آنها را مهم ميدانند. مقياسهاي اندازهگيري عملکرد، چه درون سازمانی و چه برون سازماني، فشارهايي را بر واحد مورد رسيدگي وارد ميکند که به نوبه خود، ممکن است انگيزه اقدام براي بهبود عملکرد تجاري يا تحريف صورتهاي مالي را براي مديريت به وجود آورد. کسب شناخت از مقياسهاي اندازهگيري عملکرد واحد مورد رسيدگي، حسابرس را در ارزیابی اين موضوع کمک ميکند که آيا چنين فشارهايي ممکن است مديريت را وادار به اقداماتي کرده باشد که خطرهاي تحريف با اهميت را افزايش دهد يا خير.
36 . اگر چه اندازهگيري و بررسي عملکرد مالي واحد مورد رسيدگي توسط مديريت، متمايز از نظارت بر کنترلهاست (مندرج در بندهاي 96 تا 99 به عنوان اجزاي کنترلهاي داخلي)، اما اهداف آنها ممکن است تا حدودي يکسان باشد. با اين حال، نظارت برکنترلها، مشخصا با اجراي اثربخش کنترلها، از طريق ارزيابي اطلاعات مربوط به کنترلها، سر و کار دارد. اندازهگيري و بررسي عملکرد به اين ميپردازد که آيا عملکرد واحد تجاري، اهداف تعيين شده توسط مديريت (يا اشخاص ثالث) را برآورده ميکند يا خير. اما در برخي موارد، شاخصهاي عملکرد نيز اطلاعاتي را فراهم ميکند که براساس آن، مديريت ميتواند نارساييهاي کنترلهاي داخلي را شناسايي کند.
37 . اطلاعات درون سازماني مورد استفاده مديريت براي اين منظور ميتواند شامل شاخصهاي اصلي عملکرد (مالي و غيرمالي)، بودجهها، تحليل انحرافات، اطلاعات قسمتها و گزارشهاي عملکرد بخشها، دواير يا ساير سطوح و مقايسه عملکرد واحد مورد رسيدگي با عملکرد رقبا باشد. اشخاص برون سازماني نيز ممکن است عملکرد مالي واحد مورد رسيدگي را اندازهگيري و بررسي کنند. براي مثال، اطلاعات برون سازماني مانند گزارشهاي تحليلگران و مؤسسات رتبهبندي اعتبار واحدهاي تجاري ممکن است اطلاعات مفيدي را براي شناخت حسابرس از واحد مورد رسيدگي و محيط آن فراهم کند. چنين گزارشهايي، اغلب از واحد مورد رسيدگي دريافت ميشود.
38 . مقياسهاي اندازهگيري درون سازماني ممکن است نتايج يا روند غيرمنتظرهاي را فاش سازد که مستلزم پرس وجوي مديريت از سايرين به منظور تعيين علت آنها و انجام اقدام اصلاحي (گاه شامل کشف و اصلاح به موقع تحريفها) باشد. مقياسهاي اندازهگيري عملکرد همچنين ممکن است خطر تحريف اطلاعات مرتبط مندرج در صورتهاي مالي را براي حسابرس نمايان سازد. براي مثال، مقياسهاي اندازهگيري عملکرد ممکن است نشانگر آن باشد که واحد مورد رسيدگي در مقايسه با ساير واحدهاي همان صنعت، سودآوري يا رشد سريع غيرعادي دارد. اين اطلاعات، بهويژه چنانچه همراه با عوامل ديگري چون پاداش يا حقالزحمههاي مبتني بر عملکرد باشد، ممکن است نشاندهنده خطر بالقوه تهيه جانبدارانه صورتهاي مالي توسط مديريت باشد.
39 . بيشتر اطلاعات مورد استفاده در اندازهگيري عملکرد ميتواند بهوسیله سيستم اطلاعاتی واحد مورد رسيدگي تهيه شود. چنانچه مديريت فرض کند اطلاعات مورد استفاده در بررسي عملکرد واحد مورد رسيدگي درست است اما براي فرض خود مبنايي نداشته باشد، اشتباهاتي ممکن است در اطلاعات وجود داشته باشد که احتمالاً به نتيجهگيري نادرست مديريت درباره عملکرد بينجامد. در مواردي که حسابرس میخواهد از مقياسهاي اندازهگيري عملکرد براي اهداف حسابرسي (براي مثال، در روشهاي تحليلي) استفاده کند، وجود مبنايي قابل اعتماد درباره اطلاعات مورد استفاده مديريت براي بررسي عملکرد واحد مورد رسيدگي و کفايت دقت آن را براي چنين هدفي، مورد توجه قرار میدهد. در صورت استفاده از مقياسهاي اندازهگيري عملکرد، حسابرس کفايت دقت آنها را براي کشف تحريفهاي با اهميت، ارزيابي ميکند.
40 . واحدهاي کوچک معمولاً روشهاي مدوني براي اندازهگيري و بررسي عملکرد مالي خود ندارند. با اين وجود، مديريت اغلب به برخي شاخصهاي اصلي اتکا ميکند که دانش و تجربه تجاري، حاکي از قابل اعتماد بودن آنها براي ارزيابي عملکرد مالي و انجام اقدامات مناسب است.
کنترلهاي داخلي
41 . حسابرس بايد از کنترلهاي داخلي مرتبط با حسابرسي شناخت کسب کند. حسابرس از شناخت کنترلهاي داخلي، براي شناسايي انواع تحريفهاي بالقوه، ارزيابي عوامل مؤثر بر خطرهاي تحريف با اهميت و طراحي ماهيت، زمانبندي اجرا و ميزان روشهاي حسابرسي لازم استفاده میکند. کنترلهاي داخلي مرتبط با حسابرسي در بندهاي 47 تا 53 و ميزان شناخت آنها در بندهاي 54 تا 56 مطرح شده است.
42 . کنترلهاي داخلي فرایندي است که بهوسیله مديريت و ساير کارکنان طراحي و اجرا ميشود تا از دستيابي به اهداف واحد مورد رسيدگي در زمينه قابليت اعتماد گزارشگري مالي، اثربخشي و کارايي عمليات و رعايت قوانین و مقررات مربوط، اطميناني معقول بدست آيد. از اين رو، کنترلهاي داخلي براي شناسايي آن دسته از خطرهاي تجاري طراحي و اجرا ميشود که دستيابي به هريک از اين اهداف را تهديد ميکند.
43 . طبق اين قسمت، کنترلهاي داخلي از اجزاي زير تشکيل ميشود:
الف - محيط کنترلی.
ب - فرایند ارزيابي خطر توسط واحد مورد رسيدگي.
پ - سيستم اطلاعاتي، شامل فرایندهاي تجاري مربوط، درارتباط با گزارشگري مالي و اطلاعرسانی.
ت - فعاليتهاي کنترلي.
ث - نظارت بر کنترلها.
پيوست 2 حاوي توضيحات مفصلي از اجزاي کنترلهاي داخلي است.
44 . تقسيم کنترلهاي داخلي به اجزاي پنجگانه بالا، چارچوب مفيدي را براي ارزيابي چگونگي تأثير جنبههاي مختلف کنترلهاي داخلي واحد مورد رسيدگي برحسابرسي، براي حسابرس فراهم ميآورد. اما اين تقسيمبندي لزوماً چگونگي بررسي و اجراي کنترلهاي داخلي توسط واحد مورد رسيدگي را نشان نميدهد. همچنين، نگراني اصلي حسابرس اين است که آيا يک کنترل خاص، بهجاي طبقهبندي آن به اجزاي خاص، از وقوع تحريف با اهميت در گروههاي معاملات، مانده حسابها يا موارد افشا و ادعاهاي مربوط پيشگيري يا آنها را کشف و اصلاح ميکند يا خير. از اين رو، حسابرس ميتواند به منظور تشريح جنبههاي مختلف کنترلهاي داخلي و اثر آنها بر حسابرسي، از واژگان يا چارچوبهايي متفاوت با موارد مندرج در اين قسمت، مشروط به درنظر گرفتن همه اجزاي مندرج در اين قسمت، استفاده کند.
45 . طراحي و استقرار کنترلهاي داخلي بسته به اندازه و پيچيدگي واحد مورد رسيدگي متفاوت است. بهويژه، واحدهاي کوچکتر ممکن است براي دستيابي به اهداف خود از ابزارهايي با رسميت کمتر و پردازشها و روشهاي سادهتر استفاده کنند. براي مثال، واحدهاي کوچکتري که مديريت آن در فرایند گزارشگري مالي به طور فعال مشارکت ميکند، ممکن است شرح تفصيلي و کتبي روشهاي حسابداري يا خط مشيها را نداشته باشد. در برخي واحدهاي مورد رسيدگي، به ويژه واحدهاي خيلي کوچک، صاحب سرمايه- مدير، ممکن است وظايفي را انجام دهد که دريک واحد بزرگتر توسط چندين جزء کنترلهاي داخلي انجام ميشود. بنابراين، اجزاي کنترلهاي داخلي ممکن است در داخل واحدهاي کوچکتر به روشني تفکيک نشده باشد، اما اهداف اصلي آنها يکسان است.
46 . از ديدگاه اين قسمت، اصطلاح ”کنترلهاي داخلي“ هر پنج جزء کنترلهاي داخلي ياد شده در بند 43 را دربر ميگيرد. افزون بر اين، اصطلاح ”کنترلها“ به يک يا چند جزء يا جنبهاي از آن مربوط ميشود.
کنترلهاي مرتبط با حسابرسي
47 . بين اهداف واحد مورد رسيدگي و کنترلهايي که براي حصول اطمينان معقول از دستيابي به آن اهداف برقرار ميکند، ارتباطي مستقيم وجود دارد. اهداف واحد مورد رسيدگي و از اینرو کنترلها، به قابليت اعتماد گزارشگري مالي، کارايي و اثربخشي عمليات و رعايت قوانين و مقررات مربوط ميشود، اما، همه اين اهداف و کنترلها به برآورد خطر حسابرسي مربوط نميگردد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر با ثبت شرکت ارشیا تماس حاصل فرمایید
موضوع : مقالات